< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیه ی 29

خداوند در آیه ی 29 از سوره ی توبه می فرماید: ﴿قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ[1]

این آیه مربوط به اهل کتاب است. تا کنون بحث در مورد مشرکان بود ولی از این آیه به بعد سخن در مورد اهل کتاب است که همان یهود و نصاری و به قولی مجوس می باشند.

نظر قرآن در مورد مشرکان این است که یا باید اسلام بیاورند و یا آماده ی جنگ باشند زیرا در محیط اسلام، شرک معنا ندارد. اما در مورد اهل کتاب نرمش نشان می دهد. البته آیه از اهل کتاب انتقادهای تندی می کند و چهار نقطه ی منفی و ضعف آنها را گوشزد کرده می فرماید:

    1. ﴿قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ مقاتله کنید با گروهی که به خدا ایمان ندارند. مفسرین در اینجا بحث می کنند که با آنکه اهل کتاب خدا را قبول دارند چرا خداوند می فرماید که آنها به خدا ایمان ندارند. پاسخ این است که ایمان آنها به خداوند، ایمان صحیحی نیست زیرا یهود عزیر را فرزند خدا می دانند و نصاری مسیح را فرزند خدا می دانند. خدایی که دارای فرزند است مجسم و دارای جسم خواهد بود زیرا همسری دارد و جزئی از او جزئی از همسر او با هم جمع شده تبدیل به فرزند می شود: ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ[2] یهود تمایل زیادی دارد که در مورد خدا اهل تشبیه و تجسیم باشد و به همین دلیل از موسی تقاضا کردند که خدا را مشاهده کنند: ﴿فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ‌ جَهْرَةً[3]

    2. ﴿وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ و به روز آخرت هم ایمان ندارند. البته آنها به آخرت ایمان دارند ولی نه آن آخرتی که باید ایمان داشته باشند از این رو می گویند: ﴿وَ قالُوا لَنْ‌ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً[4] یعنی می گویند که چند روز در جهنم هستند و بعد آزاد می شوند. این در حالی است که کسانی که جهنمی هستند در آتش مخلد می باشند. حتی در کتاب تورات تحریف شده ی آنها به ندرت به معاد اشاره شده است.

    3. و ﴿وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ﴾ آنچه را که خدا و رسولش تحریم کرده اند تحریم نمی کنند. مراد از «رسول» ممکن است حضرت موسی و عیسی علیهما السلام باشد که به عنوان نمونه ربا را حرام می دانستند ولی یهود و نصارا آن را حلال می دانستند. همچنین اگر مراد از آن رسول خدا (ص) باشد مسلما آنها به آئین او معتقد نبودند در نتیجه گوشت خوک می خوردند و از خمر و نجاسات اجتناب نمی کردند.

    4. ﴿وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ﴾ و آنها به دین حق معتقد نیستند.

قرآن اگر حکمی را ذکر می کند در کنار آن علت آن را هم بیان می کند. به همین دلیل در اینجا اگر دستور قتال می دهد چهار علت آن را ذکر می کند.

بعد اسلام نرمش نشان می دهد و می فرماید: ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ﴾ اسلام در مورد مشرکین سخت گیری کرده می فرماید: یا باید اسلام بیاورند و یا اینکه کشته شوند ولی در مورد اهل کتاب به جزیه راضی می شود.

جزیه یعنی هر فرد یهودی و مسیحی مبلغی را باید به دولت اسلامی به عنوان مالیات بدهد. این همان مالیاتی است که به مسلمانان می دهند و در نتیجه در زیر سایه ی اسلام می توانند از برکات حکومت اسلامی بهره مند شوند. حتی مسلمانان چند برابر آنها پرداخت می کنند. مسلمانان تنها خمس و زکات و کفارات نمی دهند ولی اهل کتاب فقط جزیه می پردازند. آیا عدالت و عاطفه ای بیش از آن وجود دارد؟

بعضی از مفسرین گفته اند که معنای ﴿عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ﴾ یعنی جزیه را باید با دست بدهند در حالی که گردن را کج کرده و ذلیل هستند. ولی ما این معنا را قبول نداریم. به نظر ما عبارت ﴿عَنْ يَدٍ﴾ یعنی از روی قدرت بدهند یعنی اگر دارا هستند باید جزیه بدهند ولی کسانی که دارا نیستند لازم نیست جزیه بدهند. خداوند در مورد خلقت آسمان ها می فرماید: ﴿وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ[5] یعنی آن را از روی قدرت ساختیم. خداوند با افراد با احترام صحبت می کند و معنای آن جمع از مفسران در این مورد صحیح نیست.

مراد از ﴿وَ هُمْ صاغِرُونَ﴾ یعنی در حالی که خاضع باشند یعنی نسبت به احکام اسلام خاضع باشند در نتیجه حق ندارند آشکارا میگساری کنند و لحم خنزیر بخورند ولی مخفیانه اشکال ندارد و اسلام مانع آنها نمی شود.

 

کلامی در مورد امیر مؤمنان علی علیه السلام:

ما در حدی نیستیم که وصف این خورشید عالم تاب را بیان کنیم. ابن ابی الحدید در مورد حضرت می گوید: حضرت مظهر اضداد است یعنی در روحیه ی حضرت یک سری مسائلی وجود دارد که ضد هم هستند و در افراد عادی جمع نمی شود. امیر مؤمنان از یک رو فردی بسیار شجاع و قالع باب خیبر است و مشرکان بسیاری را به جهنم واصل کرده است چنین کسی باید قلبش قوی باشد و به زودی نرم نشود ولی وقتی حضرت یتیمی را در خانه می بیند بسیار متأثر می شود.

امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ی همّام اوصاف سالک راه حق و انسان های متقی را معرفی می کند. این خطبه و امثال آن حاکی از آن است که حضرت سالیان سال دور از مردم در کوه ها و خانقاه ها و مانند آن در انزوا زندگی کرده است و در جامعه نبوده است ولی از آن سو می بینیم که این فرد همان قهرمان جنگ های اسلامی است و همواره در متن اجتماع بوده است. حضرت حتی موقعی که حقش را غصب کردند منزوی نشد و از طریق پاسخ دادن به سؤالات به اسلام خدمت می کرد و باغ را آبیاری می کرد و چاه حفر می نمود.

دیگر اینکه حضرت خطبه های پر معنایی در علم کلام دارد و انسان با خواندن آنها تصور می کند که حضرت سالیان سال تحت تعلیم بوده است: كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ‌ الصِّفَاتِ‌ عَنْهُ‌ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَه‌[6]

ولی از آن سو مشاهده می کنیم که او اکثر اوقات در میان مردم و با آنها بوده است.

اینها علامت آن است که امیر مؤمنان علی علیه السلام میوه ی محیط دنیایی نیست و الا این همه اضداد در او جمع نمی شد. به تعبیر دیگر او تربیت یافته ی مکتب های عادی و مادی نیست بلکه تربیت یافته ی مکتب وحی و الهام و مانند آن است.

اگر علی علیه السلام را می شناختند او را خانه نشین نمی کردند و حکومت را به دست او می سپردند و در نتیجه جنگ جمل و صفین و نهروان رخ نمی داد و بعد امویان و عباسیان روی کار نمی آمدند. در روز سقیفه که انحرافی رخ داد و حق را به صاحب حق ندادند این همه مشکلات به بار آمد. اگر کسی تاریخ مسلمانان را مطالعه کند مشاهد می کند که در قرن سوم و چهارم و پنجم مملو از جنگ و گریز و مانند آن است. اگر حکومت به دست حضرت می افتاد این همه نیروهایی که صرف جنگ و تخریب شد صرف تعلیم و تربیت می شد و افتخارات عظیمی نصیب جامعه ی اسلامی می گشت.

آقا امام حسن ع در چنین روزی فرمود: ای مردم! دیشب مردی به لقاء الله پیوست که دارای چنین و چنان اوصافی بود و بعد اوصاف حضرت را ذکر کرد. از جمله اینکه همواره در کنار پیغمبر ص بود. او در حالی به لقاء الله پیوست که از درهم و دینار فقط هفتصد درهم از خود باقی گذاشت. (در مقابل، دارایی های طلحه و زبیر و غیره به حدی بود که گاه طلاهای آنها را با تبر می شکستند و تقسیم می کردند.)

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo