< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/04/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احزاب آیات 28 و 29
﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً[1]
خداوند در آیات قبل از جنگ احزاب سخن می گفت و از این آیه به بعد به سراغ همسران رسول خدا (ص) می رود.
رسول خدا (ص) در دوران اقامت خود در مدینه به چند نوع گرفتاری مبتلا بود. یکی از آنها یهودیان ساکن در مدینه بودند که با رسول خدا (ص) مجادله می کردند و وقت او را بسیار می گرفتند. در سوره ی بقره بخشی از جدال های آنها ذکر شده است. آنها همواره درصدد امتحان رسول خدا (ص) بودند و حتی بعد از روشن شدن واقعیت به کارشکنی خود ادامه می دادند. مسأله ی یعود بعد از جنگ احزاب به پایان رسید.
طائفه ی دومی که وقت رسول خدا (ص) را می گرفتند منافقین بودند. اینها جمعیت کثیری بودند و کارشکنی های بسیاری می کردند. بعضی از محققان مصری معتقدند که سه جزء قرآن در مورد منافقین نازل شده است. این عده تا سال نهم مزاحم رسول خدا (ص) بودند و بعد از آن کمی خاموش شدند.
طائفه ی سوم بر خلاف دو بخش قبیلی که جنبه ی خارجی داشتند، جنبه ی داخلی داشت و همان زنان نه گانه ی رسول خدا (ص) بودند. بجز عائشه و شاید خدیجه، که باکره بودند، سایرین در سابق ازدواج کرده بودند و رسول خدا (ص) به عنوان سرپرستی آنها، با آنها ازدواج می کرد این زنان بجز خدیجه عبارتند از:
1.ام حبیبه خواهر معاویه و دختر ابو سفیان است.
2.عائشه دختر ابی بکر
3.حفصه دختر عمر
4.ام سلمه که نام او هند است. این چهار زن همه از قریش بوده اند.
5.جویریة دختر حارث خزاعیه
6.میمونة دختر حارث هلالیه
7.زینب دختر جحش از قبیله ی اسد
8.صفیه دختر حیّی بن خیبری
9.سعده دختر زمعة العامریة که نه نسبا و بلکه ولائا قرشی است.
هر کدام از آنها یک اتاق (حجره) داشتند و دردسری که برای رسول خدا (ص) ایجاد می کردند این بود که وقتی بنی قریظه قلعه را ترک کردند و اموال آنها بین مهاجرین و انصار تقسیم شد، آن نه نفر به رسول خدا (ص) عرض کردند که زنان کسری و قیصر در طلا و نقره زندگی می کنند و چرا حضرت به آنها سهمی نداده است. این در حالی بود که رهبر مسلمانان نباید زندگی تجملاتی داشته باشد تا عبرت برای همه باشد ولی آنها خواهان طلا و نقره و زندگی اشرافی بودند.
رسول خدا (ص) که دید حریف آنها نمی شود مگر اینکه از آنها جدا شود و در نتیجه به خانه ای که به مشربه ی ام ابراهیم معروف بود رفت. این خانه اخیرا توسط سعودی ها تخریب شده است. حضرت بیست و نه روز در آنجا ماند. علت این ایام به این سبب بود که آن زنها حائض و سپس پاک شوند تا بتواند آنها را در معرض طلاق قرار دهد. خداوند در اینجا به رسول خدا (ص) امر می کند که اگر علاقه دارد از آنها جدا شود به آنها بگوید که یا او را انتخاب کنند و یا زندگانی دنیا را. اگر او را می خواهند می بایست با همان نوع زندگی بسازند و اگر نه رسول خدا (ص) آنها را طلاق دهد. حتی آنها گاه به زبان اهانت به رسول خدا (ص) عرض می کردند که آیا تصور می کنی که اگر ما را طلاق دهی شوهران لایق و بهتری گیرمان نمی آید.
اینجاست که خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً[2]
یعنی اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‌خواهيد بياييد با هديه‌اى شما را بهره‌مند ساخته و به نيكويى رها سازم. ﴿أُمَتِّعْكُنَّ﴾ یعنی بیایید مهریه ی شما را بدهم ﴿وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً﴾ یعنی به نیکویی شما را طلاق داده و رها سازم.
رسول خدا (ص) اموال بسیاری در اختیار داشت ولی نمی توانست آنها را به جای مهاجرین و انصار که در راه خدا نبرد می کردند صرف زنان خود کند.
طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست ولی بعد از طهر مواقعه اگر حائض و پاک شوند می توان آنها را طلاق داد.
سپس در آیه ی بعد می فرماید گه اگر سه چیز که خدا، رسول خدا (ص) و آخرت باشد را می خواهید، ﴿وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾بدانید که ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً[3]
آنها تصور نمی کردند که رسول خدا (ص) این چنین با آنها سخن بگوید. ام سلمه اولین کسی بود که گفت رسول خدا (ص) را انتخاب می کند و بعد سایرین نیز همه به سمت رسول خدا (ص) آمدند و حیات آخرت را قبول کردند.
کلمه ی (من) در عبارت ﴿لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ﴾ بیانیه نیست یعنی معنای آن این نیست که همه ی زنان رسول خدا (ص) از محسنات و نیکوکاران بودند زیرا (من) بیانیه بر سر ضمیر وارد نمی شود بلکه همواره بر اسم ظاهر وارد می شود کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ‌ مِنَ‌ الْأَوْثانِ[4]
(من) در عبارت فوق تبعیضیه است یعنی بعضی از شما که محسنات هستید. این نشان می دهد که قرآن همه ی زانان رسول خدا (ص) را جزء محسنات نمی شمارد.
نکته ی دیگر این است که تمامی آیاتی که در اینجا در مورد زنان رسول خدا (ص) نازل شده است به لحن مذمت سخن می گوید. این لحن در دو آیه ی فوق کاملا نمایان است.
این لحن در آیه ی بعدی نیز وجود دارد آنجا که خداوند می فرماید: ﴿يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ[5]
هکذا در ادامه می فرماید: ﴿يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ[6]
و می فرماید: ﴿وَ قَرْنَ في‌ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى[7]
اما وقتی به اهل بیت می رسد، لحن آیه لحن مدح است آنجا که می فرماید: ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[8]
بنا بر این نمی توانیم این بخش از آیه که در مورد اهل بیت است را به زوجات النبی تفسیر کنیم.
البته مخفی نماند که زنان پیغمبر اکرم (ص) از نظر مسائل اخلاقی و جنسی کاملا پاک و مطهر بودند ولی رفتار آنها با رسول خدا (ص) مناسب نبوده است.
خداوند در سوره ی فتح می فرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ‌ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً[9] یعنی: محمد فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‌بينى در حالى كه همواره فضل و رضاى خدا را مى‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات است و توصيف آنان در انجيل، همانند زراعتى است كه جوانه‌اش را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و به قدرى نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وا مى‌دارد؛ اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد! و كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است.
شاهد در بخش پایانی آیه است آنجا که خداوند بعد از تعریف از اصحاب رسول خدا (ص) می فرماید: و﴿َعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً
در اینجا نیز چراغ سبز برای همه روشن نشده است بلکه در خصوص مِنْهُمْ است. فرق بین ﴿وَعَدَ﴾و ﴿أعَدَّ﴾ این است که ﴿وَعَدَ﴾قضای قطعی خداوند است و قابل نقض نیست بر خلاف ﴿أعَدَّ﴾ که صرف مقتضی است.
در صحیح بخاری بابی وجود دارد که در آن حدیث خوبی نقل شده است و آن اینکه عبرت به خواتیم الاعمال است و می گوید باید به عمل آخر فرد نگاه کرد. بنا بر این اگر خداوند کسی را مدح کند این دلیل نمی شود که فرد رستگار باشد. حتی بخاری نقل می کند که گاه فرد در مدت عمرش بهشتی است ولی در آخر عمرش اهل دوزخ می شود و گاه عکس آن رخ می دهد.
نمونه ی چنین فردی در مورد عبد الرحمان (ابن ملجم) دیده می شود که در ابتدا از فدائیان علی علیه السلام بود و هنگامی که با جمعی از یمن آمد خدمت امیر مؤمنان آمد، کمال علاقه را به ایشان نشان داد. حتی گفته شده است که او هنگامی که خدمت حضرت رسید، حضرت از اسم او سؤال کرد و او وقتی جواب داد حضرت دوباره سؤال کرد (و قاتل خود را شناخت). او سپس چنان شد که وقتی عاشق زنی شد و او مهریه ی خود را خون امیر مؤمنان علی علیه السلام قرار داد او نیز به شهادت امام علیه السلام اقدام کرد و به گونه ای شد که رسول خدا (ص) در به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود محاسن تو به دست اشقی الاولین و الاخرین خضاب می شود و او مانند عاقر ناقه ی ثمود است. اینجاست که باید دعا کنیم: الله اجعل عواقب امورنا خیرا و لا تجعل عواقب امورنا شرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo