< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/03/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 45 تا 50

گفتیم که دو سنت در میان بشر وجود دارد یکی سنت رحمانی است و دیگر سنت شیطانی. سنت رحمانی این است که خداوند برای هدایت بشر به شکل مرتب انبیاء و رسل می فرستد و هر گاه که امتی را نابود کند برای امت دیگر رسول دیگری می فرستد: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا... فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً[1]

سنت شیطانی این است که هر پیامبری که آمد، آنها او را تکذیب کردن و به جدال با او برخاستند: ﴿كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ[2] در آیه ی 44 به هر دو اشاره شده است.

به هر حال، خداوند ابتدا جریان حضرت نوح را ذکر کرد و بعد به سراغ حضرت صالح آمد و سپس به اجمال فرمود که رسولان دیگری نیز آمدند و اکنون به سراغ ذکر حضرت موسی و برادرش هارون می رود و می فرماید: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى‌ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍ[3]

بین موسی و انبیاء پیشین فاصله ی زیادی وجود داشت به همین دلیل خداوند از کلمه ی ﴿ثُمَّ﴾ که دلالت بر تراخی دارد استفاده می کند. این دلالت بر این دارد که رسول خدا (ص) که تاریخ نخوانده بود از طریق وحی از این نکات باخبر شده بود و قرآن نمی تواند ساخته و پرداخته ی خود او باشد.

هارون، هم وزیر حضرت موسی بود و هم پیامبر زیرا موسی علیه السلام از خداوند درخواست کرد: ﴿وَ اجْعَلْ لي‌ وَزيراً مِنْ‌ أَهْلي‌﴾[4] ﴿وَ أَشْرِكْهُ‌ في‌ أَمْري‌﴾[5] و خداوند نیز در پاسخ فرمود: ﴿قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ‌ يا مُوسى[6] ‌ یعنی خواسته ات را به تو دادیم. بنا بر این در یک زمان دو پیامبر بودند و البته هارون تابع موسی بود و موسی بود که کتاب داشت.

باء در ﴿بِآياتِنا﴾ برای مصاحبت است و مراد از آیات همان آیات نه گانه ای است که خداوند به موسی داد که یکی از آنها ایجاد خون در غذای آل فرعون و مانند آن بود این آیات نه گانه بود همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‌ تِسْعَ‌ آياتٍ‌ بَيِّنات﴾‌[7] بنا بر این موسی نه معجزه داشت.

﴿وَ سُلْطانٍ مُبينٍ شاید اشاره به عصای او باشد. نتیجه اینکه هشت آیه با عصا جمعا نه آیه می شود.

سپس می افزاید: ﴿إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالينَ[8]

یعنی موسی و هارون را به سوی فرعون و ملأ او که همان اشراف و حواشی فرعون بودند فرستاد. اینکه خداوند از دیگر افراد موجود در امت موسی مانند افراد عادی نام نمی برد برای این است که آنها تابع این دو گروه بودند. ملأ به معنای اشراف است و گاه گفته می شود که ملأ چیزی است که چشم را پر می کند و به اشراف ملأ می گویند زیرا زرق و برق زندگی آنها چشم را پر می کرد. تا اینجا سخن از سنت رحمانی است و بعد خداوند از سنت شیطانی مردم نیز نام می برد: ﴿فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالينَ﴾ یعنی آنها کبر ورزیدند و خود را در مرتبه ی بالاتر و عالی تر می دیدند. در نتیجه قبول نکردند که دو نفر انسان عادی بر آنها حکومت کنند کسانی که ادعا می کنند که بین مردم و خدا رابطه هستند.

واضح است که انسان های متکبر حق را نمی پذیرد زیرا چنین انسانی می خواهد خودش بزرگ باشد نه اینکه تابع دیگران شود.

سپس خداوند می فرماید: ﴿فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ‌ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ[9]

گفتند آیا ما به دو بشر که مثل ما هستند ایمان بیاوریم. این همان اشکالی است که قوم نوح و صالح به آن دو پیامبر بار کرده بودند. در مورد قوم نوح خواندیم: ﴿فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[10]

در مورد قوم صالح نیز خداوند فرموده بود: ﴿وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[11]

﴿وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ﴾ یعنی قوم موسی و هارون فعلا عبد ما و زیردست و ذلیل ما هستند و زنان آنها کنیز و فرزندان آنها غلام ما هستند. چگونه می شود که آنها بر ما حکومت کنند؟

نتیجه اینکه: ﴿فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكينَ[12]

فرعون و ملأ او موسی و هارون را تکذیب کردند و در نتیجه خداوند نیز آنها را هلاک کرد. (فاء) به معنای نتیجه است یعنی به سبب تکذیب کردن از هلاک شدگان شدند.

در قرآن این نوع علت و معلول ها که عذاب بر اثر نتیجه ی اعمال انسان می باشد فراوان است مثلا خداوند می فرماید: ﴿وَ إِذْ قالَ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني‌ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ[13] که زیغ دومی نتیجه ی زیغ اولی است.

در اینجا بار دیگر که خداوند در مقام ایجاز است به همین مقدار داستان حضرت موسی را نقل می کند و از جریان عصا و غرق شدن فرعون و حوادث دیگر سخن به میان نمی آورد.

این آیات بیانگر این است که اگر بشر در عصر ما و سایر اعصار طغیان کند ممکن است همین مسأله در مورد او نیز اتفاق بیفتد زیرا قرآن کتاب عبرت است نه اینکه صرفا قصه ای را بیان کند.

سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ[14]

ما تورات را نیز بر آنها فرستادیم و متأسفانه هدایت نشدند. این همان سنت رحمانی است. خداوند در مورد نوح و صالح به کتابی که به آنها نازل کرده بود اشاره نکرد ولی در اینجا اشاره می کند و این نشانه ی عظمت تورات است زیرا تورات واقعی کتاب عظیمی بوده است که احکام و قصصی داشته است که سراسر نور بوده است. آیا امروزه آن تورات در اختیار ما هست و اگر هست آیا به آن عمل می شود؟!!! یهودی ها امروز اسما یهودی هستند نه یهودی واقعی و الا این همه ستم ها را بر انسان های مظلوم تجویز نمی کردند.

سپس خداوند به سراغ داستان دیگری می رود و به مصداق دیگری از سنت رحمانی اشاره می کند: ﴿وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى‌ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعينٍ[15]

یعنی بعد از موسی مسیح را فرستادیم. بین موسی و حضرت مسیح انبیاء بنی اسرائیل فراوانی مانند داود و سلیمان آمده بودند ولی خداوند در اینجا از آنها اسم نمی برد. خداوند در اینجا می فرماید: ما جناب عیسی و مادرش را معجزه قرار دادیم: ﴿وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً﴾ مادر نشانه است زیرا بدون اینکه ازدواج کند حامله می شود و فرزند هم نشانه است زیرا در کودکی در گهواره سخن می گوید: ﴿قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‌ نَبِيًّا[16] ﴿وَ جَعَلَني‌ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‌ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا[17]

بنا بر این وجود پسر و مادر هر دو معجزه بودند. مثلا وجود رسول خدا (ص) به خودی خود معجزه نبوده است مگر اینکه بگویند که امی بوده است و در عین حال آن همه اخبار غیبی و معلومات را ارائه کرد. یا مثلا حضرت موسی خودش معجزه نبود و عصایش معجزه بود. بنا بر این باید قوم مسیح به او و مادرش ایمان می آوردند ولی قوم لجوج بنی اسرائیل ایمان نیاوردند تا حدی که خواستند مسیح را اعدام کنند ولی خدا او را نجات داد.

﴿آوَيْناهُما إِلى‌ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعينٍ﴾ یعنی آنها را جای دادیم در ﴿ربوة﴾ که مکان مرتفع است و ﴿ذات قرار﴾ است یعنی مستقر می باشد و همچنین ﴿معین﴾ است که چشمه ی گوارا است. این شاید اشاره به تولد حضرت مسیح باشد که وقتی درد آبستن او را گرفت خداوند او را به منطقه ای آورد که ظاهرا جای بلندی بود و همچنین زیر پایش آب جوشید و درخت خرما نیز در کنارش بوده است که با یک تکان دادن میوه اش می ریخت: این همان است که خداوند می فرماید: ﴿فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَني‌ قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ‌ سَرِيًّا[18] یعنی زیر پایت آب می جوشد و می افزاید: ﴿وَ هُزِّي‌ إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا[19] یعنی درخت خشکیده ی خرما را تکان بده تا خرمای تازه برای تو فرو بریزد. در اینجا مریم که گرفتار درد زایمان شده بود می بایست درخت را تکان می داد. این سؤال مطرح می شود که چرا وقتی خدا چشمه را برایش قرار داد و خرما را نیز بر درخت گذاشت این خرما را در دامان او قرار نداد و به او دستور می دهد که برای دسترسی به خرما باید درخت را تکان دهد. پاسخ ممکن است این باشد که خداوند می خواست که حضرت مریم نیز به خودش تکانی دهد و سعیی کرده باشد.

با این حال حواریون فقط به عیسی ایمان آوردند و حتی آنها هم نتوانستند بر ایمان خود باقی بمانند و از نظر اناجیل یکی از حواریون بود که جای حضرت عیسی را برای اعدام شدن به کافران معرفی کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo