< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیات 14 تا 16

گفتیم آیه ی 13 به اول سوره بر می گردد زیرا در اول سوره از مشرکین برائت جسته شد آیه ی سیزده همان آیه را تحکیم می کند. آیه ی چهاردهم و پانزدهم نیز ادامه ی آیه ی سیزدهم است و خداوند در این آیات می فرماید که اگر با مشرکان بجنگید به پنج نتیجه ی مثبت می رسید:

﴿قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ[1] ﴿وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ[2]

این نتایج همه مجزوم است چون جواب امر و متضمن معنای شرط است. ﴿قاتِلُوهُمْ﴾ مجزوم است و معنای آن عبارت است از «ان تقاتلوهم» از این رو افعال ما بعد از آن هم در حکم جزاء شرط هستند و مجزوم می باشند.

اولین نتیجه عبارت است از ﴿يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ﴾ یعنی خداوند از طریق دستان شما آنها را عذاب می کند یعنی به قتل می رساند. مراد از عذاب در اینجا عذاب آخرت نیست بلکه قتل و کشته شدن در دار دنیاست.

جمعی به اشتباه این آیه را دلیل بر جبر دانسته اند چون خداوند می فرماید: اگر آنها را بکشید خدا قتل آنها را در عالم وجود به وسیله ی دستان شما ایجاد می کند. این نکته را فخر رازی بیان می کند. نتیجه اینکه اگر ما کسی را بکشیم ما در واقع او را نکشته ایم بلکه خدا او را نکشته ایم. فخر رازی جبری صد در صد است و تا جایی پیش می رود که حتی بعضی از جبری ها نیز ادعا دارند که بخشی از کلام او را قبول ندارند.

عبارت فخر رازی چنین است: یدخل الله تعالی القتل فی الوجود بایدیهم. یعنی بشر فقط مجرا است و اصل عمل را خداوند انجام می دهد.

پاسخ این است که ما اگر بخواهیم قرآن را معنا کنیم باید ما بقی آیات را هم با این آیه ضمیمه کنیم و همه را با هم مطالعه کنیم. به عنوان نمونه، خداوند می فرماید: ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ‌ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ‌ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ[3] این دلیل بر اختیار است. همچنین در اول سوره ی انسان می خوانیم: ﴿إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً[4]

خلاصه اینکه عالم، عالم اسباب و مسببات است و فعل را هم به مباشر نسبت می دهند و هم به سبب. اگر مثلا پادشاهی مملکتی را فتح کند می گویند: پادشاه، آن دیار را فتح کرده است. این در حالی است که کسی که مملکت را فتح می کند سربازان هستند و پادشاه در قصر خود است و فقط امر به فتح کرده است.

در ما نحن فیه نیز خداوند جنبه ی آمری دارد و امر کرده است از این رو کار را هم می توان به خداوند به عنوان آمریت و از باب تسبیب نسبت داد و هم به مجاهدین از باب مباشرت.

حتی ما نحن فیه از مثال پادشاه و سرباز بالاتر است. زیرا در این مثال پادشاه فقط امر می کند و در مورد خداوند، صرف امر کردن نیست بلکه خداوند قدرت، وجود و تمامی امکانات را در اختیار بشر قرار داده است. بنا بر این فعل می تواند مستقیما به خداوند هم مستند باشد.

جبائی یکی از سران معتزله است او در اینجا به جبری ها حمله می کند و می گوید: اگر این آیه دلیل بر جبر است حال اگر کافری مؤمنی را کشت باید گفت که خداوند از طریق کافر، مؤمنی را کشته است. همچنین اگر مؤمنی به پیامبر فحش و ناسزا داد باید خداوند از طریق مؤمنین به انبیاء ناسزا گفته باشد.

نتیجه ی دوم: ﴿وَ يُخْزِهِمْ﴾ آنها را خوار می کند

نتیجه ی سوم: ﴿وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ﴾ شما را علیه آنها کمک می کند.

نتیجه ی چهارم: ﴿وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ﴾ شاید مراد از ﴿قَوْمٍ مُؤْمِنينَ﴾ مؤمنینی باشند که به دست کافران کشته شدند و زن و فرزند آنها مانده اند و وقتی می بینند که قاتل آنها کشته شده است دلشان خوش می شود.

نتیجه ی پنجم در آیه ی بعد ذکر شده است آنجا که خداوند می فرماید: ﴿وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ﴾ یعنی بعد از کشته شدن کفار که قاتل هم بوده اند غیظ و خشمی که در دل قلوب مؤمنین بوده است از بین می رود.

سپس می فرماید: ﴿وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ﴾ ممکن است سؤال شود که این فعل چرا بر خلاف پنج فعل قبلی که مجزوم بودند به شکل مرفوع ذکر شده است.

پاسخ این است که این یک فعل مستقل است و مترتب بر قتل نیست و آن اینکه خداوند می فرماید: اگر من مظهر قتل هستم مظهر رحمت هم می باشم. یعنی هرچند اگر آنها را بکشید پنج فایده دارد ولی اگر آنها توبه کنند خداوند می پذیرد.

مراد از توبه ی خداوند، رجوع خداوند به افراد به رحمت است. همان گونه که در مورد حضرت آدم ع می خوانیم: ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ‌ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ[5]

در آخر آیه می فرماید: ﴿وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ﴾ یعنی خداوند اگر امر می کند که آنها را بکشند از روی علم است و اگر توبه را می پذیرد آن هم از روی حکمت می باشد.

در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ‌ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ[6]

این آیه ظاهرا آخرین آیه ای است که امیر مؤمنان علی علیه السلام برای مشرکان در مکه خواند. البته در روایت دیگری آمده است که شش آیه بوده است.

این آیه از منافقان و ضعفاء الایمان پرده بر می دارد. این دو دسته ادعا داشتند که مسلمان هستند ولی هنگام جنگ خود را کنار می کشیدند.

خداوند می فرماید: آیا ای منافقان و ضعیف الایمان ها تصور می کنید که خداوند شما را رها می کند و خداوند مجاهدین را نمی شناسد و کسانی را که جز خدا و رسولش و جز مؤمنین راز داری پیدا نکرده اند. ﴿وَليجَةً﴾ به معنای رازدار است. خداوند امتحان می کند تا صف ها از هم جدا شود.

ممکن است سؤال شود که خداوند که علام الغیوب است و از دل ها با خبر است چرا امتحان می کند؟

پاسخ این است که علم در اینجا به معنای علم فعلی است یعنی چیزی که در خارج متحقق می شود. علم گاه ذاتی است و گاه فعلی. علم ذاتی همراه ذات است ولی علم فعلی همین مخلوق خارجی است. مانند صور ذهنیه ی ما که هم فعل ماست و هم علم ماست. بنا بر این ﴿لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ﴾ به این معنا است که تصور می کنید که خداوند افراد خوب و بد را از هم جدا نمی کند؟

بنا بر این بعد از عبارت ﴿وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً﴾ عبارت دیگری در تقدیر است یعنی خداوند این گروه را از گروهی که غیر از خدا و رسول و مؤمنین برای خودشان رازدار انتخاب می کنند تمییز نمی دهد.

 

کلامی حول حضرت خدیجه سلام الله علیها:

با وفاترین زنی که در دنیا می توان پیدا کرد حضرت خدیجه است. او از قریش و از خاندانی بسیار صاحب نام و متمول بود. خودش پیشنهاد می کند که با رسول خدا (ص) ازدواج کند. بعد تمامی ثروت خود را در راه دین او خرج می کند و حتی سه سال در شعب ابی طالب در آن سختی با رسول خدا (ص) بود.

او اولین مؤمنه بوده است و حتی کلمه ای که رسول خدا (ص) را ناراحت کند از او به زبان نیامد. رسول خدا (ص) نیز تا آخرین روز زندگی همسرش خدیجه را فراموش نمی کرد. دوستان خدیجه را احترام می کرد و اگر گوسفندی را ذبح می کرد برای دوستان حضرت خدیجه می فرستاد.

در قرآن مجید دو الگوی خوب معرفی شده است که یکی همسر فرعون و دیگری حضرت مریم است و می فرماید: ﴿وَ ضَرَبَ‌ اللَّهُ‌ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‌ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‌ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ[7] ﴿وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‌ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ[8]

این دو زن در امم سابقه هستند و از امت اسلام نیز بانو خدیجه و حضرت زهرا سلام الله علیهما به عنوان الگو مطرح شده اند.

بنا بر این کسانی که دنبال فمینیسم هستند باید از این الگوها بهره بگیرند و از راه انحراف خارج شوند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo