< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیات 16 و 17

در این مدت آیات شانزده گانه ی اول سوره ی برائت را بحث کردیم و مناسب می بینیم که خلاصه ی آن آیات را تکرار کنیم.

از همه ی آن آیات استفاده می شود که اسلام وثنیت و بت پرستی را قبول ندارد و اینکه شرک نمی تواند در جهان اسلام عرض اندام کند.

تمام انبیاء برای یک مطلب آمده اند: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‌ كُلِ‌ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[1]

بنا بر این قانون اول در قانون اساسی تمامی انبیاء توحید است و بس. شرک به هر شکلی که باشد با این قانون اساسی سازگار نیست. بنا بر این رسول خدا (ص) چگونه می تواند با مشرکان بسازد؟!

از آن سو، مشرکان بشریت را ذلیل کرده اند و حال آنکه خداوند می فرماید: ما همه ی زمین و آنچه در زمین است را برای شما خلق کرده ایم: ﴿هُوَ الَّذي خَلَقَ‌ لَكُمْ‌ ما فِي‌ الْأَرْضِ‌ جَميعا[2] بنا بر این اگر تمام زمین در خدمت بشر است صحیح نیست که این بشر در مقابل بت و گاو و امثال آن سجده کند. مثلا در هند این همه گاو در حال خوردن و چریدن هستند ولی غالب افراد هند گرسنه هستند زیرا مردم گاو را عبادت می کنند.

همچنین خداوند هرگز نمی گوید اسلام بیاورید بلکه جلوی بت پرستی را می گیرد. مثلا یهود را به رسمیت می شناسد و هکذا نصرانیت را (ولی اینکه اهل نجات هستند یا نه بحث دیگری است.)

در آیه ی شماره ی 16 نکته ای باقی مانده است که باید بیان شود و آن اینکه در آن آمده است: ﴿وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً[3] یعنی مؤمنین کسانی هستند که بجز خدا و رسول و مؤمنین کسی را برای رازداری انتخاب نمی کنند. در اینجا ممکن است سؤال شود که دولت های اسلامی می توانند با دولت های خارجه ارتباط برقرار کند؟

پاسخ این است که رازداری غیر از رابطه است. یعنی دولت انسانی نمی تواند دولت کافر را رازدار خود قرار دهد ولی این منافات ندارد تا با دولت های کافر رابطه تجاری، فرهنگی، دیپلماسی و امثال آن داشته باشد همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ‌ يُخْرِجُوكُمْ‌ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ[4] ﴿إِنَّما يَنْهاكُمُ‌ اللَّهُ‌ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‌ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[5] جایی که دوست داشتن آنها و رابطه ی ولایی با آنها ممنوع است سایر ارتباطات به طریق اولی منهی است. امروزه مسئله ی اسرائیل از این قبیل است.

بنا بر این آئین اسلام آئین شدت نیست بلکه آئین عقل است و دولت های غیر مسلمان که با مسلمانان در تضاد نیستند و علیه آنها اقدامی نمی کنند را نفی نمی کند.

امیر مؤمنان ع پیامبر اکرم (ص) را به طبیبی معرفی می کند که به همه جا می رود و گاه مرهم در دست اوست و گاهی آهن داغ بر دستش است: طَبِيبٌ‌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ[6]

یعنی احکام اسلام گاه نرم است ولی گاه همانند داغ نهادن است. آنجا که خداوند دستور می دهد که رسول خدا (ص) با منافقان و مشرکان بجنگد او آهن داغ را بر دست دارد. سابقا جراح ها گاه می بایست زخم را داغ بگذارند تا آن را بسوزانند و از بین ببرند. و گاه روی زخم مرهم می گذاشتند. این آیاتی که در این چند روز خواندیم از قبیل داغ نهادن است.

و اما آیه ی هفدهم: ﴿ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ[7]

در قرآن کریم عبارت ﴿ما كانَ﴾ گاه به خداوند نسبت داده می شود و گاه به معنای محال بودن است مانند: ﴿ما كانَ‌ لِلَّهِ‌ أَنْ‌ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ[8] و گاه به معنای شأن است یعنی شأن خدا چنین نیست مانند: ﴿ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ‌ إيمانَكُمْ‌[9]

در آیه ی محل بحث نیز ﴿ما كانَ﴾ به معنای شأن است. یعنی شأن مشرکین نیست که در حالی که به کفر خود شهادت می دهند مساجد الهی را تعمیر کنند. سخن از محال بودن نیست زیرا ابو جهل هم گاه کعبه را تعمیر می کرد. تعمیر کردن مسجد خدا با بت پرستی سازگار نیست.

﴿أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ﴾ آنها هر قدر مسجد بسازند ذره ای از آن در روز قیامت بهره نمی برند زیرا آنها مسجد را به خاطر خدا تعمیر نمی کنند بلکه به این عنوان است که جایگاه بت ها باشد. وقتی رسول خدا (ص) مبعوث شد سیصد و شصت بت در کعبه و در اطراف مسجد الحرام وجود داشت. آنها باید جزاء اعمال خود را از بت ها بخواهند نه از خداوند. ﴿وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ

گاه می گویند که فلان فرد فلان بیماری را کشف کرده و به بشریت خدمت کرده و خداوند باید در روز قیامت به آنها پاداش دهد.

می گوییم: آنها اگر نیتشان خدا بوده است به ثواب می رسند ولی اگر برای اینکه مردم از آنها تقدیر کنند این کار را کرده اند پاداششان همان محبوبیت در میان مردم است و به مبالغی هم در دنیا رسیده اند و دیگر نمی توانند از خدا طلبی داشته باشند.

در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‌ أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ[10]

خداوند تعمیر مسجد را برای این گروه ثابت می داند. البته مشرکان به خداوند ایمان داشتند ولی خدا را در زندگی دخالت نمی دادند و ربوبیت را از آن بت ها می دانستند.

در مورد ﴿وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ﴾ این سؤال مطرح می شود که انسان ها از غیر خدا می ترسند مثلا از شیر و گرگ می ترسند. حتی اولیاء الله هم از اینها می ترسند پس این آیه به چه معنا است؟

پاسخ این است که مراد خشیت دینی است نه خشیت های طبیعی.

سپس می فرماید: ﴿فَعَسى‌ أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ﴾ در اینجا ممکن است گفته شود که اگر این گروه ایمان به خدا و روز قیامت دارند و از اهل نماز و زکات هستند و مساجد را تعمیر می کنند حتما باید اهل هدایت باشند. چرا خداوند به «عسی» (شاید) تعبیر می کند؟

پاسخ این است که «عسی» از دیدگاه خداوند نیست بلکه از دیدگاه بشر می باشد و الا خداوند می داند که آنها اهل هدایت هستند.

دیگر اینکه ممکن است کسانی باشند که با خدا و اهل نماز و زکات و تعمیر مساجد باشند ولی در ادامه ی عمر ثابت قدم نمانند و اعمال خود را ضایع کنند. این بسان همان مثلی است که می گویند: «جوجه ها را باید آخر پائیز شمرد»

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo