< فهرست دروس

درس شبهات وهابیت آیت الله سبحانی

95/05/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ماهیّت عبادت

سخن در تعریف و مقوّمات عبادت است و اینکه عبادت چیست. بیشترین اختلاف ما با وهابی ها در تعریف عبادت و مصداق آن می باشد. همه کبری را قبول داریم که فقط باید خداوند را پرستید: ﴿إِيَّاكَ‌ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ[1] سخن در این است که آیا کارهایی مانند بوسیدن ضریح، درخواست شفاعت و امثال آن عبادت است؟

اگر بخواهیم معنای عبادت را متوجه شویم باید بحثی میدانی را مطرح کنیم و در جامعه ی مسلمانان، یهودیان و سایر ادیان و حتی بت پرستان بررسی کنیم و مفهوم پرستش را جستجو کنیم. اگر از مسلمانان بپرسیم چرا خدا را عبادت می کنید می گوید: ما در مقابل خداوند خضوع می کنیم و این خضوع به علت این است که ریشه ای در قلب ما دارد زیرا خدا، رازق و رب ما است و سرنوشت ما به دست اوست.

حتی بت پرست ها و کسانی که در هند که گاو را می پرستند می گویند که ما در مقابل آنها خضوع می کنیم و این خضوع ریشه ای در قلب دارد و آن اینکه ما از آنها انتظارات غیبی داریم اعم از اینکه رازق ما هستند و یا حاجات ما را برآورده می کنند و بالاخره یک نوع سرنوشت ما در دست آنها است.

بنا بر این عبادت چه حق باشد و چه باطل دو رکن اساسی دارد. یکی از آنها خضوع ظاهری است که با رکوع و سجود و با سر احترام کردن و مانند آن ایجاد می شود و دیگری عقیده ی باطنی است. هر یک به تنهایی موجب ایجاد عبادت نیست.

در قرآن می خوانیم: ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ‌ الَّذي خَلَقَكُم‌[2] توضیح اینکه در اصول آمده است که: تعلیق الحکم بالوصف مشعر بالعلیة. مثلا اکرم العالم که تعلیق حکم که اکرام است به عالم یعنی اکرام به علت علم او می باشد. در آیه ی فوق هم عبادت خداوند به علت این است که خداوند رب و خالق ما می باشد.

عبادت را می توان به دو رقم تعریف کرد:

     الخضوع امام موجود بما أنه ربّ

     الخضوع امام موجود بما أنه اله (اله یعنی چون خداست اله به معنای معبود نیست هرچند معبود بودن از لوازم اله بودن است.) امام در کتاب کشف اسرار می فرماید: عبادت این است که انسان در مقابل کسی خضوع کند به این عنوان که خداست. این خدا گاه خدای صحیح است و گاه خدای باطل.

بنا بر این ما که در و دیوار مسجد النبی را می بوسیم آن را بما انه رب یا اله یا به عنوان اینکه سرنوشت ما دست در و دیوار است آن را نمی بوسیم. این بوسیدن نوعی تکریم است نه عبادت.

وهابی ها از واژه های شرک و بدعت بسیار استفاده می کنند. بوسیدن در و دیوار مسجد النبی احترام و تکریم رسول خدا (ص) است نه عبادت آنها که موجب شرک شود.

بت پرستان جاهلی معتقد به ربوبیت بت ها بودند و سرنوشت خود را در بعضی موارد به دست آنها می دانستند مثلا سرنوشت خود را در جنگ و یا به دست آوردن عزت و یا مغفرت را به دست بت ها می دانستند: ﴿وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ‌ يُنْصَرُونَ‌[3] و ﴿وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ‌ عِزًّا[4] خداوند نیز در پاسخ به آنها می فرماید: اولا نصرت فقط از جانب خداست: ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ[5] عزت نیز فقط از جانب اوست: ﴿إِنَ‌ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا[6] و مغفرت نیز فقط به دست او می باشد: ﴿وَ مَنْ‌ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ‌ إِلاَّ اللَّهُ[7]

بنا بر این بسیار ناپسند است که این آیاتی که مربوط به مشرکین است را به مسلمانانی که در و دیوار مسجد النبی را می بوسند نسبت دهند. ما اگر از رسول خدا (ص) شفاعت می کنیم از آن سو اعتراف می کنیم که او عبد خداست و در تشهد می گوییم: اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

در این راستا خداوند در مورد مشرکین می فرماید: ﴿وَ مِنَ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[8] انداد جمع ندّ است یعنی آنها را مانند و مثل خداوند می دانستند و آنها را نیز خدا می دانستند و همچنین آنها را همانند خداوند دوست می داشتند. این در حالی است که ما انبیاء و اولیاء را ندّ خداوند نمی دانیم بلکه آنها را بندگان خداوند می دانیم.

مشرکان که بت ها را می پرستند در روز قیامت اظهار ندامت می کنند و می گویند: ﴿تَاللَّهِ‌ إِنْ كُنَّا لَفي‌ ضَلالٍ مُبينٍ[9] سپس در مقام توضیح و علت آن می گویند: ﴿إِذْ نُسَوِّيكُمْ‌ بِرَبِّ الْعالَمينَ[10] یعنی زیرا ما شما را با پروردگار جهانیان مساوی می دانستیم.

وهابی ها اگر بشنوند که کسی در مسجد النبی از رسول خدا (ص) تقاضای شفاعت می کند این آیه را می خوانند: ﴿وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ‌ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً[11] این در حالی است که این آیه هیچ ربطی به این قضیه ندارد. در آیه ﴿فَلا تَدْعُوا﴾ به معنای دعوت نیست بلکه به معنای عبادت می باشد. شاهد آن آیه است که می فرماید: ﴿وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‌ أَسْتَجِبْ‌ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‌ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ[12] که خداوند ابتدا می فرماید: ﴿ادْعُوني﴾ و بعد سخن از عبادت می آورد و می فرماید: ﴿إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي﴾ این قرینه بر این است که دعوت در آنجا به معنای عبادت است زیرا خداوند می فرماید: مرا عبادت کنید و کسانی که از عبادت من سر باز زنند به جهنم وارد می شوند.

در روایتی از رسول خدا (ص) می خوانیم که فرمود: الدُّعَاءُ مُخُ‌ الْعِبَادَة[13] الف و لام در الدعاء، به معنای دعا کردن از خداوند است که مغز عبادت معرفی شده است. البته ما نمی گوییم که هر عبادتی دعاء است ولی هر دعایی که به انگیزه ی الهی باشد عبادت محسوب می شود.

به هر حال، ما هم قبول داریم که در مسجد نباید غیر از خداوند را عبادت کرد و طلب شفاعت از رسول خدا (ص) دعا است و عبادت نیست. وهابی ها تصور می کنند که دعا به معنای لغوی آن در آیه مراد است و حال آنکه چنین نیست.

مضافا بر اینکه آیه ی شریفه می فرماید: ﴿فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً﴾ و ﴿مع بیانگر این است که کسی را در درجه ی خداوند قرار ندهید.

خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: ﴿فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ‌ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون﴾‌[14]

خداوند ابتدا ایمان به رسالت را مطرح می کند. بعد می فرماید: ﴿عَزَّرُوهُ﴾ که به معنای تعظیم کردن می آید بعد کمک کردن به او را مطرح می کند. بنا بر این تعظیم کردن رسول خدا (ص) اصلی از اصول اسلام است. بنا بر این بوسیدن در و دیوار مسجد النبی نوعی تعظیم رسول خدا (ص) است که قرآن به آن دستور می دهد.

گفتیم که عمرو بن لحیّ که یکی از اجداد قریش است در شام دید بتی را می پرستیدند و قائل بودند که مسئول نزول باران است و همچنین سایر بتهایی که مسئول رفع گرفتاری آنها بودند. او این کار را پسندید و بتی را به همراه خود آورد و بت پرستی را وارد مکه کرد. بنا بر این بین موحد و مشرک فرق است. فرد موحد شؤون خداوند را به بندگان خدا نمی دهد.

به هر حال، تعظیم کردن به تنهایی موجب عبادت نیست بلکه باید همراه آن عقیده ی قلبی نیز همراه باشد.

بقی هنا کلیمة: مفسرین اله را به معنای معبود می گویند و وهابی ها هم توحید در عبادت را به معنای توحید در الوهیت می گیرند. این اشتباه است. در قرآن اله به معنای خدا است اعم از خدای حق و خدای باطل. مثلا در لا اله الا الله اگر اله به معنای معبود باشد دروغ می باشد زیرا معبودهای بسیاری اعم از بت ها و غیره وجود دارد. همچنین است در مورد آیه ی ﴿لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ‌ لَفَسَدَتا[15] و آیه ی ﴿وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ‌ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ َ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ[16]

در پاسخ می گویند که کلمه ی (بحق) در تقدیر است یعنی اله بحق یکی بیشتر نیست. جواب آن این است که این، یک نوع تصرف در آیه است. آنها ابتدا اله را به معنای معبود می گیرند و وقتی به مشکل بر می خورند کلمه ی فوق را در تقدیر می گیرند. حق این است که اله به معنای خدا است نه معبود.

فرق اله با الله این است که اله اسم جنس است و الله علم می باشد. بنا بر این اله اعم از الله می باشد و خدای حق و غیر حق را شامل می شود.

وهابی ها توحید در خالقیت را توحید در ربوبیت می دانند که غلط است و اشکال دوم آنها این است که توحید در عبادت را همان توحید در الوهیت می دانند.

بنا بر این در آیه ی ﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتيكُمْ بِضِياء[17] و تمامی آیات مشابه، اله به معنای خدا است.

در خاتمه اضافه می کنیم که عبادت باید با خضوع و اعتقاد قلبی باشد. بر این اساس سجده ی پدر و مادر و برادران یوسف بر یوسف چون فقط با خضوع بود و نه اعتقاد قلبی (و عدم اعتقاد به خدایی یوسف) عبادت و شرک محسوب نمی شد. بر همین اساس سجده ی ملائکه بر آدم نیز عبادت آدم و شرک نبوده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo