< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

93/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

روایت نهم

الف) متن روایت

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ فَقَالَ كُلُّنَا قَائِمٌ‌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِي‌ءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَانَ.[1]

شخصی از امام صادقعلیه‌السلام از قائم سوال کرد، امام علیه‌السلام فرمود: همه‌ی ما صفت قیام به امر الله را داریم یکی پس از دیگری تا اینکه صاحب شمشیر بیاید، پس هنگامی که صاحب سیف بیاید، به امری (برنامه یا حکومت) غیر آنچه بوده می‌آیند.

ب) منابع روایت

1. الكافي، ج‌1، ص536

2. الغیبة، مرحوم شیخ طوسی، ص473، ح494 با کمی اختلاف (مختصر بیان می‌کنند)

ج) بررسی سند روایت

سند کافی:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ (حسن بن زیاد) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ (سالم بن مکره) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام

سند الغیبة:

عن فضل بن شاذان عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (وشاء) عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام

حسین بن محمد اشعری

ایشان همان «حسین بن محمد قمی» است که توثیق خاصی ندارد ولی 859 روایت در کتب اربعه دارد، اما طبق مبنای ما کسی که قریب هزار روایت در کتب اربعه داشته باشد را نمی‌توان گفت که توثیق نشده است.

معلی بن محمد

ایشان همان «محمد بن معلی بصری» است، و 712 روایت در کتب اربعه دارد. مرحوم خویی ایشان را توثیق کرده‌اند.[2]

حسن بن زیاد (وشاء)

مرحوم خوئی از نجاشی نقل می‌کند:[3]

«من وجوه الطائفه»، این عبارت خود توثیق است.

احمد بن عائذ احمسی

نظر مرحوم نجاشی:[4]

مولى ثقة كان صحب أبا خديجة سالم بن مكرم و أخذ عنه و عرف به و كان حلالا (شیرج، شغل روغن کنجد فروشی)

مرحوم علامه حلی و ابن داوود ایشان را در قسم اول نقل کرده‌اند و او را توثیق کردند.

و در الوجیزه، بلغة و مشترکات کاظمی و طریحی هم توثیق شده است.

فرزند مرحوم مامقانی می‌فرماید:

ان من امعن النظر فی ترجمة الرجل و روایته ایقن بوثاقته فهو ثقه من دون غمز فیه.

کسی که شرح حال ایشان را نگاه بکند، یقین به وثاقت او پیدا می‌کند پس او هیچ تأملی ثقه است.

مرحوم مامقانی هم ایشان را به توثیق بزرگان، توثیق کردند.[5]

مرحوم خویی هم همان حرف نجاشی را نقل کرده‌اند.

پس ایشان مشکلی ندارد و طریق او نیز مشکلی ندارد و روایات ایشان هم بیش از 63 روایت است.

سالم بن مکرم (ابوخدیجه)

مرحوم نجاشی می‌گوید: ثقة ثقة.

گفته‌اند که چون امام علیه‌السلام می‌خواستند از مدینه به مکه تشریف ببرند، سالم بن مکرم جمال امام علیه‌السلام بوده است. ولی ظاهرا یک سری اعتقادات غلطی هم در کوفه داشته است و جزء گروه ابوالخطاب و اباحه‌گری‌ها بوده است. آنها گروهی بودند که همه چیز را مباح می‌دانستند، از طرف حکومت به آن‌ها در مسجد حمله کردند و همه آنها را کشتند جزء ایشان که خود را در لابلای کشته ها انداخته بود و نجات پیدا کرد.

سالم بن مکرم روایات متعددی دارد و توثیق شده است. بعضی که تاملی در وثاقت ایشان دارند به جهت تشابه اسمی او با رواجنی است که او هم ابوخدیجه است و مشکل دارد.

مرحوم کشی نقل می‌کند:[6]

و روى الكشي‌: عن محمّد بن مسعود، قال: سألت أبا الحسن علي بن الحسن‌، عن اسم أبي خديجة؟ فقال‌: سالم بن مكرم، فقلت له: ثقة؟ فقال:

صالح، و كان من أهل الكوفة، و كان جمالا. و ذكر أنّه حمل أبا عبد اللّه عليه السلام من مكّة إلى المدينة. و كان سالم من أصحاب أبي الخطاب، و كان في المسجد يوم بعث عيسى بن موسى بن علي بن عبد اللّه بن العباس- و كان‌ عامل المنصور على الكوفة- إلى أبي الخطاب، لمّا بلغه أنّهم قد أظهروا الإباحات، و دعوا الناس إلى نبوّة أبي الخطاب، و أنّهم يجتمعون في المسجد، و لزموا الأساطين، يرون الناس أنّهم قد لزموها للعبادة، و بعث إليهم رجلا فقتلهم جميعا، فلم يفلت منهم إلّا رجل واحد، و أصابته جراحات، فسقط بين القتلى يعدّ فيهم، فلما جنّه الليل خرج من بينهم، فتخلّص، و هو: أبو سلمة سالم بن مكرم الجمّال الملقب ب: أبي خديجة، فذكر بعد ذلك أنّه تاب، و كان ممّن يروي الحديث. انتهى.

محمد بن مسعود گوید: از ابو الحسن علی بن حسن بن فضال در مورد اسم ابو خدیجه سوال کردم؟ گفت: سالم بن مکرم، گفتم: او ثقه است؟ گفت: صالح است، و او از اهل کوفه بود، و جمال بود. و امام صادق علیه‌السلام را از مکه به مدینه همراهی کردند.

سالم از اصحاب ابو الخطاب بود، و او روزی که عیسی بن علی بن عبد الله بن عباس (او عامل منصور در کوفه بود) نیرو به سوی ابو الخطاب فرستاد، در مسجد بود

چون به او رسیده بود که آن‌ها اظهار اباحه‌گری می‌کنند، و مردم را به نبوت ابو الخطاب دعوت می‌کنند و آن‌ها معمولا در مسجد اجتماع می‌کنند، به نوعی نفاق هم داشتند. کنار ستون‌ها می‌ایستادند و منافقانه عبادت می‌کردند، ولی دنبال نشر اعتقادات فاسد خودشان بودند. پس کسی را فرستاد و او همه‌ی اینها را کشتند، این یک نفر خود را نجات داد، جراحات بسیاری به او رسید، او بین کشته‌ها افتاد و خیال کردند که این هم کشته شده است. وقتی که شب شد فرار کرد و این همان سالم بن مکرم جمال ملقب به ابو خدیجه بود. پس ذکر شده که او بعد از این واقعه توبه کرد و جزء راویان حدیث شد. (عقائدش را بر امام عرضه کرد و امام هم تصحیح عقائد کرد.

مرحوم مامقانی می‌فرماید:[7]

و قد مضى‌ في ترجمة: خالد البجلي روايته عن أبي سلمة الجمّال‌: أنّ خالدا عرض على أبي عبد اللّه عليه السلام عقيدته في اللّه و النبي صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السلام، و تصحيحه عليه السلام عقيدته. فإنّ روايته لذلك تكشف عن اعتقاده بما اعتقد به خالد. و عدّه العلّامة في الخلاصة في القسم الثاني، و نقل تضعيف الشيخ إيّاه في الفهرست، ثم نقل عنه توثيقه في موضع آخر، ثم نقل عبارة الكشي إلى أبي الخطاب، و لم يشر إلى باقي ما ذكره الكشي المتضمّن لتوبته، ثم نقل توثيق النجاشي إيّاه، ثم قال: و الوجه عندي التوقف فيما يرويه لتعارض الأقوال فيه. انتهى‌ و أفرط ابن داود حيث عدّه في القسم الثاني‌، و اقتصر على نقل التضعيف في الفهرست من دون إشارة إلى توثيق النجاشي و الشيخ رحمه اللّه في موضع آخ و تنقيح المقال: أنّ للأصحاب في الرجل أقوالا:

أحدها: الضعف- و قد سمعته من الشيخ في الفهرست، و ابن داود- نظرا إلى كونه من أصحاب أبي الخطاب.

ثانيها: أنّه ثقة؛ و هو صريح ما سمعته من النجاشي، مع تكرير الثقة، و به جزم السيّد الداماد قدّس اللّه سرّه‌ حيث قال- فيما حكي عنه-: أبو خديجة سالم بن مكرم، قد اختلفت الأقوال فيه، و الأرجح عندي فيه الصلاح- كما رواه الكشي- و الثقة كما حكم به الشيخ رحمه اللّه في موضع، و تبعهما الميرزا في المنهج‌، حيث قال: لا يخفى أنّ ظاهر ما تقدّم من الكشي: أنّ روايته الحديث بعد هذه الواقعة و التوبة، و هو الذي يقتضيه التوثيق، و القول بالصلاح. و وثّقه في المشتركاتين‌ أيضا، و جعل في البلغة توثيقه أظهر، و جعله في الحاوي‌ أرجح‌

ثالثها: التوقف؛ إن كان قولا! و هو خيرة التحرير الطاوسي‌، و الخلاصة، لتعارض الأقوال فيه، و هو في بادئ النظر أحوط، لكنّه عند التأمّل خلاف الاحتياط؛ إذ كما أنّ التعديل يستعقب أثرا، و هو الأخذ بأخباره، فكذا التوقف له أثر، و هو ترك أخباره، و الرجوع إلى الاصول و القواعد، و الوقوع في مهلكة خلاف ما يلزم التعبّد به ظاهرا،

لمّا قد آل الأمر بي إلى هنا، عثرت على كلام للفاضل الجزائري‌، أوجب تشكري منه أن أنقله، قال رحمه اللّه- بعد عنوان الرجل في الثقات، و نقل كلماتهم-: و الذي يظهر لي أنّ الأرجح عدالته؛ لتساقط قولي الشيخ رحمه اللّه و تكافؤهما، و عبارة الكشي لا تقتضي القدح فيه، على أنّ الذي يظهر منها على ما في كتاب الكشي أنّ القائل بأنّه من أصحاب أبي الخطاب ابن فضّال، و ذكر أنّه تاب و رجع، فيبقى توثيق النجاشي، و شهادة علي ابن الحسن له بالصلاح خاليين عن المعارض، على أنّه لم يبعد تقديم قول النجاشي في الجرح و التعديل على قول الشيخ رحمه اللّه لتأخره، و عدم خفاء مثل هذا الضعف عليه. فقد ذكر الشهيد الثاني رحمه اللّه‌ أنّه أضبط من الشيخ رحمه اللّه و أعرف بأحوال الرجال. و يؤيّد ما ذكرنا حكم العلّامة رحمه اللّه في المختلف‌ في بحث الخمس بصحة رواية سالم‌ ابن مكرم. انتهى. و هو كلام متين، و جوهر ثمين، يليق أن يكتب بالنور على وجنات الحور.

در ترجمه‌ی خالد بجلی، روایت خالد از ابو سلمه‌ی جمال گذشت: که خالد عقائدش در مورد خداوند و پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام را بر امام صادق علیه‌السلام عرضه کرد و امام علیه‌السلام عقائد او را تصحیح کرد. اینکه ایشان این روایت را نقل کرده که خالد عرض عقاید کرد و امام علیه‌السلام پذیرفت، کشف می‌کند که اعتقاد او همان اعتقاد خالد بوده است.

علامه حلی در خلاصه در قسم دوم ایشان را آورده است و تضعیف مرحوم شیخ در فهرست را نقل کرده است سپس توثیق شیخ را در موضع دیگر نقل کرده است، سپس عبارت کشی را نقل کرده است، و به باقی آنچه کشی ذکر کرده که متضمن توبه‌ی او است، اشاره نکرده است. سپس توثیق نجاشی را نقل کرده است، پس گوید: از نظر من در روایات او باید توقف نمود؛ چرا که اقوال در موردش متعارض است. (مانند بعضی روایات او در ولایت، ولایت فقیه و مهدویت؛ که یکی از آنها همین روایت است)

مرحوم ابن داوود افراط کرده و فقط تضعیف را نقل کرده است؛ بدون اینکه اشاره‌ای به توثیق نجاشی و شیخ در موضع دیگر داشته باشد.

تنقیح المقال آورده: نسبت به این شخص چند قول است:

قول اول: تضعیف ایشان، حرف طوسی در فهرست و ابن داوود چون او از اصحاب ابوالخطاب بوده است.

قول دوم: ایشان ثقه است، این صریح حرف نجاشی است و مرحوم داماد هم به این جزم دارد، آنجا که گفت: ابو خدیجه سالم بن مکرم، اقوال نسبت به او مختلف است، و ارجح نزد من این است که او صالح است همچنان که کشی روایت کرد و ثقه است همچنان که شیخ در موضع دیگر به آن حکم کرد، میرزا هم در منهج المقال همین را پذیرفته‌اند ایشان در مشترکات کاظمی و طریحی و بلغة نیز توثیق شده است.

قول سوم: توقف است، توقف قول نیست، همان قول علامه حلی است. شیخ بهائی و مرحوم علامه همین نظرشان است چون اقوال متعارض است. و این قول در ابتدا احوط به نظر می‌رسد، لکن با تامل در آن به دست می‌آید که خلاف احتیاط است. نباید در ایشان تامل کنید بلکه باید قبول کنیم. زیرا همچنان که تعدیل شخص اثری به دنبال دارد و آن اخذ به اخبار او است، همچنین توقف برای آن اثری است و آن ترک اخبار شخص و رجوع به اصول و قواعد است و وقوع در مهلکه خلاف آن چیزی که تعبد به آن لازم است.

مرحوم جزائری می‌فرماید: آنچه برای من ظاهر است اینکه ارجح عدالت او است، به جهت تساقط کردن دو قول شیخ (تضعیف و توثیق)، و عبارت کشی اقتضای قدح ندارد، علاوه بر اینکه بنا بر همان چیزی در کتاب کشی آمده، قائل خطابی بودن او ابن فضال است که خود او گفته است که او توبه کرد و برگشت، پس توثیق نجاشی و شهادت ابن فضال بر صلاح او بدون معارض باقی می‌ماند. علاوه بر اینکه مقدم داشتن قول نجاشی بر قول شیخ در جرح و تعدیل بعید نمی‌باشد به جهت تاخر شیخ و عدم مخفی بودن ضعف بر نجاشی. شهید ثانی ذکر کرده است که نجاشی اضبط و اعرف به احوال رجال است. و تایید می‌کند آنچه ذکر کردیم حکم علامه در مختلف در بحث خمس به صحت روایات او. این کلامی متین و جوهری ثمین است که شایسته است با نور بر وجناه الحور نوشته شود.

فرزند مرحوم مامقانی می فرماید:[8]

‌ إنّ التأمّل في كلمات الأعلام، و دراسة ما قيل في المترجم، توجب الوثوق و الاطمئنان بوثاقته و جلالته، و تضعيفه ناشئ من تصور اتحاده مع الرواجني المكنّى ب: أبي خديجة أيضا الذي هو مسلّم ضعفه.

تامل در کلمات اعلام و آنچه در مورد مترجم گفته شد، موجب وثوق و اطمینان به وثاقت و جلالت او می‌شود، و تضعیف او تاشی از تصور اتحاد او با رواجنی است که او هم کنیه ابو خدیجه دارد که ضعفش مسلم است.

نظر مرحوم خوئی:[9]

و الظاهر أن الصحيح هو ما ذكره النجاشي، لاعتضاده بما صرح به البرقي، و ما رواه الكشي، و كذلك ابن قولويه في كامل الزيارات، على ما عرفت. الثالث أن النجاشي وثق سالم بن مكرم، و قال علي بن الحسن [بن فضال‌]: صالح، و نسب العلامة إلى الشيخ توثيقه في موضع إلا أنك قد عرفت أنه قال في الفهرست ضعيف، و لأجل ذلك وقع فيه الكلام و الإشكال، ذكر بعضهم أن تضعيف الشيخ يعارض بتوثيقه نفسه، فيبقى توثيق النجاشي بلا معارض. و هذا كلام غريب، فإنه إذا ثبت أن الشيخ وثقه في موضع، فلا يمكن شمول دليل حجية الخبر له و لإخباره بالضعف معا، و لا يمكن اختصاصه بأحدهما لعدم الترجيح، و هذا كما يجري في خبري الشيخ، يجري بين خبره‌ بالضعف‌ و خبر النجاشي بالوثاقة.

نجاشی و ابن قولویه و ابن فضال ایشان را توثیق کرده‌اند، و علامه هم به شیخ نسبت توثیق داده است اما در فهرست تضعیف کرده است و این سبب اشکال شده است، بعضی ذکر کرده‌اند که تضعیف شیخ با حرف خودش تعارض دارد، پس توثیق نجاشی بلامعارض می‌ماند، و این کلام غریب است، زیرا اگر گفتید که خبر ثقه حجت است، شیخ طوسی هم ثقه است و او هم می‌گوید ثقه است و هم می گوید ضعیف است، و باید هر دو قول او را قبول کرد و امکان اختصاص او به یکی از دو قول نیز نمی‌باشد چون ترجیحی نیست. و این همانطور که در دو خبر شیخ جاری است، بین خبر شیخ به ضعف و خبر نجاشی به وثاقت نیز جاری است. زیرا هم نجاشی و هم شیخ ثقه هستند.


[1] الكافي، ج‌1، ص536.
[2] معجم رجال الحدیث، ج18 ص258.
[3] معجم رجال الحدیث، ج5 ص32 و 72.
[4] رجال‌النجاشي، ص99.
[5] تنقیح المقال، ج6.
[6] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌30، ص98.
[7] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌30، ص99.
[8] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌30، ص108.
[9] معجم رجال الحديث، ج‌9، ص24.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo