< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

89/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از عناوینی که درمباحث مهدویت مطرح است خراسانی است. راجع به این شخص اقوالی دربین علماءوجوددارد که به آنها اشاره می‌شود:
ü برخی می‌گویند، خراسانی همان ابو مسلم است که انقراض امویین به دست او بود و یک جریان تاریخی مربوط به گذشته است.
ü برخی دیگر می‌گویند، خراسانی یکی از سادات بنی هاشم واز یاران امام زمان علیه‌السلام از ایران است ونیرو می‌فرستد به یاری امام زمان علیه‌السلام و در اسطخر با امام علیه‌السلام ملاقات می‌کند، وبالاخره او از یاران وفرماندهان شاخص دردوران ظهورامام علیه‌السلام است.
ü برخی دیگرهمچون ابن طاووس روایات خراسانی را بر خود تطبیق می‌دهند ومی گویدخراسانی من هستم؟!
این عده مستند و دلیلی که بتوان به آن اعتماد کرد، ندارند. البته روایاتی داریم که در قرب ظهور حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف، ایران، پایگاه قوی فرهنگی وزمینه ساز برای حکومت حضرت علیه‌السلام است، که ما در کتاب چشم انداز ونشانه های از دولت موعود آنها را نقل کرده‌ایم، لکن این تفصیلات ازقبیل حرکت نيروهاي نظامی به فرماندهی خراسانی واعزام نیرو وملاقات با امام عج الله تعالی فرجه الشریف، اینها تفصيلاتي است که نیاز به ادله محکم دارد.
ما قبل از نقل کلمات نگاهی به روایات می‌کنیم تا سخنان رجما بالغیب نباشد، و ببینیم آیا روایاتی در این زمینه هست یا خیر؟ و از این روایات چه به دست می‌آید؟ آیا از خراسانی به عنوان یک چهره مثبت درروایات یاد شده ویا تنها یکی ازعلامات است؟ وهمچنین ببینیم سایر تفصیلات فقط در کتب عامه است یا در منابع ما هم بیان شده است؟
مرحوم صدردرکتاب تاریخ مابعد الظهور ج3ص169می گوید:
اننا فهمنافی التاریخ السابق من الاخبار التی تذکر خروج الرایات السود من خراسان، دراینجادو تعبیروجود دارد: تعبیراول: الرایات السود من خراسان است وتعبیر دوم: خود خراسانی است. آیا ایندو تعبیر یکی هستند وبه یکدیگر مرتبطند؟ مرحوم صدرمی گوید: رایات السود اشاره به حرکت ابومسلم خراسانی است حرکتی که منجر به از بین رفتن بنی امیه شدو به ذهن چنین تبادر می‌کند که خراسانی که در روایات ذکرشده همان ابو مسلم خراسانی است، واین احتمال معقولی است درصورتی که بتوانیم اشکالات وارده برآن را پاسخ گوئیم. اشکالات:
اشکال اول:
این روایت (لابد من بنی فلان) از امام باقر علیه‌السلام است وایشان زمان حیاتشان مقارن با حکومت بنی امیه است پس معنائی برای این فرمایش تصویر نمی شود زیرا تحصیل حاصل است چون بنی امیه الان مالک هستند ودیگر اشاره به آینده ندارد پس بايد این فرمایش را حمل کنیم بر دولتی که هنوز روی کار نیامده وآن نیست غیر از دولت عباسیین وشکی نيست که ابو مسلم خراسانی از موسسین دولت عباسیان است نه از بین برنده آن.
اشکال دوم:
این روایت بین ظهور خراسانی وسفیانی مقارنت قرار داده وپر واضح است که سفیانی هنوز نیامده است. پس باید بگوئیم حرکت خراسانی نیزهنوز محقق نشده است. پس این روایت ربطی به ابو مسلم ندارد. نتیجه اینکه باید تفکیک قائل شویم بین رایات سود وبین خراسانی، وباید بگوئیم حرکت رایات سود غیر از حرکت خراسانی است. اگر بین ایندوحرکت تفکیک کردیم بایک مشکل مواجه می‌شویم، وآن این است که ما در مورد رایات سود روایات زیادی داریم ولی راجع به خراسانی روایات کمی داریم اگر ایندو حرکت رایکی بدانیم، مجموع روایات ما مستفیض یا متواتر می‌شود و در نتیجه اسناد جریان خراسانی محکم می‌شود، ولی اگر گفتیم این دو حرکت از همديگر جدا است، بحث خراسانی از تعداد کمی روایات برخوردار خواهد بود.
از لابلای کلام ایشان اینگونه استفاده می‌شود که ما هنوز نتوانستیم مشخص کنیم که منظور ازخراسانی کیست؟ وآیا خراسانی همان ابو مسلم است یا شخص دیگر؟ معلوم نیست، البته ازاین روایات همین ابهام وعدم وضوح به نظر می‌رسد.
در مقابل برخی از معاصرین اصراردارند که بگویند، خراسانی از ایران واز یاران امام زمان علیه‌السلام است واز مراجع وشخصیتهای بزرگی است که نه فقط مرجعیت بلکه بسط ید نیز دارد.
البته ما از خدا می‌خواهیم اینگونه باشد، ولی دلیلی بر این مطلب نداریم.
درادامه كوراني مي‌گوید: ظهور الخراسانی وشعیب فی ایران تذکر هاتین الشخصیتین وانهما یظهران فی ایران قرب الظهور ویشارکان فی حرکة ظهور المقدسة ولا تذکر الروایات ان الایرانیین...روایت نداریم بر اینکه ایرانی‌ها نیرو می‌فرستندبرای کمک به امام زمان برای آزادسازی حجاز، وشایدبه این دلیل که امام علیه‌السلام درآن زمان نیازی به آنها ندارد. و نیروهای ایران همین مقدار اکتفا می‌کنند که نیروهایشان را به عراق بفرستند ودر همانجا بیعت وتبعیتشان را از امام علیه‌السلام اعلام می‌کنند.
دلیلی که ایشان می‌آورند این روایت است: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ[1].
اگر دلیل شما این روایت است که اولا مشکل سندی دارد چون در سند آن نعيم بن حماد است و ايشان توثيق ندارد؛ بلكه از نظر ما اعتباري ندارد. مگر از طريق قوت متن يا وجود روايات ديگر به همين مضمون يا نقل آن به عنوان مؤيد و ثانیاً اصلاً دلالتی بر مدعا ندارد. سپس ایشان وارد روایات اهل سنت شده ومی گوید روایات آنها پررنگتر است واشاره به این دارند که ایرانی‌ها بسیج شده وبه خوزستان می‌روندتابعد از آن به حجاز وارد شوند، ایشان می‌گوید دلیل من روایتی ازفتن ابن حماد است که می‌گوید:
عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه قال إذا خرجت خيل السفياني إلى الكوفة بعث في طلب أهل خراسان ويخرج أهل خراسان في طلب المهدي فيلتقي هو والهاشمي برايات سود على مقدمته شعيب بن صالح فيلتقي هو وأصحاب السفياني بباب إصطخر[2]فتكون بينهم ملحمة عظيمة فتظهر الرايات السود وتهرب خيل السفياني فعند ذلك يتمنى الناس المهدي ويطلبونه[3]
البته روایاتی داریم که جبیر بن خابور[4] [5]با چهار هزار مسلح در نقطه‌اي به نام «جبل اهواز» به عنوان نیروهای واکنش سریع آماده هستند و منتظر فرمانند.
سپس می‌گوید: امام مهدی علیه‌السلام بعد از اینکه حجاز را آزاد کردند به اهواز می‌آیند. یلتقی بانصاره الخراسانی وجیشه و یخوضون بقیادته معرکة هناک مع السفیانی ومن المحتمل ان تکون المعرکة المذکوره مع قواة بحریة من الروم[6]... فعند ذلک یتمنی الناس المهدی علیه‌السلام ویطلبونه ومنذ ذلک الحین یصبح الخراسانی والشعیب من اصحاب الامام المهدی الخاصَّیین ویصبح الشعیب القائدالعام وتکون قوي الخراسانی هی الثقل اوثقلا کبیرا الذی یعتمد علیه فی تثبیت الاوضاع الداخلیة، اغتشاشات را حضرت در عراق به واسطه خراسانی‌ها فرومی نشاند و بعد از آن حضرت به همراه خراسانی به سمت قدس حرکت می‌کند. کما یستفاد من احادیثهم الکثیرة فی مصادر السنة والقلیلة فی مصادرنا، سپس در ادامه می‌گوید: من احتمال می‌دادم که حرکت خراسانی از مجعولات ابومسلم وعباسیان باشد، لكن وجدت الروایات صحیحة السند تذکر الخراسانی منها روایة ابیبصیر عن الصادق علیه‌السلام فی الیمانی[7]، ووجدت الروایات تدل علی ان امرالخراسانی کان معروفا[8]، فأمر الخراسانی ثابت فی مصادرنا ایضا ودوره الذی اشرنا الیه قریب من دوره في روايات السنة. نقشی که در روایات ما نسبت به خراسانی هست با نقشی که در روایات اهل سنت هست، دور نیست وهر دو تقریبا یک جور بیان دارند.
دراینجا دوروایتی را که خیلی به آن توجه دارند بیان می‌کنیم: معجم ج5ص197و205
روایت ص197 :همان روایت ابو بصیر است که ایشان آنرا صحیح دانستنداز غیبت نعمانی است: محمد بن حسان رازی، ضعیف جدا، محمد بن علی کوفی مشکل دارد، واین روایت را غیر از نعمانی تا زمان مرحوم مجلسی کسی آنرا نقل نکرده است، از اینها گذشته اصلا کجای این روایت اشاره به حرکت مثبت خراسانی دارد؟ روایت اینست: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى خُرُوجُ الْقَائِمِ علیه‌السلام فَقَالَ يَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قَالَ مُحَمَّدٌ علیه‌السلام كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ يَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَاتٍ أَوَّلُهُنَّ النِّدَاءُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ خُرُوجُ الْخُرَاسَانِيِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاء...
روایت ص205 : عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِلَا إِمَامٍ عَادِلٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَخْبِرْنِي بِمَا أَسْتَرِيحُ إِلَيْهِ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَيْسَ يَرَى أُمَّةُ مُحَمَّدٍ فَرَجاً أَبَداً مَا دَامَ لِوُلْدِ بَنِي فُلَانٍ مُلْكٌ حَتَّى يَنْقَرِضَ مُلْكُهُمْ فَإِذَا انْقَرَضَ مُلْكُهُمْ أَتَاحَ اللَّهُ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتَ يسِيرُ بِالتُّقَى وَ يَعْمَلُ بِالْهُدَى وَ لَا يَأْخُذُ فِي حُكْمِهِ الرِّشَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ ثُمَّ يَأْتِينَا الْغَلِيظُ الْقَصَرَةِ ذُو الْخَالِ وَ الشَّامَتَيْنِ الْقَائِدُ الْعَادِلُ الْحَافِظُ لِمَا اسْتُودِعَ يَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مَلَأَهَا الْفُجَّارُ جَوْراً وَ ظُلْماً.
این روایت را ما در معجم احادیث امام مهدی علیه‌السلام ازکتاب اقبال ابن طاووس نقل کرده ایم، معاصرینی که شخصیت خراسانی را مثبت مي‌دانند، استنادشان به این روایت بوده است، ما فعلاً کاری به سند این روایت نداریم، فقط نظر و برداشت ابن طاووس را بيان مي‌كنيم. ابن طاووس می‌گوید:
أقول و من حيث انقرض ملك بني العباس لم أجد و لا أسمع برجل من أهل البيت يسير بالتقى و يعمل بالهدى و لا يأخذ في حكمه الرشا كما قد تفضل الله به علينا باطنا و ظاهرا و غلب ظني أو عرفت أن ذلك إشارة إلينا و إنعام فقلت ما معناه يا الله إن كان هذا الرجل المشار إليه أنا فلا تمنعني من صوم هذا يوم ثالث عشر ربيع الأول على عادتك و رحمتك في المنع مما تريد منعي منه و إطلاقي فيما تريد تمكيني منه فوجدت إذنا و أمرا بصوم هذا اليوم و قد تضاحى نهاره فصمته و قلت في معناه يا الله إن كنت أنا المشار إليه فلا تمنعني من صلاة الشكر و أدعيتها فقمت فلم أمنع بل وجدت لشي‌ء مأمور فصليتها و دعوت بأدعيتها و قد رجوت أن يكون الله تعالى برحمته قد شرفني بذكري في الكتب السالفة على لسان الصادق علیه‌السلام فإن منا [فإننا] قبل الولاية على العلويين كنا في تلك الصفات مجتهدين و بعد الولاية على العلويين زدنا في الاجتهاد في هذه الصفات و السيرة فيهم بالتقوى و المشورة بها و العمل معهم بالهدى و ترك الرشا قديما و حديثا لا يخفى ذلك على من عرفنا و لم يتمكن أحد في هذه الدولة القاهرة من العترة الطاهرة كما تمكنا نحن من صدقاتها المتواترة و استجلاب الأدعية الباهرة و الفرامين [القراءين‌] المتضمنة لعدلها و رحمتها المتظاهرة و قد وعدت أن كل سنة أكون متمكنا على عادتي من عبادتي أعمل فيها ما يهديني الله إليه من الشكر و سعادة دنياي و آخرتي و كذلك ينبغي أن تعمله ذريتي فإنهم مشاركون فيما تضمنته كرامتي و وجدت بشارتين فيما ذكرته في كتاب البشارات في الملاحم تصديق أن المراد نحن بهذه المراحم و المكارم[9].



[2]اسطخر، مسجد سليمان کنوني است.
[3]كتاب الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص 1/192ح و 1/316 ح 912 نرم افزار الشامله.
[4]جريان جبير بن خابور وسخن معاويه به او درمورد عدم رفتن به کوفه به خاطر ترس از مواجهه جبيربا حضرت علي ع درروايات بيان شده است (ن.ك: نشانه‌هايي از دولت موعود، ص118 و في رحاب حكومة الامام المهدي.4، ص114
[5]الخرائج، ج1، ص185 و بحارالانوار، ج41، ص296.
[6]روم بالتحديد يعني ايتالياي کنوني که مرکز مسيحيت است.
[7]کدام يک از روايات يماني راکه مطرح کرديم صحيح است؟ .
[8]به نظرمن اين دليل محکمي نمي تواند باشد، اگر بعد از خراساني اين روايات معروفيت داشت معلوم مي‌شود که ابومسلم مصداق آن نبوده است، ولي شما که خودتان تاييد مي‌کنيد که قبل بوده است زمان کدام يک از ائمه بوده است؟.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo