< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

88/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم


در جلسه قبل گذشت که: روایات یمانی تعدادی به کعب الاحبار و تعدادی به فتن ابن حماد منتهی میشود، ابن حماد را بررسی کردیم و بحث در مورد کعب را آغاز نموديم و معلوم شد که هم از نظر شیعه و هم اهل سنت این شخص دارای مشکل است.اسرايیلیاتی که در کتب اهل سنت وارد شده؛ خودشان برگردن کعب می‌اندازند.
شهرستانی درملل ونحل میگوید:
وضع کثیر من الیهود الذین اعتنقوا الاسلام (یهودیها که اسلام آوردند) احادیث متعدده فی مسائل التجسیم و التشبیه (که امروزه ایده مذهب حنابله[سلفی ها] است) وهی کلها مستمدة من التوراة[1]
آیا این عبارت بر کعب تطبیق نمیشود و کعب را از مصادیق اصلی آن نمیتوان بشمار آورد؟
ابن خلدو ن در تاریخ خود بعد از اینکه تفسیر را بر دو نوع میداند؛دربیان تفسیر نقلی اینگونه میگوید:
[صار التفسير على صنفين تفسير نقلي مسند إلى الآثار المنقولة عن السلف وهي معرفة الناسخ والمنسوخ وأسباب النزول ومقاصد الآي وكل ذلك لا يعرف إلا بالنقل عن الصحابة والتابعين وقد جمع المتقدمون في ذلك وأوعوا إلا أن كتبهم ومنقولاتهم تشتمل على الغث والسمين والمقبول والمردود والسبب في ذلك أن العرب لم يكونوا أهل كتاب ولا علم وإنما غلبت عليهم البداوة والأمية وإذا تشوقوا إلى معرفة شئ مما تتشوق إليه النفوس البشرية في أسباب المكونات وبدء الخليقة وأسرار الوجود فإنما يسألون عنه أهل الكتاب قبلهم ويستفيدونه منهم وهم أهل التوراة من اليهود ومن تبع دينهم من النصارى وأهل التوراة الذين بين العرب يومئذ بادية مثلهم ولا يعرفون من ذلك إلا ما تعرفه العامة من أهل الكتاب ومعظمهم من حمير الذين أخذوا بدين اليهودية فلما أسلموا بقوا على ما كان عندهم مما لا تعلق له بالأحكام الشرعية التي يحتاطون لها مثل أخبار بدء الخليقة وما يرجع إلى الحدثان والملاحم وأمثال ذلك وهؤلاء مثل كعب الأحبار ووهب بن منبه وعبد الله بن سلام وأمثالهم فامتلأت التفاسير من المنقولات عنهم (تفاسیر اهل سنت پرازحرفهای یهود) في أمثال هذه الأغراض أخبار موقوفة عليهم وليست مما يرجع إلى الاحكام فتتحرى في الصحة التي يجب بها العمل وتساهل المفسرون في ‹ صفحه 440 › مثل ذلك وملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات وأصلها كما قلنا عن أهل التوراة الذين يسكنون البادية ولا تحقيق عندهم بمعرفة ما ينقلونه من ذلك][2]
حال باید دید چه کسی به کعب و امثال کعب اجازه فعالیت میداد وآنها را درپستهای کلیدی قرار میداد؟
1- ابن کثیر درتفسیر خويش میگوید:
اسلم کعب فی الدولة العمریة وجعل یحدث عمر عن کتبه (برای خلیفه دوم میخواند) قدیما فربما استمع له عمر فترخصالناس فیاستماع ماعنده ونقلوا ماعنده (مجوز فعالیت فرهنگی را از عمر داشت) غثها و ثمینها و لیس لهذه الامة حاجة الی حرف واحد مما عنده.[3]
2- صاحب کتاب حلية الاولیاء میگوید:
حدثنا محمد بن علي بن حبيش ثنا احمد بن يحيى الحلواني ثنا احمد بن يونس ثنا مندل بن علي عن الأعمش عن أبي صالح قال قال كعب لعمر بن الخطاب إنا نجدك شهيدا وإنا نجدك إماما عادلا ونجدك لا تخاف في الله لومة لائم قال هذا لا أخاف في الله لومة لائم فإنی لي بالشهادة.[4]
(خليفه به او گفت از کجا ميدانی که من شهيد ميشوم وکعب اين مطلب را 3روز قبل از کشته شدن خليفه به او ميگويد.آيا او علم غيب داشت با اينکه شمااهل سنت قائل به داشتن علم غيب حتی برای انبياء نيستيد؛آيا احتمال نمي‌دهيد اينکه خود کعب در کشتن خليفه سهيم باشد؟)
وبعد در ص 389 ميگويد:
حدثنا ابراهيم بن عبدالله ثنا محمد بن إسحاق ثنا قتيبة ثنا الليث عن خالد بن أبي يزيد عن سعيد بن أبي هلال أن كعبا مر بعمر وهو يضرب رجلا بالدرة فقال كعب على رسلك (آرام‌تر بزن) يا عمر فوالذي نفسي بيده إنه لمكتوب في التوراة ويل لسلطان الأرض من سلطان السماء ويل لحاكم الأرض من حاكم السماء فقال عمر إلا من حاسب نفسه فقال كعب والذي نفسي بيده انها لفى كتاب الله المنزل ما بينهما حرف إلا من حاسب نفسه[5]
بايد ديد چه افرادی ازاو حمايت ميکردند و تاثيرات کعب را بر فرهنگ اسلامی ارزيابی کرد؛ با اين حال من تعجب ميکنم از سيد ابن طاووس که کعب را از خواص اميرالمومنين علیه‌السلام ميداند.مسلما توثيق و اعتماد ابن طاووس به کعب عن حس نبوده است، چون چندين قرن بين ايشان و کعب فاصله بوده است بلکه عن حدس (اجتهادی) و باتوجه به قرائن بوده است؛ حال بايد ديد کدام قرائن سيد را به اين اعتماد رسانده است؟ آيا احتمال ندارد برای مخدوش کردن چهره اميرالمومنين علیه‌السلام کعب را به مولا منتسب نمايند؟ از طرفی استناد ابن طاووس به روايتی که محمد بن عبد الواحد اللغوی نقل کرده ميباشد که ايشان طبق نقل ذهبی شروع درسش با جزوه فضيلت معاويه بوده است.
مايک روايت صحيح طبق مبنای اهل سنت در باب فضيلت معاويه نداريم.بخاری متعصب درباب مناقب که افراد را ذکر ميکند،وقتی به معاويه ميرسد به جای فضيلت عبارت (باب ذکر معاويه) مياوردچون فضيلتی برای معاويه نيست.
واما ادعای ديگر ابن طاووس که محتمل است روايات کعب از علی علیه‌السلام باشد.اين حرف را شيخ بهائی نسبت به ابن عباس ميگويد.
اين حرف اگر ثابت شودخوب است چون ابن عباس موقع رحلت پيامبر0ص) 10 ساله بودند لذا سن او اقتضای2200 روايت از پيامبر صل الله علیه وآله وسلم را نمينمايددر آن زمان جوی که عليه اميرالمومنين علیه‌السلام ايجاد شده بود مردم از علی نقل نميکردند لذا حضرت علیه‌السلام بخاطر ترس از بين رفتن روايات، روايات را به ابن عباس ميفرمود وابن عباس با قطع سند روايت را بطور مستقيم به رسول الله نسبت ميداد (لذا فقه ابن عباس نزديک به فقه شيعه است) البته اين حر ف اگر ثابت شود حرف خوبی است.


[1]. ملل ونحل ج1 ص117.
[2]. تاريخ ابن خلدون ج 1 - ص 439 – 440 (ابن خلدون مهدويت را از موضوعات شيعه ميداند).
[3]. (القران العظيم) ج4 ص17.
[4].حلية الاولياء( ابو نعيم اصفهاني) ج5 ص388.
[5] . حلية الأوليا، ج5/389.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo