< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیه ی 31 و 32

﴿اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[1]

این آیه به دنبال آیه ی قبل است. در آیه ی قبل این بحث مطرح شد که یهود، عزیر را شریک خدا قرار داده بودند و نصاری مسیح را. از این جهت خواندیم: ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ[2] اما در آیه ی محل بحث آمده است که آنها حتی احبار و رهبان را شریک خداوند قرار داده اند. چقدر ذلت است که بشر کسی که جنبه ی رهبری دارد را شریک خدا قرار دهد!!!

احبار در لغت جمع «حِبر» است که به معنای دانشمند می باشد و به عالمان یهود اطلاق می شود که به تورات عالم می باشند.

رهبان جمع «راهب» است که کسی است که عزلت نشین و دِیر نشین باشد. این نشان می دهد که یهود و نصاری به حدی در مسأله ی توحید تنزل کردند که احبار و رهبان را نیز ارباب خود اتخاذ کرده اند.

ارباب جمع «ربّ» است که به معنای صاحب می باشد. اگر تربیت و سرنوشت چیزی و اصلاح و افساد آن به کسی واگذار شود به آن شخص «ربّ» گفته می شود. مثلا عرب به باغبان که متصدی زراعت است «ربّ الضیعة» می گوید و به خانه ای که صاحب دارد «ربّ دار» و به صاحب حیوان «ربّ الدابة» می گوید.

اگر به خداوند «ربّ» می گوییم برای این است که خداوند صاحب ماست و ما را اصلاح می کند و امور و سرنوشت ما به او واگذار شده است. بنا بر این اگر از دستورات او پیروی کنیم سعید و الا شقی می شویم. «ربّ» به معنای هر صاحبی نیست بلکه صاحبی است که آینده ی شیء از لحاظ اصلاح و فساد به او واگذار شده باشد.

از این بیان مشخص می شود که باید بین توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت فرق گذاشت. از این نظر که خداوند آفریدگار است و ما را ایجاد کرده است به آن توحید در خالقیت می گویند (توحید در آفریدگاری) و از این نظر که بعد از آفرینش مدبر ما هم هست، ما را روزی می دهد و احکام را برای ما بیان می کند و سرنوشت ما در دست اوست به آن توحید در ربوبیت می گویند (توحید در کردگاری).

عرب ها از لحاظ توحید خالقیت موحد بودند همان گونه که در قرآن می خوانیم: ﴿وَ لَئِنْ‌ سَأَلْتَهُمْ‌ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[3] اما از نظر توحید در ربوبیت و تدبیر جهان مشرک بودند: ﴿وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ‌ يُنْصَرُونَ‌[4] به همین دلیل در جنگ ها بت ها را به همراه داشتند زیرا اعتقاد داشتند پیروزی که بخشی از کردگاری است دست بت ها می باشد. و یا می خوانیم: ﴿وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا[5] یعنی آنها عزت را دست بت ها می دانستند.

بر این اساس آیه ی محل بحث در مورد شرک در مرحله ی توحید ربوبیت سخن می گوید. یعنی اعتقاد داشتند که احبار و رهبان می توانند سرنوشت آنها را عوض کنند.

علی بن حاتم که مسیحی بود می گوید که من خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدم در حالی که در گردن من صلیبی از طلا بود. رسول خدا (ص) فرمود: این صلیب که بت است را بیندازد. من انداختم. بعد مشاهده کردم که رسول خدا (ص) آیه ی محل بحث را می خواند. من عرض کردم: یا رسول الله (ص)! چنین نیست و ما احبار و رهبان را رب خود نمی دانیم. رسول خدا (ص) فرمود: آیا حلال و حرام را دست این عده می دانید؟ عرض کردم: آری. فرمود: ربّ به همین معنا است (و شما توحید در تقنین تشریع ندارید زیرا رهبان و احبار به وسیله ی رشوه حلال خدا را حرام و حرام و خدا را حلال می کردند.)

علت اینکه ارباب قرار دادن احبار و رهبان شرک بوده است این است که خداوند در ادامه می فرماید: ﴿وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ﴾ البته خدا دانستن مسیح، شرک در حد ذات است اما در مرحله ی احبار و رهبان توحید در ربوبیت خدشه دار می شود.

سپس می فرماید: ﴿وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً

پرستش برای خود مراحلی دارد و این گونه نیست که پرستش همواره به معنای سر بر خاک گذاشتن باشد. همین مقدار که انسان حلال و حرام را به دست احبار و رهبان بداند این یک نوع پرستش است. همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‌ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ‌ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ[6]

سپس می فرماید: ﴿لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

در کتاب های وهابی ها یک اشتباهی وجود دارد که سیصد سال عمر دارد و آن اینکه می گویند: توحید یا ربوبی است یا الوهی. از توحید ربوبی همان خالقیت را اراده می کنند. بنا بر این می گویند که عرب ها از لحاظ ربوبیت موحد بودند.

همان گونه که گفتیم توحید در خالقیت غیر از ربوبیت است همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿قالَ بَلْ‌ رَبُّكُمْ‌ رَبُ‌ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‌ ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ[7] «فَطَرَ» به معنای «خَلَقَ» است. بنا بر این آفرینش گری یک مرحله و ربوبیت مرحله ی دیگری است.

اشتباه دوم آنها در توحید الوهی است و آنها الوهیت را به معنای عبادت می گیرند و حال آنکه «اله» به معنای خداست نه به معنای «معبود». البته لازمه ی الوهیت همان عبادت است.

نتیجه اینکه مراد از شرک در ﴿سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ همان شرک در ربوبیت است.

در آیه ی بعد می فرماید: ﴿يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ[8]

اینها می خواهند نور خدا که همان اسلام و قرآن است را با دهانشان خاموش کنند. این مانند آن است که کسی برای خاموش کردن آفتاب آن را فوت نماید.

مشابه همین آیه در سوره ی صف آمده است: ﴿يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‌ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ[9] یعنی در آیه ی محل بحث تعبیر به ﴿أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ﴾ و در آیه ی سوره ی صف به ﴿لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ﴾ که باید فرق بین آن دو را بررسی کرد.

همچنین در اینجا می فرماید: ﴿وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ﴾ ولی در سوره ی صف می فرماید: ﴿وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ﴾ که فرق آن را هم باید بررسی نمود.

این بخش از آیه تدریجا محقق شده است زیرا وقتی رسول خدا (ص) مبعوث به رسالت شد فقط علی بن ابی طالب و دختر و همسرش خدیجه به او ایمان داشتند ولی امروزه حدود یک میلیارد و نیم نفر به او ایمان آورده اند. به تدریج این نور فراگیر می شود و اسلام در اروپا بر مسیحیت غلبه می کند. ان شاء الله وقتی حضرت حجت ظهور کند اسلام در جهان فراگیر خواهد شد.

در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[10]

عمر بن خطاب بعد از وفات رسول خدا (ص) عقیده داشت که رسول خدا (ص) زنده است زیرا این آیه می فرماید که دین اسلام بر همه ی ادیان دیگر غلبه می کند و حال آنکه هنوز غلبه نکرده است.

می گوییم: اظهار تدریجی است و صورت کامل آن در جایی است که بشر از لحاظ فکر و تعقل بالا رود و تعقل جای شهوت را بگیرد و بشر به جای اینکه تابع این قوانین بشری باشد تابع قوانین الهی گردد و زمینه ساز ظهور حضرت حجت باشد.

با اینکه امروز تمامی دولت های کافر علیه اسلام قیام کرده است ولی اسلام در خانه ها و بلاد آنها ظهور دارد و این به معنای تحقق مفاد این آیه است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo