< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

93/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: انحرافات در جامعه قبل از ظهور امام زمان #

ادامه بیان مرحوم طبرسی در جواب شبهه‌ی احکام جدید:

« لأن النسخ هو ما تأخر دليله عن الحكم المنسوخ و لم يكن مصطحبا فأما إذا اصطحب الدليلان فلا يكون ذلك ناسخا لصاحبه و إن كان مخالفه في المعنى، و لهذا اتفقنا على أن الله سبحانه لو قال: ألزموا السبت إلى وقت كذا ثم لا تلزموه لا يكون نسخا لأن الدليل الرافع مصاحب للدليل الموجب للدليل الموجب، و إذا صحت هذه الجملة‌ و كان النبي | قد أعلمنا بأن القائم من ولده يجب اتباعه و قبول أحكامه، فنحن إذا صرنا إلى ما يحكم فينا و إن خالف بعض الأحكام المتقدمة غير عاملين بالنسخ لأن النسخ لا يدخل فيما يصطحب الدليل.»[1]

3. نسخ این است که دلیل ناسخ متاخر از دلیل منسوخ باشد، و همراه دلیل منسوخ نیامده باشد. پس اگر دلیل ناسخ و منسوخ با هم آمده باشد پس آن را ناسخ نمی‌گویند؛ هر چند مخالف حکم منسوخ باشد.[2] پس ماهیت نسخ و ناسخ این است که دلیل دوم متاخر از اولی باشد. ولی اگر با هم باشند این دیگر ناسخ نیست، حتی اگر مخالف دلیل اول باشد.

فرض کنید که خدا امر کند که روز شنبه فلان کار را تا فلان وقت انجام دهید و پس از آن لازم نیست. آیا این ناسخ می شود ؟ این ناسخ نیست بلکه از اول موقت است چون دلیلی که حکم اولی را رفع کند همراه دلیلی است که حکم سبت را ثابت می‌کند. پس ماهیت نسخ این است که دلیلش متاخر از منسوخ باشد.

بر فرض این که روایات احکام جدید عصر مهدوی، صحیح باشد، پیامبر اکرم | که این احکام را آورد، به ما فرمود که در آخر الزمان فرزند من می‌آید و واجب است از احکامی که می‌آورد، تبعیت کنید، (از اول پیامبر| هر دو دلیل را فرموده است)، اگر ما دوران امام زمان # را درک کردیم و دیدیم احکام دیگری بودند، ما دیگر به نسخ عمل نمی‌کنیم، چون نسخ شامل جایی که دلیل ناسخ و منسوخ با هم باشند، نمی‌شود.

مرحوم محقق داماد مطلبی می‌فرماید که گویا می‌خواهد بپذیرد که امام زمان× دین جدید می آورد، درحالی که حتی یک روایت هم نداریم که امام زمان × دین جدید می‌آورند، و نیازی نیست که به چنین مطلبی ملتزم شویم بعد مجبور شویم توجیه کنیم. البته نسبت به «این محیی معالم الدین» می‌گوئیم امام زمان× معالم دین را احیا می کند، یعنی میرانده شده، آن را احیا می‌کند نه اینکه امام زمان× یک دین جدیدی را بیاورد.

بیان مرحوم محقق داماد:

و أقصى ما يستدلّ له، هو ما رواه عن عمرو بن جميع قال: سألت أبا عبد الله × عن الصلاة في المساجد المصوّرة؟ فقال: اكره ذلك و لكن لا يضرّكم ذلك اليوم، و لو قد قام العدل لرأيتم كيف يصنع في ذلك .و فيه: بعد الغضّ عن ضعف السند ب‌ «ابن جميع» أنّه لو لم يكن ظاهر قوله: «اكره» في الكراهة المصطلح عليها في الفقه، لما كان له ظهور في الحرمة، كما أنّه لا شهادة للذيل على ذلك أيضا، إذ لم يدلّ دليل على أنّ القائم #‌ لا يردّ و لا يردع عن المكروهات، بل في الروايات شواهد عديدة على أنّه × يأتي بدين جديد عند الناس، و يعمل بالواقع لا بالأيمان و البيّنات، و يهدم الشرف للمساجد و الميزاب، و يوسّع الشوارع، و ما إلى ذلك من الأعمال الّتي لا يجوز ارتكابها حسب الأدلّة الّتي يدور الفقه مدارها، لأنّ الظواهر و الأصول العمليّة الّتي تكون ملتحدا لنا في غير واحدة من المسائل لما كان لها شأن حينذاك، فلا مجال للتوهّم بأنّه كيف يصنع بما صار وقفا للمسجد؟[3]

ایشان در ارتباط با صور مساجد منقوش می فرماید:

این هم مشکل دارد اما چون شهرت در این فرع (نقش مساجد) به مقدار شهرت در فرع قبلی نیست، در اینجا جزم به حرمت نکرده‌اند و اگر چه در آن احتیاط کردند. مهمترین دلیلی که می‌توانیم برای مرجوحیت نقش مساجد نقل کنیم، روایتی است که عمر بن جمیع از امام صادق× نقل می‌کند، گوید: از امام صادق × در مورد نماز در مساجد منقوش سوال کردم؟ امام × فرمود: من کراهت دارم لکن امروز مشکلی ندارد و اگر حکومت عدل اقامه شد (اشاره به حکومت امام زمان×)، خواهید دید که با مساجدی که نقش دارد چگونه بر خورد خواهدکرد.

بر فرض چشم پوشی از ضعف سند آن به ابن جمیع، اگر قول امام (من کراهت دارم) ظهور در کراهت اصطلاحی نداشته باشد، ظهور در حرمت هم ندارد. همچنان که ذیل آن شهادت در حرمت نیست، چون دلیلی نداریم که امام زمان× فقط با محرمات برخورد می کند و با مکروهات مخالفت نمی‌کند، .بلکه در روایات شواهد عدیده داریم که امام زمان # با دینی که مردم می‌گویند جدید است، می‌آید. و طبق واقع عمل می‌کند نه طبق شاهد و قسم، و آن‌هائی که بر خانه‌های دیگران مشرف است و ناودان‌ها را ، از بین می‌برند، و خیابان‌ها را توسعه می‌دهند، و غیر آن از اعمالی که ارتکاب آن حسب ادله‌ای که فقه بر مدار آن می‌چرخد، جائز نیست، چون ظواهر و اصول عملیه که داریم، شامل چنین مواردی نمی‌شود، پس مجالی برای توهم اینکه چطور امام با مساجد اینطور برخورد می‌کند، باقی نمی‌ماند.

شاهد ما این بخش از بیان مرحوم محقق داماد است: (بلکه در روایات شواهد عدیده داریم که امام زمان # با دینی که مردم می‌گویند جدید است، می‌آید) ایشان ادعا می‌کنند روایات زیادی در تغییر دین و آوردن دین جدید داریم. در حالی که چنین نیست حتی یک روایت هم نداریم که امام × دین جدید می‌آورند لذا اینطور کلمات هست که باید یا تصحیح و یا توجیه شود و بگوییم: مردم چنین می‌پندارند که حضرت مهدی# دین جدید می‌آورد.

باز در کلمات بعضی از فضلای معاصر آمده است:

در مورد امام زمان× مشهور است موقعی که حضرت می آید، به دین جدید می‌آید. امام زمان دین تازه می‌آورند، همه تعجب می‌کنند و می‌گویند پیامبر است که دین جدید می‌آورد نه امام! امام جانشین پیامبر است و دین جدید نمی‌آورد، چرا ایشان دین جدید آورده است؟ اینقدر ما به احکام الهی عمل نکردیم، به قدری فراموش شده که الآن که حضرت دوباره بیان می‌فرماید، به نظر دین جدید می‌آید.

ایشان ادعا می‌فرمایند: مشهور است که وقتی حضرت می‌آید، به دین جدید می‌آید!! در حالی که حتی یک روایت ضعیف هم نداریم، شاید منظور ایشان از مشهور، مشهور در السنه عوام باشد. مانند کلام شیخ انصاری که در مورد «إذا اجتهد الحاكم فأصاب فله أجران و إن أخطأ فله أجر واحد» می فرماید: بر سر زبان‌ها مشهور است. بله این عبارت مشهور است امّا هیچ مدرکی ندارد. در تمام بحار الانوار فقط در یک مورد این عبارت نقل شده که آن هم از کلمات سید مرتضی و در مقام احتجاج با عامه است که آن‌ها این روایت را قبول دارند ولی در منابع شیعه چنین مطلبی نمی‌باشد و راوی آن عمرو عاص است و عامه هم آن را برای توجیه کار خلفا و امویین به کار می‌برند.

البته توجیه ایشان درست است، امام زمان احیاگر معالم دین (این محیی معالم دین) است نه اینکه موجد و محدث باشند. امام زمان× دینی ایجاد نمی‌کند بلکه همان دینی است که معالم آن مندرس شده است و امام × آن را زنده می کند.

ظاهرا یک چنین فرمایشی هم در بیانات استاد معظم ما هم آمده است:

السّؤال 1698: روي عن الإمام الصادق × انه قال: «حين يظهر القائم × فانه يأتي بأمر جديد كما جاء النبي | بجديد بظهور الإسلام» وبما أننا ننظر إلى المجتهدين نظرة من يحفظ الدين من التحريف في كل عصر ونراجعهم لتحصيل الأحكام الصحيحة، يرجى بيان التفسير الصحيح لهذا الحديث.

الجواب: المقصود هو ان دين الله و المفاهيم الدينية تتعرض إلى البدع والتحريفات وحين يظهر المنتظر # يحارب تلك التحريفات والبدع حتى يظن البعض انه يأتي بدين جديد.[4]

از امام صادق × روایت شده است که فرموند: هنگامی که قائم ظهور کند پس بدرستی که به امر جدیدی می‌آید همانطوری که پیامبر | یک امر جدیدی آورده‌اند. و ما به مجتهدین نظر داریم نظر کسی که در هر عصری دین را از تحریف حفظ می‌کند و به آن‌ها برای فراگیری احکام صحیح رجوع می‌کنیم، لذا تفسیر صحیح این حدیث را بیان بفرمائید؟

مقصود دین خداوند و مفاهیم دینی است که تحریف و بدعت گذاری کرده‌اند، و هنگامی که امام × ظهور کنند با آن تحریف‌ها و بدعت‌ها مبارزه می‌کند تا اینکه بعضی گمان می‌کنند که ایشان به دین جدید می‌آید.

البته این بیان با بیان قبل (بیان آیت الله ناصری) فرق می‌کند، کلام قبل تصریح داشت که دین جدید شهرت دارد درحالیکه شهرت نداشت امّا در این بیان آمده که بعضی گمان می‌کنند و به روایت نسبت نداده است.

پس سخن از احیای دین است نه آوردن دین و شریعت جدید.

 

بررسی روایات دال بر احکام جدید در زمان ظهور امام زمان#

روایت اول

الف) متن روایت

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ×‌ دَمَانِ‌ فِي‌ الْإِسْلَامِ‌ حَلَالٌ مِنَ اللَّهِ لَا يَقْضِي فِيهِمَا أَحَدٌ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِذَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَكَمَ فِيهِمَا بِحُكْمِ اللَّهِ لَا يُرِيدُ عَلَيْهِمَا بَيِّنَةً الزَّانِي الْمُحْصَنُ يَرْجُمُهُ وَ مَانِعُ الزَّكَاةِ يَضْرِبُ عُنُقَهُ.‌[5]

امام صادق × فرمود: ریختن دو خون از جانب خدا در اسلام حلال شمرده شده است امّا کسی به حکم خدا در این دو خون قضاوت نکرده است تا اینکه خدا قائم ما اهل بیت را مبعوث کند. پس هنگامی که خداوند عز و جل قائم ما اهل بیت را مبعوث کند، در این دو خون حکم می‌کند به حکم الله و نیازی به بینه ندارد و دستور می‌دهند که زانی محصن را سنگسار کنند و مانع زکات را گردن بزنند.

ب) منابع روایت

1. محاسن برقی، ص87، ح28 بخشی از روایت را ( فاذا بعث الله..) نقل نکرده است و سهل بن زیاد هم در طریق آن نمی‌باشد.

2. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 671 همان نص کافی

3. من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 6

4. ثواب الاعمال صدوق، همان نص محاسن

5. خصال صدوق، با کمی اختلاف

6. روضة الواعظین نیشابوری، ج 2 ص 357

7. الکافی، ج 3 ص 503

8. مختصر بصائر الدرجات

9. وسائل الشیعه ج 6 ص 19 هم نقل صدوق را در فقیه و هم نقل کلینی را آورده است و به نقل صدوق در ثواب الاعمال و محاسن برقی اشاره کرده است.

10. اثبات الهداة، ج3 در شش جا می‌آورد.

11. حلیة الابرار ج6 ص 316

12. بحارالانوار، ج 52 ص 325

13. بشارة الاسلام

14. معجم احادیث الامام المهدی، ج 5 ص 325

در تمام این منابع روایت از ابان بن تغلب نقل شده است. البته در طریق آن‌ها تفاوت‌هایی دیده می شود وگاهی افرادی کم و زیاد شده‌اند امّا همه از ابان ابن تغلب نقل می‌کنند.

ج) بررسی سندی روایت:

این روایت به دو طریق در کتاب کافی شریف نقل شده است که مرحوم مجلسی در مقام بررسی سندی می فرماید:

ضعيف على المشهور و آخره مرسل. و السند الآخر ضعيف [6]

ظاهرا اشکال ایشان به سهل بن زیاد است، هر چند مشهور هم به ایشان اشکال گرفتند امّا به نظر ما سهل مشکلی ندارد، ایشان بیش از دو هزار روایت در کتب اربعه دارد، در کتاب‌هائی که بر اساس حجت بودن آن نزد مولف و خداوند نوشته شده و به انگیزه‌ی جمع آوری نبوده، در یک چنین کتاب‌هائی از یک شخص ضعیف دو هزار روایت نقل نمی‌کنند.

ما با این طریق کشف می‌کنیم که ایشان فوق وثاقت است. البته این فقط مبنای ما نیست بلکه از معاصرین هم کسانی هستند که این نظر را دارند.

ابان بن تغلب

ایشان هیچ مشکلی ندارد و یکی از رواتی است که مورد اتفاق شیعه و سنی می باشد. حتی ذهبی متعصب در مورد ایشان می‌گوید: "شیعی جَلد و لنا صدقه و علیه بدعته" از شیعه های محکم است که صدق و بدعت او برای ما روشن است.

منظور او از بدعت همان تشیع است!! و تشیع نزد آنان یعنی: «هو محبة علی بن ابی طالب× و تفضیله علی الصحابه الا الشیخین»[7] محبت علی بن ابی طالب و اعتقاد به برتری او بر صحابه مگر شیخین، آنها همین مقدار را هم تحمل نمی‌کنند و می‌گویند که بدعت است.

البته مثل ابراهیم بن یعقوب جوزجانی که اصلا به حساب نمی آید و از نواصب است، ابان را تضعیف می کند و می گوید: منحرف است.

ابان کسی است که ریشه فکری او در قال الصادق و قال الباقر × است. سی هزار حدیث از اهل بیت حفظ بوده است.(وسایل الشیعه 30 جلد است و با مکررات 36000 حدیث دارد.) و وقتی هم که رحلت کرد امام دست بر قلب و سینه مبارک خود گذاشته و فرمودند: «انّ موته اوجع قلبی»[8] از رحلت ایشان قلبم به درد آمد. و وقتی که به مدینه می آمد، امام × به ایشان می فرمود: برو سخنرانی کن و چون سخنرانی می‌کرد، همه‌ی مساجد دیگر از جمعیت خالی می شد و ایشان سوالات را که معمولا مربوط به خلافت و ولایت بود، جواب مستدل می‌داد.

عامه کسی را که محبت علی × را داشته باشد و معتقد به برتری ایشان بر همه‌ی صحابه مگر شیخین باشد را بدعت گذار می‌دانند و اگر معتقد به برتری امیر المومنین × بر همه‌ی صحابه حتی شیخین باشد او را غالی می‌دانند در حالی که این از اعتقادات ما است و شکی نداریم که امیر المومنین× نفس رسول الله| بوده و محبوبترین خلق نزد خداوند و نزد رسول خدا | ، علی بن ابی طالب × است.

 


[2] مرحوم خوئی از این تعبیر انتهای امد می‌کنند.
[3] كتاب الصلاة (للمحقق الداماد)، ج‌3، ص: 160.
[6] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‌16، ص14.
[7] هدی الساری، عسقلانی، ج1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo