< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/04/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره احزاب آیات 38 تا 40
﴿ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً[1]
بحث به اینجا رسید که رسول خدا (ص) در ازدواجش با دختر عمه اش زینب دو سنت جاهلی را باطل کرد:
اول اینکه زنی مانند زینب که از یک خانواده ی متشخصی بود در عقد کسی مانند زید در آمد که سابقه ی بردگی داشته است (هرچند شاید آن موقع رسول خدا (ص) او را آزاد کرده بود.) از آن به بعد، مسلمانان فهمیدند که در دادن دختر، زیاد مقید به ثروت و مقام نباشند بلکه بدانند که مسلم، کفو مسلم است.
دوم اینکه بعد از مطلقه شدن زینب، رسول خدا (ص) به امر الهی با او ازدواج کرد زیرا در دوران جاهلیت زن پسرخوانده مانند عروس پدرخوانده محسوب می شد و با او نمی شد ازدواج کرد.
خداوند در آیه ی محل بحث به این نکته اشاره می کند که منافقین علیه رسول خدا (ص) شایعه سازی کردند که پیغمبر اکرم (ص) با همسر پسرخوانده ی خودش ازدواج کرده و این مانند ازدواج با عروس است. آنها سعی کردند که آبروی رسول خدا (ص) را ببرند. خداوند در اینجا می فرماید: ﴿ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ
یعنی بر رسول خدا (ص) در آنچه خداوند بر او واجب کرده است حرج و فشاری نیست. گویا ازدواج با زینب بر رسول خدا (ص) واجب بوده است و هم چاره ای جز آن نداشت و باید امتثال می کرد.
همچنین، این نشان می دهد که شکستن این سنت مخصوص به رسول خدا (ص) نبوده است بلکه در سابق و در ادیان قبل هم چنین چیزی وجود داشت و انسان می شد با همسر پسرخوانده ی خود ازدواج کند زیرا خداوند می فرماید: ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ﴾ یعنی در شرایع قبل هم جواز این مسأله بوده است و مراد از ﴿الَّذينَ﴾ انبیاء سابق هستند. یعنی در ادیان سابق نیز انسان می شد با همسر پسرخوانده ی خود بعد از طلاق ازدواج کند. ﴿سُنَّةَ اللَّهِ﴾ بدل از (ما) در ﴿فيما﴾ است.
سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسيباً
﴿الَّذينَ﴾ به ﴿الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ﴾ راجع است و صفت آنها می باشد که مراد هما انبیاء سابق هستند و دیگران را از باب الغاء خصوصیت شامل می شود. به هر حال، خداوند در این آیه صفات انبیاء گذشته را بیان می کند:
اولین خصوصیت آنها عبارت است از: ﴿الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ﴾ بنا بر این متن کار انبیاء تبلیغ رسالات خدایی بوده است و از خود چیزی نداشتند. ما نیز هنگام تبلیغ باید پیام های الهی و آیات الهی و روایات انبیاء و معصومین را بیان کنیم. منبری که در آن قال الله و قال رسول الله در آن نباشد، از آن پایه از ارزش برخوردار نیست.
رسول خدا (ص) هنگامی که در آن روایت معروف به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود که پیام او را به مردم در مسجد برساند به ایشان فرمود که بر منبر، یک درجه پائین تر بنشیند (و در جای او ننشیند.)
منبر خوب منبری است که کسانی که در محضر منبری هستند متحول شوند.
دومین ویژگی عبارت است از: ﴿وَ يَخْشَوْنَهُ﴾ خشیت غیر از خوف است و به این معنا است که عظمت و جلال و بزرگواری خداوند چنان در انسان تجلی کند که فرد در خود احساس حقارت و ذلت کند. خوف غالبا با ذلت همراه است مانند ترس انسان از مأمور راهنمایی هنگام تخلف ولی خشیت موجب عزت می باشد.
سومین ویژگی این است که ﴿وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾ بجز خداوند از کسی حالت خشیت ندارند.
چهارم اینکه می دانند بالای سر او خداوند وجود دارد و ناظر تمامی کارهای انسان است و سریع الحساب می باشد و همه چیز را مورد محاسبه قرار می دهد ﴿وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسيباً
انسان باید دقت کند که چیزی را که نمی داند منسوب به خداوند به او نسبت ندهد. نهایت اینکه بگوید در کتابی دیدم و مانند آن.
سپس خداوند در آیه ی بعد به این نکته اشاره می کند که پیغمبر (ص) پدر کسی نیست و اینکه می گویند زید، فرزند اوست این یک نوع تشریفات است: ﴿ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليماً[2]
ممکن است سؤال شود که اگر رسول خدا (ص) پدر کسی نیست پس در مورد فرزندان ذکور حضرت مانند ابراهیم و دیگران چه باید گفت.
جواب این است که حصر بر دو قسم است: حصر حقیقی و حصر اضافی. حصر در آیه ی مزبور اضافی است یعنی هیچ یک از شماها فرزند پیغمبر (ص) نیستید و این آیه ناظر به فرزندان نسبی رسول خدا (ص) نیست به همین دلیل خداوند از کلمه ی ﴿رِجالِكُمْ﴾ استفاده کرده است. بنا بر این منافات ندارد که رسول خدا (ص) پدر قاسم، طیب، ابراهیم و حسن و حسین علیهما السلام باشد.
بنا بر این اگر رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرده است اصلا زید پسر او نبوده است تا همسر او عروس رسول خدا (ص) محسوب شود.
بعد خداوند اضافه می کند که پیغمبر اکرم (ص) دو مقام داردم: رسول الله بودن و خاتم النبیین بودن: ﴿وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ
علماء در فرق بین رسول و نبی فروق بسیاری را ذکر کرده اند و تا پنج فرق بیان کرده اند و غالبا فروقی که ذکر کرده اند صحیح نیست. باید فرق آنها را در قرآن جستجو کرد.
نبی، مقامی است که نفس ناطقه ی انسان به درجه ای می رسد که از عالم وحی بتواند خبر بگیرد. نبی، یا صیغه ی لازم است یعنی خبردار و یا متعدی است یعنی خبرده و ما آن را به معنای اول گرفته ایم. علت این تفسیر این است که در قرآن هرجا کلمه ی وحی ذکر شده است آن را با کلمه ی نبی به کار برده است: ﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه‌[3]
رسول یعنی کسی که از طرف کسی دیگر مأمور است که کاری را در خارج انجام دهد یعنی آنچه دریافته است را برای مردم بازگو کند. رسول آن مقام بالای نبی را ندارد. رسول گاه افراد عادی نیز هستند کما اینکه در سوره ی یوسف می خوانیم: ﴿وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني‌ بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي‌ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُن‌[4]
وهابی ها می گویند که همان گونه که خداوند می فرماید: پیغمبر اکرم (ص) خاتم النبیین است نه خاتم الرسل و حال آنکه خاتم النبیین بودن یعنی کسی که بعد از او دیگر پیام های وحیانی به کسی ارسال نخواهد شد. بنا بر این خاتم النبیین قهرا خاتم الرسل نیز هست زیرا رسول کسی است که آنچه از وحی دریافت کرده است را به مردم ابلاغ کند وقتی نبی بود و وحیی دریافت نکرد رسالت هم بی معنا است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo