< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

88/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

من مي‌خواستم وارد بحث ارزيابي خطبه البيان شوم. ولي بعضي از دوستان، ظاهرا مي‌گويند عبدالله بن مسعود براي ما حل نشد، که بالاخره موثق است يا نه؟
سوال: (در كلاس) عرض ما اين بود که طبق مبناي حضرت عالي راجع به حسين بن حمدان نظر متقدمين را اولويت داديد و به معاصرين خيلي بها نداديد، ولي در قضيه دومي برعکس شد و شما به متاخرين بها داديد.
استاد: اولا اگر عبد الله بن مسعود وثاقتش هم محرز شود (که نمي‌شود) هيچ مشکلي را حل نمي‌کند، چون چهار سال تفاوت بين وفات ابن مسعود و اين خطبه است. اين خطبه چه زماني بوده است، بعد از جمل بوده؟ يا بعد از صفين بوده؟ يا بعد از نهروان؟ هر چه هست در دوران خلافت حضرت عليه السلام بوده است. و حيات ابن مسعود حداکثري که گفتند 33بوده و دوران خلافت حضرت را هيچ درک نکرده، پس اين روايت مرسل است. به مشکل بر مي‌خوريم، اضافه بر اشکالات ديگر، يعني مشکل حل نمي‌شود. ما مي‌خواهيم ببينيم که ابن مسعود بين شيعه چقدر اعتبار دارد. متقدمين هم ايشان را رد کرده‌اند. ازمعاصرين، آقاي ما مقاني تلاش مي‌کند از بين شواهد ايشان را توثيق کند. و مرحوم آقاي خوئي و عمدتا مرحوم شوشتري به مقابله و مناقشه دقيق با آقاي مامقاني برآمده و همه ادله را رد مي‌کنند. من حرف آقاي خوئي را نقل کنم. شما با روش مرحوم آقاي خوئي آشنا هستيد. ايشان هر کسي را که مي‌خواهد بررسي کند از کتب متقدمين شروع مي‌کند، هر چه در کتب متقدمين است را نقل مي‌فرمايد. اينجا مي‌فرمايد: «من اصحاب رسول الله »،اما رجال شيخ وظيفه اش اين است که معاصرين معصومين عليهم السلام را جمع کند. نمي‌خواهد توثيق کند، لذا زياد بن ابيه را مي‌گويد اصحاب امير المومنين عليه السلام، عبيد الله بن زياد را مي‌گويد از اصحاب امام حسين عليه السلام. اين يک نکته، نکته ديگر بعضي نظرشان اين است (از جمله مرحوم تستري)که، يادداشتهاي شخصي بوده و تکميلش هم نکرده است. هرچه هست من اصحاب رسول الله [بوده است] شيخ مي‌فرمايد: شما از اين عبارت فقط مي‌توانيد اين را استفاده کنيد كه از اصحاب پيامبر بود (با اين مقدماتي که عرض کردم). و قال الکشي، کشي در کتاب شريفشان حرفي را از فضل بن شاذان نقل مي‌کند، در شرح حال ابو ايوب انصاري،مي فرمايد: و سئل فضل بن شاذان از ابن مسعود و حذيفه، من پيشنهاد مي‌کنم پرونده حذيفه را هم باز کنيم. نقطه مقابل حذيفه، اگر تعبير من درست باشد، ليست سياه دستش بود، پرونده منافقين دستش است. لذا جرات نمي‌کردند خيلي با او طرف شوند. مي‌گويند که يك موقع خليفه دوم حذيفه را قسم مي‌داد و مي‌گفت تو را به خدا اسم مرا در اين ليست آورده‌اند.انا من المنافقين؟[1] اين خيلي نکته مهمي است. اين را ذهبي نقل مي‌کند. در تاريخ اسلام. ولي باز هم مدعي هستند ده نفر را پيامبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم بشارت به بهشت داده است که يکي از آنها هم همين جناب خليفه است. اگر پيامبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم بشارت داده است، سوال من اين است. اين سوال بعد از پيامبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم چه معنا دارد.
خلاصه، پرونده حذيفه را باز کنيد؛ مخصوصا صحبتي که در مدائن با آن ايراني داشته است. يک صحبت مفصلي، ايراني بلند مي‌شود و مي‌گويد: تعبيراتي که نسبت به خلفاي قبل داشتي با تعبيراتي که نسبت به امير المومنين عليه السلام داري فرق مي‌کند، چرا؟ و او شروع مي‌کند خطبة البيان را مي‌گويد. در بحار آمده حتما بيان را ببنيد. خلاصه حذيفه يک شخصيت بزرگي است. فقال[فضل بن شاذان] لم يکن حذيفه مثل ابن مسعود، لان حذيفه کان رکنا و ابن مسعود والي القوم و مال معهم و قال فيهم.[2]
شما كه فرمايش متقدمين را مي‌خواهيد اين هم فرمايش متقدمين.[ايشان] (اشكال كننده در درس) مي‌فرمايد که شما چرا تاکيد مي‌کنيد بر معاصرين، حال آنکه مبناءً حرف متاخرين را قبول ندارند چرا؟ چون بالاخره اگر مبناي قبول حرف رجاليين شهادت باشد، بايد شهادت از چه باشد؟ عن حسٍ، عن حسٍ [اگر گفتيم] بايد معاصر باشد، ابن شاذان معاصر يا قريب العصر نبود؟ از طريق اخبار که باشد خبر عن حسٍ شده که بالاخره از باب شهادت است. لذا توثيقات متاخرين را عن حدسٍ مي‌گويند. پس حرف شما حرف درستي است. براي ما بيان کنيد که متقدمين نسبت به ايشان چه گفته اند؟ حرف شما اين است. کشي نظر فضل بن شاذان را نقل مي‌کند که «والي القوم» تبعيت کرد از آنها. و مال معهم و قال بهم
(نقل سوال دانش پژوه) اين فرمايشي است که ايشان نقل مي‌کند. مي‌خواهند بالاخره درستش کنند. مي‌فرمايند که در کامل الزيارات اسمش آمده است.
جواب: خوب بيايد مشکلي حل مي‌شود؟ بله طبق مبناي خودشان در مقدمه کامل الزيارات تعبير ثقات دارد، ازثقات نقل مي‌کند. اين كلمه منحل مي‌شود به «هذا ثقه، هذا ثقه، هذا ثقه»، [خوب] نام اين شخص هم [در کامل الزيارات] هست.
جواب: اين مبناي ايشان بود تا قبل از وفات كه ظاهرا اعلام کردند که من از اين مبنا برگشتم. براساس همين، آراء و نظرات فقهي ايشان هم تغيير کرد (در غسل زيارت هم مبناي ايشان تغيير کرد).
بعضي‌ها مي‌فرمايند ايشان [ابن مسعود] کسي بود که در قتل عثمان شريک بود. کسي بود که جزء آن دوازده نفري بود که انکر خلافة ابوبکر، اين دو تا. بعد مي‌فرمايد اين‌ها نظر مرحوم مامقاني است) ايشان کسي است كه خلفاء من بعدي اثنا عشر را نقل كرده. پس ابن مسعود: چي شد انکار خلافت ابوبکر، شرکت در قتل عثمان، روايات اثنا عشر را آورده (آيا اينها توثيقش است؟).
اقول: (آقاي خوئي مي‌فرمايد) هذه الروايات التي رواها الصدوق کلها ضعيفه و لوصحت. تمام اين رواياتي که نقل شده [همه به جاي خود] لم تعارض ما ذكره الفضل. اين تعارضي با حرف قبل ندارد که [ابن مسعود] با آنها همكاري و تبعيت از آنها كرده (و كان معهم)، وکمک آنهاست. اينها توثيق او نمي‌شود. و بعد مي‌فرمايد: و يدل، آقاي خوئي پابرجاست که اين ابن مسعود ثقه نيست و به استناد حرف فضل بن شاذان ضعيف است. مي‌فرمايد: و يدل علي انه لم يتبع امير المومنين عليه السلام، ادله ما اين است که ايشان پيروي نکردند. بل استقل في امره...، يعني [اين مطالب] يظهر من فتاواه في الفقه و ما ورد من الروايات في تخطئته منها. رواياتي در فقه از ايشان نقل شده است که تخطئه اش کرده است. يک روايتش را نقل مي‌کنم: قصه معلي بن خنيس.حالا به ما اشکال نکنيد که خود معلي مشکل دارد. ايشان نقل کرده، معلي را ايشان تقويت مي‌کند. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَرْقَدٍ وَ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَا كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَعَنَا رَبِيعَةُ الرَّأْيِ فَذَكَرْنَا فَضْلَ الْقُرْآنِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ كَانَ ابْنُ مَسْعُودٍ لَا يَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَتِنَا فَهُوَ ضَالٌّ فَقَالَ رَبِيعَةُ ضَالٌّ فَقَالَ نَعَمْ ضَالٌّ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا نَحْنُ فَنَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَةِ أُبَيٍّ [3]و[4]
اما ببينيم ديگران اين را بزرگ کرده‌اند «قال علي و قال ربيعه. الراي و القول ما قال ربيعه!!»
امام علیه‌السلام فرمود: ابن مسعود هم اگر طبق قرائت ما نخواند گمراه است. آن شخص ناراحت شد امام فرمود بله گمراه است. ثم قال ابو عبدالله: ابي بن کعب مقبول است (اين يک مورد).
از امام صادق علیه‌السلام آمده است: افسد ابن مسعود علي الناس صلاتهم بشيئين، نماز مردم را خراب مي‌کند. بقوله تبارک اسم ربک و تعالي جدک يکي اين را اضافه کرد وديگري السلام علينا و علي عباد الله الصالحين، در تشهد اول. ما يک مورد ديگري را نقل مي‌کنيم ولي تاکيد مي‌کنم حرف آقاي خوئي[5] مستند به حرف فضل بن شاذان است [لم يثبت انه والي عليا عليه السلام ] ثابت نشده که پيرو مولا بوده است و لکنه لا يبعد الحکم بوثاقته بعيد نيست که بگوييم که ايشان موثق است. چرا؟ لوقوعه في اسناد کامل الزيارات. خودشان برگشتند. بعد مي‌فرمايد علماي عامه براي ايشان ارزش قائلند. ثم انه قد اعتني علماء العامة بشأنه و هو متسالم عليه عندهم في الفضل و التقي.
مگر اين آقا، ابن مسعود كيست که اينقدر او را بزرگ مي‌کنند. خلاصه ايشان مطلبي را نقل مي‌کنند، از نظر اهل سنت ابن مسعود بسيار معتبر است. بر اين اساس سيدمرتضي در الشافي به روايتش استناد مي‌کند و استدل بروايته علي المخالفين جدلا،خوب کفايت مي‌کند؟
حالا که به اينجا منتهي شديم اين را بدانيد: از معاصرين مرحوم نمازي بدش نمي‌آيد که ايشان را توثيقش کند، نگاه کنيد در [مستدرک علم رجال الحديث] ج 5 ص 108 مي‌فرمايد: رواياتش دلالت بر حسن و کمال و نقل عقايد حقه توسط او دارد و از او رواياتي را نقل مي‌کند و مذمتش نمي‌کند.[6] مرحوم آقاي مامقاني با تمام قدرت وارد ميدان شده و از ايشان دفاع مي‌کند. و يدل[7] علي طهارة الرجل، پاکي ابن مسعود، و عدم قوله بامامة غير امير المومنين، اصلا قبول نداشته آقا را،يک ادله‌اي مي‌آورد مي‌گويد: يدل بر طهارت ايشان و عدم قبول امامت، پنج تا شش دليل مي‌آورد اموري را نقل مي‌کند [که] اين نظر نهايي ايشان است.



[1] . تاريخ الاسلام (الخلفاء)، ص494. .
[2]. رجال كشي، 38 ذيل ترجمه ابو ايوب الأنصاري.
[3]. كافي، ج 2، ص 634. باب نوادر، ح27.
[4] . معجم الرجال خوئي، 11/ 345 ذيل ترجمه عبد الله بن مسعود، رقم 7172.
[5] . معجم رجال الحديث، ج11، ص346. ذيل ترجمه عبد الله بن مسعود، رقم 7172.
[6] . عدة من رواياته الدالة علي حسنه و كماله و نقله العقايد الحقة في الرسول و آله صلوات ا... عليهم.
[7] . من ابين الدلائل علي انه من الثقات ان لم يكن في اعلي درجات الوثاقة، ص214.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo