< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

88/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

بحثمان راجع به دومین روایت کافی شریف بود این دو تا روایت را می‌خوانم قبل از اینکه با روایات دیگری که در کتابهای دیگر آمده از قبیل الامامة و التبصرة، غیبت طوسی، کتاب کشی، غیبت نعمانی و کمال الدین و ساير کتابهای دست اول یا مثلاً وسائل اگر نقل کرده از اینها نقل کرده قبل از اینکه به اینها بپردازیم ما باید یک بحث دلالی داشته باشیم بعد ببینیم آیا این مضمون مفتی به است؟ قائل دارد یا نه؟ من مات و لم یعرف امام زمانه، اگرکسی شناخت روی امام نداشته باشد یا امام را قبول نداشته باشد مثل مخالفین آیا این روایات بر انها منطبق هست؟ این را باید بحث کرد.
روایت دوم: متن دوم سندش حسین بن محمد عن معلی بن محمد عن الوشاء قال حدثنی عبد الکریم ابن عمرو عن ابن ابی یعفور ایشان می‌فرماید: قال سألت ابا عبد الله عن قول رسول الله صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم من مات ولیس له امام معلوم میشه که این روایت جا افتاده بود و این روایت معروف بوده لذا میاید از امام سوال می‌کند مقدار اعتبار این روایت راعن قول رسول الله صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم من مات و لیس له امام، من بحث مدارک اهل سنت را مطرح میکنم خواهید دید در صحاح ایشان بوده حذف کرد ه‌اند. بعدیها میگویند: لقول رسول الله صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم من مات و لم یعرف امام زمانه علی ما فی مسلم الان در مسلم است؟ سه نفر لااقل از علماي اهل سنت این را گفته‌اند حالا به آنها می‌رسیم خلاصه به امام عرض می‌کنند این فرمایش پیامر اکرم صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم من مات و لیس له امام فمیتته میته جاهلیة یعنی چیه؟ قال قلت میتته کفر؟ میتته جاهلیه؟ یعنی کافر می‌میرد کسی که امام را نشناسد؟ امام فرمود قال میتة ضلال گمراه می‌میرد (بحث خواهم کرد عامه اینگونه تفسیر می‌کنند) قلت فمن مات الیوم و لیس له امام امروز کسی فوت شد و امام را قبول نداشته باشد؟ امام فرمود فمیتته... باز عرض کردم فمیتته جاهلیة. امروز هم همینطور؟ فرمود: قال نعم، امروز هم همین است.[1]
ما یک بحث سندی می‌کنیم مرحوم مجلسی می‌فرماید ضعیف علی المشهور[2] همان حرفی که در سند قبلی زد در سند قبلی معلي بن محمد بود اینجا هم همینه در سند قبلی حسن بن علی وشاء بود اینجا هم همینه، آیا به اعتبار یکی از این دو تا فرموده ضعیف علی المشهور یا به اعتبار عبد الکریم بن عمرواست یا به اعتبار ابن ابی یعفور؟ نمی‌دانم باید مراجعه کنید. ابن ابی یعفور گفتند که ثقة جلیل و به عنوان ابن ابی یعفور 148 روایت دارد در کتب اربعه و به عنوان عبد الله بن ابی یعفور 78 روایت دارد یعنی روایتش قریب 250 روایت دارد طبق مبنا ما نمی‌توانیم بگوییم او مشکل دارد مراجعه کنید معجم مرحوم خویی نوشته شد. منتها حرفهایی هم نسبت به ایشان هست.[3] نمی‌دانم عبد الله ابن ابی یعفور روایاتی در مذمتش هم هست. مشکل وجودروایاتی در مذمتش ایشان هست منتها توثیقش کردند.خوب تا برسیم به آن شخص یکی دیگر در سند است عبد الکریم ابن عمرو صفحه 65 جلد 10.
درباره ابن ابی یعفور نجاشی دو دفعه فرموده: ثقة ثقه جلیل فی اصحابنا،[4] مرحوم مفید فرمودند: من الفقهاء الاعلام و الروساء الماخوذ منهم الحلال و الحرام. فقهای بزرگ و روسای که حلال و حرام را از اینها میگریم و الفتیا و الاحکام مرجع تقلید هستند الذین لا یطعن علیهم هیج قابل خدشه نیستند و لا طریق لذم واحد منهم راهی برای مذمت اینها یعنی تضعیف اینها نیست، بعد یکی یکی اسم ایشان را می‌آورداز جمله ایشان.
البته آقای شوشتری به این حرف ایراد می‌گیردو می‌فرماید که ما این حرف را قبول نداریم از آقای شیخ مفید چرا؟ به خاطر اینکه ایشان لذکره جمعا من غیر الامامیه، اول به طور کلی می‌فرماید اینها مرجع فتوا هستند بعدلیستی میدهدکه بعضی از آن افراد کسانی هستند که اصلاً شیعه نیستند لیسوا من الامامیه[5] حالا من برمی‌گردم به فرمایش ایشان.پس ابن ابی یعفوررا مرحوم مفید اينچنين توثیقش می‌کند و کامل الزیارت هم ازایشان نقل می‌کند این سه تا، تفسیر قمي هم از او نقل می‌کند این چهار تا، عیاشی هم می‌فرماید ثقه. اين پنج دليل براي وثاقت او.
ولی در مقابل ما روایات مادح داریم و روایات ذام داریم بببنید مرحوم آقای خویی در جلد 10 ص 100 پنج روایت در مذمت ایشان نقل می‌فرماید من ندیدم ایشان نظر بدهد. بلكه تمام روایات مادحه و ذامه را ایشان اشکال سندی می‌کند اما اینکه خود ایشان نظر بدهند نسبت به این شخص من چیزی پیدا نکردم، در دو جا اسم او را می‌برد یکی جلد ده، یکی جلد 22من نظر صریح از ایشان ندیدم.[6]
مرحوم مامقانی می‌فرماید: لکنی بعد حین اعتقدت عدم وقفه، می‌فرماید ما اول اخذ می‌کنیم به قول نجاشی واقفی است اما ثقه ثقه بعد می‌فرماید واقفی بودنش را هم ما قبول نداریم پس مي‌شود موثق جلد 2 صفحه 160را ببینید،[7] بنابراين مشکل از ناحیه ابن ابی یعفور نیست ممکن است مشکل از ناحیه عبد الکریم بن عمرو باشد صفحه 11/70، رقم 6629 را ببینید عبد الکریم بن عمرو او هم همین طور، نجاشی فرمودند ثقه ثقه عینا مرحوم شیخ مفید باز آن قاعده را می‌آوردو بر ایشان تطبیق میدهد که عده من الفقهاء الاعلام، الرؤساء اسم ایشان را می‌برد اینها توثیقاتشان، اما نقطه مقابل شیخ طوسی در کتابش می‌فرماید: (در شرح حال اصحاب امام کاظم عليه‌السلام اسم او را می‌آورد) عبد الکریم بن عمرو کوفی لقبه كرام، كوفي، واقفي خبيث، له كتاب.[8] مطلبی (آقای خویی طبق مبنایی که دارند، نیاوردند) علامه حلی از ابن الغضایری نقل می‌کند که واقفه او را به عنوان علم قبول دارند، به عنوان بزرگشان والغلات تروی عنه کثیرا، از همین عبد الکریم، والذی اراه التوقف عما يرویه، یعنی درتمام روایاتش تامل داریم، بما فیه من روایة[9] البته این روایت مورد بحث جزء متواترات است ولی فرض کنیم روایات دیگری نقل کند علامه توقف دارند در روایات او بنابراین در ایشان مشکل است، ولی از طرفی کامل‌الزیارت از او نقل کرده است روایاتی در ذم و مدح او هم هست.
مرحوم آقای خویی اینجا نظر می‌دهد می‌فرماید: روایاتی ایشان نقل می‌کند که از آنهاسلامت عقیده استفاده می‌شود اصلاً روایت حبابه الوالیه ایشان نقل می‌کند اين زن خدمت امیر المومنین عليه‌السلام آمد و درخواست علامت امامت کرد حضرت در رحبه بودند محل کارشان. بعد حضرت عليه‌السلام دست کردند یک سنگی را از زمین برداشتند مهر مبارک را درآوردند روی سنگ مهر زدند امیر المومنین عليه‌السلام . بعد فرمودند که هر کس ادعای امامت کرد و این کار را توانست بکند اون امام است آمدم خدمت حضرت امام حسن مجتبی عليه‌السلام آمدم از او خواستم و مهر زدند خدمت امام حسین عليه‌السلام آمدم مهر زدند خدمت امام زین العابدین عليه‌السلام آمدم مشغول نماز بودند دیگر پیر شده بودم پا به سال گذاشته بودم سخت بود برای من ایستادن امام عليه‌السلام تو نماز اشار الیها فعاد الیها شابها جوانیش برگشت جوان شد درخواست کردند سنگ را و مهر زدند و به من تحویل دادند امام باقر امام صادق امام کاظم تا امام رضا عليه‌السلام دیگر باز دوباره پیر شده بود امام زین العابدین عليه‌السلام 92 یا 100 درسته امام رضا 200 یعنی اگر یک ساله عمرش بود باز شده بود صد سال و حال آنکه مجلسی می‌فرماید 235 سالش بود وقتی خدمت امام رضا عليه‌السلام آمد 235 سال عمرش بود باز پیرشده بود امام عليه‌السلام فرمود ببینم علامت رو سنگ را گرفت مهر زد و به او اشاره کرد و دوباره جوان شد. او 8 امام عليه‌السلام را دیده بود خلاصه داشت خوشحال از خدمت آقا بیرون می‌رفت. آقا صدايش کرد و يك کفن به او داد یعنی عمرت تمام شد فوت خواهي شد. شش ماه ظاهراً بیشتر نماند فوت شد.
خوب این روایت را اين شخص نقل میکند. چرا مي‌گويند واقفی است؟ مي‌فرمايد: لکنه مع ذلك قد یقال انه لم یکن واقفیا، واقفی بودن یک نقطه ضعفی بود، چرا نسبت به امام معصوم تامل وتوقف دارید؟ وتعابیرات عجیبی امام درباره آنان دارد می‌فرماید: انت واشباهک کالحمیر، خودت وحزب و گروهت همانند دراز گوش هستید. نمی‌فهمید، کسی که از امام عليه‌السلام، فاصله بگیرد همین است یا در جای دیگر تعبیر ممطوره دارد، یعنی سگهایی که باران روی آنها ريخته شده. ایشان می‌فرماید: او واقفی نیست به استناد این روایات می‌فرماید: دلالة الروایة علی عدم وقف الرجل ظاهرة، کسی که امامت امام رضا عليه‌السلام را نقل می‌کند این واقفی است؟ سندش مشکل دارد؟[10]
روایت دومیرا نقل می‌کند که قسم خوردم که روز غذا نخورم تا قائم آل محمد (عج) ظهور کند حتی یقوم قائم عليه‌السلام، خلاصه خدمت امام صادق عليه‌السلام رسیدم و گفتم که من یکی از شیعیان شما هستم گفتم شخصی اين‌گونه نذر کرده است نياشامد و نخورد تا آقا ظهور کند، بعد آقا فرمودند چه وقتش را روزه بگیرد و چه وقتش را روزه نگیرد. بعد فرمودند هنگامی که امام حسین عليه‌السلام شهید شدند عجت السماوات والارض، اين روایت مفصل است.
ببینید بسیارجالب است در این روایات آمده: ملائکه به فریاد در آمدند که خدایا اجازه بده ما برویم و حسين عليه‌السلام را یاری کنیم بعد خداوند عزوجل حجابی را کشف و پرده‌اي را كنار زد و به ملائکه فرمود: ببینید فاذا خلف محمد اثنا عشر وصیاً و اخذ بیدالقائم قال یا ملائکتی انتصر به، به این آقا من یاری خواهم کرد حسین عليه‌السلام را. کسی که عقیده‌اش این باشد اعتقاد به امام زمان عليه‌السلام داشته باشد چه طور واقفی است؟ آقای خویی می‌فرماید که اين روايت دلالت بر عدم وقف ندارد لا دلالة چرا؟ چون قضیه واقفیه بعد از امام کاظم عليه‌السلام بوده واو قبلا عقیده‌اش درست بوده وبعد منحرف شده است.[11]
روایت سوم[12] به همین مضمون است مرحوم خوئي رحمه‌الله می‌فرماید: علی انه لم یعین فیه المرادمن القائمعليه‌السلام باشد فالصحیح انه لم یثبت شیء يعارض به شهاده الأعلام علی وقفه. سؤال مي‌كنيم: آقای خویی اگر واقفی باشد شما او را قبول دارید، رد نکردند. روایاتش هم بالاخره 47 یا بیشتر، روایت دارد. ظاهراً از ناحیه ایشان ـ ابن ابي يعفورـ هم مشکل نباشد مشکل از ناحیه دو نفری است که دیروز اشاره شد و آنها هم شباهتش و اشکالاتش رفع شد ظاهراً سند مشکل نداشته باشد هر چند مرحوم مجلسی فرمودند که ضعیف است، مشکل نداشته باشد. روایتی که راجع به حضرت مهدی عليه‌السلام از امام صادق عليه‌السلام نقل میکند. آقای خویی هم در سند آن روایت اشکال می‌کند هم در دلالت آن چون گفتند که او واقفی نیست به استناد این روایت ایشان می‌فرماید بله بعضش دلالت دارد اما همه‌اش مشکل سندی دارد و بعضش هم دلالت ندارد چون ظاهراً در زمان امام جعفر صادق عليه‌السلام است وبعد منحرف شده است.[13]
ولی به نظر من روايت دوم نيز (من مات و لم يعرف…) مشکل سندی ندارد؛ اما در دلالتش بحث کنیم مرحوم مجلسی می‌فرماید که قوله عن رسول الله ص یعنی می‌خواهد بفرماید این روایت حقیقتا از پیامبر اکرم صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم است بعد دوباره سوال می‌کند، این با ز تصدیق دیگری است هم تصدیق است وهم تفسیر است، می‌خواهد سوال کند معنای این روایت را که بعد امام فرمودند میتته ظلال.
مرحوم مجلسی سه تا احتمال فرمودند با روایت قبل فرق میکنه روایت قبل تعبیر کفر داشت ظاهراً اما اینجا تعبیر ضلال دارد مرحوم مجلسي می‌فرماید که چرا امام در اینجا از تعبیر به کفر عدول کرد و اثبات کرد ضلالت را برای منکرین و مخالفین؟ می‌فرماید محتمل است این شخص سوال کننده چنين توهم کرده احکام کفر در دنیا هم بر اینها جاری می‌شود از قبیل عدم طهارت و نفی تناكح و نفی توارث و امثال اینها کافرند چون دیگر ربطی و رابطه‌اي بین آنها و امام نیست، کسی که امام را منکر شود کافر می‌شود و آن شخص چنين احتمال داد که تمام احکام کافر در دنیا بر او اجرا میشود، «فنفی ذلک»، امام فرمود: نه این احکام برایشان جاری نمیشود. و اثبت لهم الظلال فی الدنیا، در دنیا از راه حق گمراهند و در آخرت از بهشت محرومند یعنی از اهل بهشت نیستند اما ما در دنیا با اینها طبق بیان مجلسی به ظاهر عمل میکنیم، فلا ینافی کونهم فی الآخره ملحقین بالکفار. کسی که حضرت مهدی (عج) را قبول نداشته باشد امام را قبول نداشته باشد این کافراست وملحق به کافر و مخلد است در آتش جهنم، پس نظر مرحوم مجلسی این است، نظر محدثین این است.
نمیدانم بحث مرحوم امام را با مرحوم صاحب حدائق را دیدید؟ صاحب حدائق اصرار بر این مطلب دارد و ادله میاورد و امام خميني قدس‌سره مناقشه می‌کند، ان شاء الله در بحث بعد به این می‌پردازیم. پس احتمال اول اين است كه اهل ضلال هستند. فرمودند یعنی احکام کافر برایش در دنیا بار نمیشود ولی منافات با کافر بودنش در آخرت ندارد.[14]
احتمال دومچرا امام عليه‌السلام از اثبات کفر برای اینها توقف کرد؟ چون در بین اینهایی که امام مهدي (عج) يا امام معصوم عليه‌السلام را نمی‌شناسند مستضعفشان کم نیستندکه اگر برایشان تبیین کنند می‌پذیرند ولی کسی به آنها نگفته است. من یه وقت یادم نمیره سوریه بودم میخواستم از دمشق به زينبيه بیایم و به زيارت حضرت زینب (س) بروم سوار تاكسي شدم و 10 کیلومتر هم فاصله داشت. گفتم كمي براي راننده تاكسي صحبت کنم، راجع به زینب کبری (س) و خطبه حضرت زینب (س) مقداری صحبت کردم، خدا شاهد است که بي‌اختيار گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت تا به مقصد رسیدیم گفت پس چرا علمای ما این حرفها را به ما نمی‌زنند؟ من نماز جمعه شرکت میکنم من متدینم من اهل نمازم ولی من اولین بار است که این حرفها را می‌شنوم، من کارم تاكسي‌راني است و در همين خط است. از شام به اصطلاح ستة زینب و بالعكس. کارم این است. مسافر می‌برم و می‌آورم. اينگونه که گفتی اولین باراست که می‌شنوم،. این‌ها مستضعف‌اند، این را بگوئیم کافرند؟ چرا امام از قول به کفر به ضلال عدول کرد؟ تا مستضعفین را شامل نشود تا مستضعف هست اذ فیهم احتمال النجاه من العذاب، احتمال است اینها از عذا ب جهنم نجات پیدا بکنند خوب فسائر الاخبار کالخبر الآتی محمول علی غیرهم خبر سوم خیلی صریح است می‌فرماید روایاتی که می‌فرماید اینها کافر هستند غیر از مستضعفین هستند. مرحوم مجلسی برهمان مبنای خودشان پا برجا هستند پا فشاری می‌کنند و توجیه می‌کند
پس احتمال اول احکام کافر در دنیا احتمال دوم غیر مستضعفین
احتمال سومحمل بر تقیه یمکن حمل هذا الخبر وامثاله علی نوع من التقیه ايضاً.[15] آن جایی که نفرمودند کافر فرمودند ضلال حمل بر تقیه است چرا؟ چون خود اهل سنت هم چنين توجیه می‌کنند نمی‌گويند از دین خارج مي‌شود بلكه ضال است.
واقع مطلب در بیانات و مواضع وهابيان مانده ام یعنی الان این را برای بعضی از آنها نقل کنید موضع می‌گيرند. کتابشان اخیرا چاپ شده که این نظرات را جمع کردند ببینید که علمای شیعه ما را کافر می‌دانند. ما می‌بینیم در کتابهای خودشان هم چنين آمده با ما تعارف ندارند. سنن ابو داود را بیننید به نقل از سفيان ثوري من زعم ان علیا کان احق بالولایة مِن ابي بكر و عمر ما اراه یرفع له عمل الی السماء. یعنی چه؟ کسی که گمان کند که علی بن ابیطالب عليه‌السلام احق به ولایت است گمان نه یقینا هیچ عملی ازاو قبول نمی‌شود چرا؟ میگوید: فقد خطّأ ابا بکروعمر این گمان این اعتقاد تخطئه کردن این دوتا است مگر می‌شود کسی این دو تارا تخطئه کند و خطأ المهاجرین والانصار ما اراه ان یرفع له عمل.[16]
مقدمه مراة العقول را ببینید اشتباه نشود من نمی‌خواهم مبنای مرحوم مجلسی را تثبیت کنم ولی می‌خواهم بگويم اگر ما چنين مبنایی داریم آنها هم دارند شما ببینید میزان الاعتدال جلد یک در دو جا نگاه کنید یکی در مقدمه‌، مقدمه خود ذهبی یکی شرح حال ابان بن تغلب ببینید ایشان چه می‌فرماید نسبت به کسی که در برابر اصحاب جمل موضع داشته باشند آنهایی که به قصد ریختن خون مولا امیر المومنین عليه‌السلام (به نظر ما امام اول به نظر خودشان امام چهارم) به قصد جنگ آمدند، بدعت صغری بدعت کبری اگر در برابر آن ناكثين موضع داشته باشی می‌گویند تو اهل بدعت صغری هستي. پس نباید موضع داشته باشی چکار داری آنها يك کاری کردند، دیگر به تو چه! چرا موضع می‌گیری؟ اگر آنها را تخطئه كردي، مي‌شوي شیعه و بدعت گذار. البته بدعت صغری خوب اگر پا رافراتر گذاشتی و گفتی آنها اشتباه کردند و علی عليه‌السلام افضل است مي‌شوي اهل بدعت کبری! این را ببینید. خب این روایت دوم كافي؛ اما روایت سوم را سریع بخوانم تا بیانش برای بعد.
روایت سوم خیلی صریح است، حارث بن مغیره میگويد: قلت لابی عبد الله عليه‌السلام ؛ به امام صادق عليه‌السلام عرض کردم. قال رسول الله صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم، این سه روایت محورش همین است. اين روایت قطعاً از پیامبر اکرم است. قال رسول الله صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم : من مات لا یعرف امامه مات میتة جاهلیة؛ این را پیامبر فرموده؟ امام فرمود: نعم. عرض کردم: جاهلیة جهلاءاو جاهلیه لا یعرف امامه؟ مثل اینکه دو تا مفهوم دو تا معنا بوده. جاهلیة جهلا یعنی چه؟ جاهلیت کفر یا نه کسی که امام را نشناسد؟ امام فرمود نه خیر جاهلیة کفرٍ و نفاقٍ و ضلالٍ، امامت را نشناسی امام زمانت را نشناسی تو منافقی تو گمراهی و تو کافری.[17] بیان مرحوم مجلسی از نظر سند هیچ مشکلی ندارد مرحوم مجلسی که بسیار سخت‌گیر است. به این سند میرسد می‌فرماید: صحیح، همینطور است چون مشکلی ندارد؛ اما بحث دلالتش لا یعرف امامه یعنی چی؟ می‌فرماید‌اي امام زمانه أواحد من الأئمة، امروز باید امام را بشناسی آيا مراد این است یا نه؟ لا یعرف احد الائمه احد یعنی چه؟[18] یک امام را نشناسی باز همین است جاهلیت و کفر یعنی چه؟
این بیانات حضرت امام را ببینید در کتاب الطهارة جلد سه کتاب النجاسة صفحه 436 می‌خواهم بحث کنیم محور بحثمان ان شاء الله همين است.



[1]. اصول كافي، 1/376، باب من مات و ليس له امام من أئمة الهدي عليه‌السلام، ح2.
[2]. مرأة العقول، 4/220، باب من مات و ليس له امام من أئمة الهدي عليه‌السلام، ح2.
[3]. معجم الرجال الحديث، 11/102، رقم 6691. .
[4]. رجال نجاشي، ص213، رقم 556.
[5] .قاموس الرجال جلد 6 صفحه 204.
[6]. معجم الرجال الحديث، 11/102 رقم 6691 عبد الله بن ابن يعفور و معجم الرجال 23/160، رقم 15039 ابن ابي يعفور.
[7]. تنقيح المقال، 2/160 (چاپ قديم).
[8]. رجال شيخ طوسي: الأبواب، ص340، رقم 5051.
[9]. رجال علامه: خلاصة الأقوال، ص223.
[10]. اصول كافي، 1/346، باب ما يفصل به بين دعوي المحق و المبطل في امر الإمامة: و مرأة العقول 4/62 ذيل همين باب.
[11]. اصول كافي، 1/525، ح19، باب ماجاء في الاثني عشر و النص عليهم. عليه‌السلام .
[12]. كافي، 4/41، ح1.
[13]. معجم الرجال الحديث، 11/73، ذيل ترجمه عبدالكريم بن عمرو.
[14]. مرأة العقول، 4/221، ذيل ح2، باب من مات و ليس له امام من....
[15]. مرأة العقول، 4/221، ذيل ح2، باب من مات و ليس له امام من....
[16]. سنن ابي داود، ص776، كتاب الغيبة، باب التفضيل، ح4619.
[17]. كافي، 1/377، باب من مات و ليس له ايام من...، ح3.
[18]. مرأة العقول، 4/220، ح3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo