< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران امام زمان #

ادامه بررسی دلالت روایت دوازهم

شخصیت اشعث بن قیس:

با نگاهی به سابقه و زندگی او معلوم می‌شود که او از اشد منافقین است. از همان ابتدا با اسلام و پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و امیر المومنین علیه‌السلام مشکل داشت و خانواده و قبیله‌ی او نیز چنین بودند، تروریسم بودند، و از کسانی بودند که در قتل رهبران و معصومین دست داشتند.

مرحوم مامقانی می‌فرماید:[1]

و قد عدّ الشيخ رحمه اللّه‌ الرجل من أصحاب[2] الرسول صلی‌الله علیه و آله، قائلا: أشعث بن قيس الكندي أبو محمد سكن الكوفة، اسر بعد النبي صلی‌الله علیه و آله في ردّة أهل ياسر، و زوّجه أبو بكر اخته أمّ فروة، و كانت عوراء، فولدت له محمدا. انتهى. ثم عدّه‌ من أصحاب علي علیه‌السلام قائلا: أشعث بن قيس الكندي، ثم صار خارجيّا ملعونا. انتهى. و ذكر في القسم الثاني من الخلاصة مثل عبارة رجال الشيخ رحمه‌الله الأولى و ألحقها بما أفادته العبارة الثانية، فقال: و كان من أصحاب علي علیه‌السلام ثم صار خارجيا ملعونا. انتهى. و لكنّه أبدل (أسر) ب: (ارتدّ) و نسخ رجال الشيخ رحمه‌الله: (أسر)، و الظاهر أنّ الأوّل هو الأصحّ، لعدم تعقّل تزويج أبي بكر إيّاه بعد ردّته‌. كما أنّ ما في بعض النسخ من أبدال (و كانت عوراء) ب: (عذراء) غلط، كما نبّه على ذلك ابن داود، بقوله: و كانت عوراء، و وهم بعض المصنفين فكتب: كانت عذراء، و هو وهم. انتهى. و روى في ترتيب اختيار الكشّي‌: عن محمد بن الحسن‌ و عثمان بن حامد، عن محمد بن يزداد، عن الحسن بن موسى الخشّاب، عن بعض أصحابنا، أنّ رجلين من ولد الأشعث استأذنا على أبي عبد اللّه علیه‌السلام فلم يأذن لهما، فقلت: إنّ لهما ميلا و مودّة لكم، فقال: «إنّ رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله لعن أقواما فجرى اللعن فيهم و في أعقابهم إلى يوم القيامة». انتهى. و عن الخرائج‌: أنّ الأشعث بن قيس استأذن على عليّ علیه‌السلام فردّه‌ قنبر فأدمى أنفه فخرج عليّ علیه‌السلام فقال: «ما لي و لك يا أشعث»!، و زاد على ذلك في محكي مرآة العقول: و قد روي في أخبار كثيرة أنّ هذا الملعون بايع ضبّا مع جماعة- منهم عمرو بن حريث و شبث بن ربعي- خارج الكوفة و سمّوه: أمير المؤمنين ..!! كذا، استهزأ هذا الملعون به.

و في البحار عن شرح النهج‌: روى يحيى البرمكي‌، عن الأعمش: أنّ جريرا و الأشعث خرجا إلى جبانة بالكوفة، فمرّ بهما ضبّ يعدو- و هما في ذمّ أمير المؤمنين علي علیه‌السلام- فناديا: يا أبا الحسن‌! هلمّ يدك نبايعك بالخلافة، فبلغ عليّا علیه‌السلام قولهما فقال: «إنّهما يحشران يوم القيامة و إمامهما الضبّ». و قد أعان هذا الملعون على قتله علیه‌السلام كما ذكره الشيخ المفيد رحمه‌الله في كتاب الإرشاد، و غيره‌، و ذلك: أنّ ابن ملجم و شبيب بن بحيرة و وردان بن مجالد كمنوا لقتله، و جلسوا مقابل السدّة الّتي كان منها يخرج أمير المؤمنين علیه‌السلام، و واطأهم على ذلك، و حضر الأشعث بن قيس في تلك الليلة لمعونتهم على ما اجتمعوا عليه، و كان حجر بن عديّ رحمه‌الله بائتا في‌ المسجد، و سمع الأشعث يقول: يا بن ملجم! النجا ..! النجا بحاجتك فقد فضحك الصبح، فأحسّ حجر بما أراد الأشعث، فقال: قتلته يا أعور! و خرج مبادرا ليمضي إلى أمير المؤمنين علیه‌السلام ليخبره الخبر، و يحذّره من القوم، و خالفه أمير المؤمنين علیه‌السلام في الطريق، فدخل المسجد، فسبقه ابن ملجم لعنه اللّه فضربه بالسيف، و أقبل حجر و الناس يقولون: قتل أمير المؤمنين علیه‌السلام.

و يكفي في خبث هذا الخبيث نهي أمير المؤمنين علیه‌السلام عن الصلاة في‌ المسجد الذي بناه، بل عدّه الباقر علیه‌السلام من المساجد الملعونة. و يأتي الخبر في: شبث بن ربعي و غيره. و عن رجال المقدسي‌: أنّ أشعث بن قيس مات بعد مقتل علي علیه‌السلام بأربعين ليلة، و دفن بداره بالكوفة، و قيل: مات قبله بيسير، و قيل: سنة اثنتين و أربعين، روى عنه البخاري، و مسلم، و أبو داود، و الترمذي، و النسائي، و ابن ماجه. انتهى. و في اسد الغابة أنّه: كان الحسن بن علي علیهما‌السلام تزوّج ابنته، فقيل: هي الّتي سقت الحسن علیه‌السلام السمّ فمات منه. انتهى. و عليها و على أبيها لعنة اللّه تعالى‌

مرحوم شیخ او را از اصحاب رسول الله صلی‌الله علیه و آله شمرده، فرموده: اشعث بن قیس کندی ابو محمد ساکن کوفه شد، بعد از پیامبر صلی‌الله علیه و آله جزء مرتدین بود، و ابوبکر خواهرش ام فروه را به ازدواج او در آورد، او یک چشمی بود،پس او را جزو اصحاب امیر المومنین علیه‌السلام شمرده، فرموده: اشعث بن قیس کندی، پس خارجی ملعون گشت.

مرحوم علامه حلی در خلاصه مانند عبارت شیخ را ذکر کرده، پس فرموده: او از اصحاب علی علیه‌السلام بود سپس خارجی ملعون گشت. و لکن به جای کلمه‌ی «اسر»، «ارتد» آورده است، و ظاهرا همان «اسر» اصح است، چون تزویج ابوبکر او را بعد از مرتد شدنش معقول نیست. این کلام مرحوم مامقانی مورد اشکال است، در ارتداد او شکی نیست، مرتد شد و اسیر شد، این مطلب در استیعاب، اسد الغابه واصابه و در دهها کتاب دیگر عامه آمده است.

بعضی گفتند: عوراء، در حالی که عذراء (یعنی ازدواج نکرده) بوده است. ولی این حرف هم اشتباه است و همان عوراء بوده است.

مرحوم کشی از بعض اصحابنا نقل می‌کند: دو نفر از فرزندان اشعث اذن گرفتند که با امام صادق علیه‌السلام ملاقات کنند پس به آن دو اذن ندادند، پس گفتم: بدرستی برای آن دو میل و مودتی نسبت به شما هست، پس فرمودند: رسول الله صلی‌الله علیه و آله اقوامی را لعن کرده است پس لعن در آن‌ها و در فرزندان آنان تا روز قیامت جاری است.

راوندی در خرائج نقل کرده است: اشعث بن قیس از علی علیه‌السلام اذن ملاقات خواست پس قنبر او را رد کرد و به صورت او زد و دماغ او را خونی کرد پس علی علیه‌السلام بیرون آمدند پس فرمودند: تو چه از جان من می‌خواهی!، مرحوم مجلسی در مرآة العقول می‌فرماید: در روایات بسیاری روایت شده که این ملعون همراه جماعتی ( که از آن‌ها بود: عمرو بن حریث و شبث بن ربعی) بیرون کوفه با سوسمار بیعت کردند و آن را امیر المومنین نامیدند!! همچنین این ملعون استهزاء کرد.

و در بحار از اعمش نقل می‌کند: جریر و اشعث به قبرستان کوفه رفتند، پس سوسماری بر آن دو گذشت و تند تند حرکت می‌کرد- و آن دو در حال مذمت امیر المومنین علی علیه‌السلام بودند- پس ندا دادند: ای ابو الحسن! بیا با تو بیعت کنیم که تو خلیفه هستی، پس قول این دو به علی علیه‌السلام رسید پس فرمودند: آن دو روز قیامت محشور می‌شوند در حالی که امام آن دو سوسمار است.

و این ملعون بر قتل امیر المومنین علیه‌السلام کمک کرد همانطور که شیخ مفید رحمه‌الله در ارشاد ذکر کرده است، و غیر ایشان، و آن: ابن ملجم و شبیب بن بحیره و وردان بن مجالد کمین کردند برای قتل امام علیه‌السلام، و مقابل دری که امیر المومنین علیه‌السلام از آن می‌آمدند، اشعث بن قیس در آن شب برای کمک کردن آن‌ها آمد، و حجر بن عدی در مسجد بیتوته کرده بود و شنید که اشعث می‌گوید: ای ابن ملجم، به صبح نرسد، زود تمامش کن، پس حجر به آنچه اشعث اراده کرده بود آگاه شد، پس فرمود: او را کشتی ای اعور! و فوراً خارج شد تا امیر المومنین علیه‌السلام را با خبر کند و او را از این قوم بر حذر کند، امّا امیر المومنین علیه‌السلام از راه دیگری رفته بودند، پس داخل مسجد شدند، پس ابن ملجم بر ایشان ضربه‌ی شمشیر وارد کردند، و حجر آمد در حالی که مردم می‌گفتند: امیر المومنین علیه‌السلام کشته شد.

و در خباثت این خبیث کفایت می‌کند، نهی امیر المومنین علیه‌السلام از نماز در مسجدی که او بنا کرده بود، بلکه امام باقر علیه‌السلام آن را از مساجد ملعونه شمرده است. و از رجال مقدسی: اشعث بن قیس چهل شب بعد از شهادت علی علیه‌السلام مُرد و در خانه‌اش به خاک سپرده شد، و گفته شده: قبل شهادت امام علیه‌السلام مرد، و گفته شده است: سال چهل و دو، بخاری و مسلم و ابو داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه از او حدیث نقل می‌کنند. و در اسد الغابة: حسن بن علی با دختر او ازدواج کرد، پس گفته شده است: او همان زنی است که به حسن زهر نوشاند و ایشان را به شهادت رساند. بر او و بر پدرش لعنت خداوند.

پس خود اشعث در قتل امیر المومنین علیه‌السلام شرکت داشته و دختر او عهده‌دار قتل امام حسن علیه‌السلام بود و دو پسر او یکی در شهادت مسلم بن عقیل و دیگری هم در شهادت امام حسین علیه‌السلام شرکت داشتند.

و كان أمير المؤمنين إذا نظر إلى مسجدهم، قال: هذه بقعة تيم، و معناه إنّهم قعدوا عنه لا يصلّون معه عداوة له و بغضا لعنهم اللّه، قال المعلّق على هذا الخبر: لا يقال إنّ هذه المساجد قد أحدثت بعد أمير المؤمنين، فكيف يستقيم نهيه عن الصلاة فيها، لأنّا نقول: هذه المساجد بنيت قبل، و دُرِست و جدّدت بعد، كما في خبر عبيس بن هشام.[3]

هر گاه امیر المومنین علیه‌السلام به مسجد آن‌ها نگاه می‌انداختند، می‌فرمودند: این بقعه‌ی تیم است. و معنای آن این است که آن‌ها جزء حزب قاعدین بودند، همراه علی علیه‌السلام نماز نمی‌خواندند به جهت دشمنی و بغضی که نسبت به ایشان داشتند. معلق بر این خبر گوید: گفته نشود این مساجد بعد امیر المومنین علیه‌السلام احداث شدند پس چطور نهی از نماز در آن‌ها می‌تواند درست باشد، چون گوئیم: این مساجد قبلا ساخته شده بودند و بعد تجدید بنا شدند همانطور که در خبر عبیس بن هاشم است.

فرزند مرحوم مامقانی می‌فرماید:[4]

لقد استجمع المترجم خصال الكفر و الزندقة، فإنّ ارتداده في زمن أبي بكر، ثم تدليسه على عمر بن الخطاب، ثم نفاقه في زمن أمير المؤمنين علیه‌السلام، و مبايعته لضبّ!، و ثلبه لسيّد الوصيّين و سبّه له .. تنزله إلى الدرك الأسفل، فهو زنديق لا يؤمن بيوم الحساب، و هذا أحد الصحابة الذين قدّسه و وثّقه علماء العامة باختلافهم الحديث: أصحابي كالنجوم .. فلعن اللّه مثل هذه النجوم التي خانت اللّه و رسوله و أمير المؤمنين صلوات اللّه و سلامه عليه، و من أمعن النظر في تاريخ حياة المترجم يتّضح له مدى صحّة الحديث المشار إليه، و قيمته من الصحّة، و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.

در ایشان خصال کفر و زنادقه جمع است، پس ارتداد او در زمان ابو بکر، فریب عمر بن خطاب، سپس نفاق او در زمان امیر المومنین علیه‌السلام، و بیعت او با سوسمار!، و بد گوئی او نسبت به سید الوصیین و سب ایشان، او را در درک اسفل قرار می‌دهد، پس او زندیق است که به روز حساب ایمان ندارد، و این یکی از صحابه‌ای است که علمای عامه آن‌ها را تقدیس کرده و توثیق کردند به جعل حدیث: اصحاب من مانند نجوم هستند پس لعن خداوند بر مانند این نجومی که به خداوند و رسول خدا و امیر المومنین خیانت کردند، و هر کسی با دقت در تاریخ حیات مترجم بنگرد، برای او صحت حدیث مورد اشاره و قیمت آن از صحت آشکار می‌شود.

مرحوم صدوق نقل می‌کند:[5]

عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري، قال: خطبنا علي بن أبي طالب علیه‌السلام فحمد اللّه و أثنى عليه، ثم قال: «أيها الناس: إنّ قدّام منبركم هذا أربعة رهط من أصحاب محمّد صلی‌الله علیه و آله، منهم: أنس بن مالك، و البراء بن عازب، و الأشعث بن قيس الكندي، و خالد بن يزيد البجلي ..»، ثم أقبل على أنس فقال: «يا أنس! إن كنت سمعت رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله يقول: «من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه» ثم لم تشهد لي اليوم بالولاية، فلا أماتك اللّه حتى يبتليك ببرص لا تغطّيه العمامة، و أمّا أنت يا أشعث! فإن كنت سمعت رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله يقول: «من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه» ثم لم تشهد لي اليوم بالولاية، فلا أماتك اللّه حتى يذهب بكريمتك، و أمّا أنت يا خالد بن يزيد! فإن كنت سمعت من رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله يقول: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ..» ثم لم تشهد لي اليوم بالولاية فلا أماتك اللّه إلّا ميتة جاهلية، و أمّا أنت يا براء بن عازب! فإن كنت سمعت رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله يقول: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» ثم لم تشهد لي اليوم بالولاية، فلا أماتك اللّه إلّا حيث هاجرت منه».

قال جابر بن عبد اللّه الأنصاري: و اللّه لقد رأيت أنس بن مالك و قد ابتلي ببرص يغطّيه بالعمامة فما تستره، و لقد رأيت الأشعث بن قيس و قد ذهبت كريمتاه، و هو يقول: الحمد للّه الذي جعل دعاء أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليّ بالعمى في الدنيا، و لم يدع عليّ بالعذاب في الآخرة فاعذّب، و أمّا خالد بن يزيد فإنّه مات فأراد أهله أن يدفنوه، و حفر له في منزله فدفن، فسمعت بذلك كندة فجاءت بالخيل و الإبل، فعقرتها على باب منزله، فمات ميتة جاهلية، و أمّا البراء بن عازب فإنّه ولّاه معاوية اليمن، فمات بها، و منها كان هاجر.

جابر بن عبد اللَّه انصارى گويد: امام علی علیه‌السلام براى ما خطبه خواند، خدا را ستود و بر او ثنا گفت فرمود: ای مردم جلو همين منبر جمعى از بزرگان اصحاب محمد صلی‌الله علیه و آله هستند كه انس‌ بن‌ مالك‌؛ و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد بجلى در شمار آن‌ها است سپس رو به انس كرد و فرمود: اى انس اگر از رسول خدا شنيدى مي‌فرمود: هر كس را من مولا و آقاى او هستم اين على مولا و آقاى او است و امروز به پيشوائى من گواهى ندهى خدا جانت را نگيرد تا چنان تو را گرفتار پيسى كند كه عمامه آن را نپوشاند اما تو اى اشعث اگر از رسول خدا شنيدى مي‌فرمود: هر كس را من مولا و آقا هستم اين على مولا و آقا است و امروز به پيشوائى من گواهى ندهى خدا تو را نميراند تا از دو چشم كورت كند و اما تو اى خالد بن يزيد اگر از رسول خدا شنيدى مي‌فرمود هر كس را من مولا و آقا هستم اين على مولا و آقاست خدايا يار او را يار باش و دشمن او را دشمن و امروز به پيشوائى من گواهى ندهى خدا تو را بميراند مردن زمان جاهليت، اما تو اى براء بن عازب اگر شنيدى رسول خدا مي‌فرمود: كسى كه من مولا و آقاى او هستم اين على مولا و آقاى اوست خدايا دوستدار دوست او را و دشمن دار و دشمن او را و امروز به پيشوائى من گواهى ندهى خدا تو را نميراند مگر همان جا كه از آن مهاجرت كردى.

جابر بن عبد اللَّه انصارى گويد: به خدا انس بن مالك را ديدم که گرفتار پیسی شده بود و هر چه مي‌خواست آن را با عمامه خود بپوشد، پوشيده نمي‌شد و اشعث بن قيس را ديدم دو چشمش كور شده بود و مي‌گفت حمد خدا را كه نفرين على را كورى من در دنيا قرار داد و به من نفرين عذاب در آخرت را نكرد تا معذب باشم و اما خالد بن يزيد چون مرد و كسانش خواستند او را در منزلش بخاك سپارند و گورش را كندند قوم كنده خبر دار شدند و اسب و شتر بسيارى آوردند در خانه‌اش و به رسم جاهليت پى كردند و مردن او به رسم زمان جاهليت برگذار شد، اما براء بن عازب به دستور معاويه والى يمن شد و در همان جا مرد كه از آن مهاجرت كرده بود.

اشعث نزد امام علیه‌السلام آمد و مطلبی را مطرح کرد، امام علیه‌السلام به او فرمودند: تو چی می‌فهمی، خوب و بدت را از کجا تشخیص می‌دهی.

روزی اشعث به مسجد آمده و با بی ادبی پا به منبر کوبید و گفت: این ایرانی‌ها پول و امکانات دارند، آن‌ها را از کوفه بیرون کنید امام علیه‌السلام فرمود: تعجب می‌کنم، شما تا ظهر می‌خوابید و این‌ها از اول صبح برای کار می‌روند، حال که به آب و نانی رسیدند می‌گوئید: اموالشان را مصادره کنید و به ما بدهید و از کشور بیرونشان کنید! به شما بگویم: همانطوری که شما این‌ها را زدید تا مسلمان بشوند، در آینده آن‌ها به خاطر اینکه شما مسلمان بشوید، با شما درگیر خواهند شد.

اشعث در جریان تحکیم موضع گرفت، امام علیه‌السلام فرمودند: من اشتر را می‌فرستم، اولین کسی که در برابر اشتر موضع گرفت او بود، گفت: این آتش را چه کسی جز اشتر روشن کرد و آیا ما در حکم غیر اشتر هستیم؟ امام علیه‌السلام در مورد او فرمودند: منافق فرزند کافر. اشعث برای خواستگاری دختر امام نزد امیر المومنین علیه‌السلام آمده بود، امام علیه‌السلام با تندی با او برخورد کرد و فرمود: او خواهرش را به تو داد فکر کردی کسی هستی.

اشعث جزء کسانی بود که مردم را علیه امیر المومنین علیه‌السلام تحریک می‌کرد و از رفتن به جبهه آن‌ها را باز می‌داشت.

پس مساجدی که امام زمان تخریب می‌کنند، مساجد امثال این افراد است که از دشمن‌ترین دشمنان امیر المومنین علیه‌السلام استو پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: بغض تو را ندارد مگر منافق بلکه او با خود اسلام مشکل داشت و سابقه‌ی ارتداد دارد و امام علیه‌السلام به همان سنت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در برخورد با منافقین عمل می‌کنند.


[1] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌11، ص102.
[2] مرحوم شیخ طوسی از هر کسی که معاصر یکی از معصومین باشد، تعبیر به اصحاب می‌کند.
[3] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌11، ص108.
[4] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌11، ص113.
[5] الخصال، ج1، ص219.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo