< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیه ی 34

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾[1]

در آیه های سابق در مورد احبار (دانشمندان یهود) و رهبان (دانشمندان نصارا) سخن گفته شد: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[2] در آن آیه خداوند مردم را مذمت می کند که احبار و رهبان را ربّ خود می دانستند و تشریع را به دست آنها داده بوند و هر حکمی آنها از حلال و حرام صادر می کردند تبعیت می نمودند. ولی در آیه ی محل بحث سخن در مورد خود احبار و رهبان است.

در آیه ی مورد بحث می فرماید: بسیاری از علماء یهود و نصاری سه صفت دارند:

اول اینکه اموال مردم با اسباب باطل می خورند. باء در ﴿بِالْباطِلِ﴾ باء سببیت است. مثلا آنها رشوه می گیرند یا اینکه اوراق مغفرت را به مردم در ازای پول واگذار می کردند که اگر کسی گناهی کرد نزد آنها بیاید و مبلغی بدهد و برگه ی مغفرت را دریافت کند. اگر درآمد مالی آنها از راه خرید و فروش و وقف و مانند آن بود اشکالی نداشت.

همان گونه که از آیه بر می آید همه ی احبار و رهبان این گونه نیستند از این رو آیه از ﴿إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ﴾ سخن می گوید این نشانه ی واقع بینی قرآن است که قبول دارد بعضی از احبار و رهبان انسان های خوبی بودند. از این رو مشاهده می کنیم که قرآن گاه از اهل کتاب تمجید می کند: ﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‌ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ[3] ﴿يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ‌ عَنِ‌ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ[4]

این برای ما درس است که اگر از جمعیتی خوشمان نیامد همه را با یک چوب نرانیم. بلکه باید واقع بین باشیم.

دومین صفت ناپسند احبار و رهبان این بود که مردم را از راه خدا باز می داشتند ﴿وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ

کسانی بودند که واقعا می خواستند به رسول خدا (ص) ایمان بیاورند و وقتی نزد احبار و رهبان می آمدند و می پرسیدند این مردی که ظهور کرده است آیا همان کسی است که چند سال قبل به آمدن او بشارت می دادید؟ آنها در پاسخ می گفتند که آن مرد خصوصیاتی دارد که این فرد ندارد. احبار و رهبان واقعیت را نمی گفتند تا مقام و موقعیت خود را از دست ندهند و به مال و منال بیشتری از راه ورقه ی مغفرت فروختن و مانند آن دست یابند. جمعی از آنها به تصریح قرآن رسول خدا (ص) را مانند فرزندانشان می شناختند: ﴿الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ‌ أَبْناءَهُمْ‌[5] ولی در مقام عمل او را انکار کردند.

البته بعضی از احبار و رهبان به رسول خدا (ص) ایمان آوردند. به عنوان نمونه، فردی یهودی به نام «مُخَیرِق» هفت باغ یا خانه در اختیار رسول خدا (ص) قرار داد. حتی امروزه در میان جمعیتی که به نام یهود زندگی می کنند کسانی هستند که از اعمال نابخردانه ی صهیونیست ها ناراحت هستند و از آن بیزاری می جویند.

در تاریخ آمده است که گروهی از مشرکان مکه درصدد برآمدند که حقیقت یابی کنند که آیا آن فردی که ادعای پیغمبری می کند واقعیت را می گوید یا نه. جمعی از آنها که طالب حق بودند وارد مدینه شدند و گفتند ما امّی و مشرک هستیم و از کتاب های سابقین خبر نداریم ولی شما یهودیان، اهل کتاب و اهل نوشتن هستید آیا این مردی که از میان ما برخاسته است و مردم را به توحید دعوت می کند همان کسی است که در کتاب های شما به آن وعده داده شده است؟ یهودیان در پاسخ گفتند که دین شما که همان شرک است بر آئین او برتری دارد.

امروزه برخی از مورخان یهودی در این مورد می گویند که این بخش از تاریخ مایه ی شرمندگی ماست که شرک را بر آئین توحیدی مقدم شمردند.

سومین خصیصه ی ناپسندی که در آیه ذکر شده است اختصاص به احبار و رهبان ندارد بلکه همگان را شامل می شود: ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾

عبارت ﴿وَ الَّذينَ﴾ در اینجا موجب شده است که این بخش از آیه صفت یهود و نصارا نباشد.

منظور از ذهب و فضه همان درهم و دیناری است که مردم با آنها معامله می کردند نه طلا و نقره ای مانند دستبند و گردنبند که وسیله ی زینتی بود نه برای معامله. آیه مخصوص کسانی است که زکات طلا و نقره را نمی دادند.

بشارت در ﴿فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾ در واقع بشارت نیست بلکه از باب تحقیر است.

در تاریخ آمده است که هنگامی که می خواستند شش نسخه از قرآن را بر لهجه ی واحد بنویسند و در نتیجه نگذارند قرآن با لهجه های مختلف خوانده شود تا اختلاف پیش نیاید وقتی به ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ...﴾ رسیدند عثمان بن عفان گفت که «واو» را حذف کنید تا در نتیجه آیه مخصوص احبار و یهود باشد. ابیّ بن کعب گفت که من از رسول خدا (ص) در مدینه شنیدم که در حالی که شمشیر بر دوشش بود فرمود: اگر کسی بخواهد «واو» را بر دارد با این شمشیر به او ضربتی وارد می آورم.

در دوران خلیفه عده ی بسیاری از صحابه بودند که دنیای خوبی برای خود مهیا ساخته بودند. طلحه و زبیر از این قبیل افراد بودند حتی عبد الرحمن بن عوف هنگامی که فوت کرد چهار زن داشت و قرار بود یک هشتم اموال او را به آن زنان بدهند در نتیجه طلا و نقره را با تبر می شکستند و به آنها می دادند. شاید این جمع نمی خواستند آیه آنها را نکوهش کند.

مراد از ﴿بِعَذابٍ أَليمٍ﴾ از آیه ی بعدی مشخص می شود آنجا که خداوند می فرماید: ﴿يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها في‌ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ[6]

کسانی که طلا و نقره را حبس می کنند و در نتیجه تجارت کم می شود و معاش مردم به خطر می افتد و تجارت مردم لطمه می بیند، همین طلا و نقره ها را با آتش آخرت داغ می کنند و بر پیشانی و پهلوها و پشت آنها داغ می نهند و به آنها می گویند: اینی که الآن بر بدن شما می زنیم همان درهم و دیناری است که در دنیا جمع کردید و به مردم ندادید.

از این آیه تجسم اعمال فهمیده می شود. معلوم می شود که همین طلا و نقره ای که الآن در صندوق انسان محتکر است و درخشندگی دارد ولی در بزرخ وجود دیگر و در آخرت وجود دیگری دارد و به صورت آتش در آخرت ظاهر می شود.

نمازی که الآن می خوانیم در ظاهر حرکات و سکنات است ولی در برزخ ممکن است به صورت نور باشد و در آخرت به صورت دیگر.

سپس می فرماید: ﴿فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ﴾ پس همان چیزی را که به عنوان گنج ذخیره می کردید بچشید.

امروزه خیلی چیزها را احتکار می کنند تا در نتیجه اقتصاد مردم فلج شود. این افراد نیز شاید مشمول همین آیه شوند. احتکار کردن ممکن است انسان را به سود مختصری برساند ولی این کار عاقبت ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo