< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/04/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احزاب آیات 18 و 19
﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً[1]یعنی خداوند كسانى كه مردم را از جنگ باز مى‌داشتند و كسانى را كه به برادران خود مى‌گفتند: «به سوى ما بياييد (و خود را از معركه بيرون كشيد)» بخوبى مى‌شناسد؛ و آنها مردمى ضعيفند و جز اندكى پيكار نمى‌كنند.
در توضیح این آیه به روایتی از امیر مؤمنان علی اشاره می کنیم که می فرماید: فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ[2] یعنی گاه انسان های تفکرات و تصمیماتی دارند ولی وقتی شرایط، عوض می شود فکر آنها نیز تغییر می کند. اگر بخواهیم حقائق مردم را بشناسیم این کار در حالات عادی میسر نیست. در شرایط عادی همه با انسان دوست هستند اما در شرایط غیر عادی است که واقعیت ها روی می شود. اینجاست که امام علیه السلام می فرماید: در تقلب احوال و دگرگونی شرایط ماهیّت و جوهر انسان ها شناخته می شود.
از امام علی علیه السلام یازده هزار خطبه، نامه و کلمات قصار ضبط شده است. همه ی آنها بعد از رحلت پیغمبر اکرم (ص) از ایشان بیان شده است در زمان رسول خدا (ص) حتی شاید یکی از آنها را نیز نفرموده است. شاید این سؤال مطرح شود که چنین شخصیتی که دارای این همه علم و حکمت است چرا در زمان رسول خدا (ص) سخنی نگفته است؟
جواب آن را با ذکر مثالی بیان می کنیم: در سال 1330 که دوران دکتر مصدق بود، او با دربار اختلاف پیدا کرد. دربار می خواست گروهی را انتخاب کند که طرفدارش باشند و دکتر مصدق هم به دنبال حامیانی برای خودش بود. ما در درس امام قدس سره در مسجد محمدیه ی سابق حضور داشتیم. یکی از شاگردان ایشان به نام مرحوم شیخ اسد الله که اهل نجف آباد بود خدمت امام عرض کرد: حاج آقا! شما در این مورد اقدام کن تا مردم تکلیف خود را بدانند که به دکتر مصدق رأی دهند یا طرف مقابل. امام قدس سره در آنجا فرمود: فعلا وظیفه ی من همین درس است و این کارها همه به آقای بروجردی مرتبط است و با وجود ایشان من نباید در این مورد اقدام کنم.
امام علی علیه السلام نیز با حضور رسول خدا (ص) برای خود جایگاه و مقامی در نظر نمی گرفت و احترام معلم خود را نگه می داشت. ولی بعد از رسول خدا (ص) چنان علوم او موج زد که هیچ صحابی ای دیده نمی شود که همانند او این همه روایت و کلمات قصار و گفتارهای حکیمانه داشته باشد.
آیه ی مورد بحث نیز مطابق همان روایتی است که از امام علیه السلام نقل کردیم. قبل از آنکه احزاب حمله کنند و مدینه را محاصره کنند و فقط یک خندقی مانع از نفوذ آنها است در چنین شرایطی همان ها که به ظاهر مسلمان بودند معوِّق شدند یعنی مردم را از حضور در جبهه منع کردند.
خداوند می فرماید: که از این گروه از افراد با خبر است و می فرماید: ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا﴾ یعنی می داند چه کسانی می خواستند مردم را از جبهه بیرون ببرند تا اطراف خندق خالی بماند و دشمن نیز نفوذ کند و همه را از بین ببرد. اینها به برادران اوس و خزرج می گفتند بیایید برویم و اینجا نمانید.
خداوند در آیه ی محل بحث و آیه ی بعد برای این گروه منافق هفت ویژگی معرفی می کند. ویژگی اول همین معوِّق بودن آنها است یعنی مردم را از جنگ باز می دارند و به سوی خود می خوانند تا جمعیت خندق کم شود و مشرکین توان نفوذ داشته باشد. اینها قبل از جنگ در لباس اسلام پشت سر رسول خدا (ص) نماز می خواندند ولی وقتی احوال تغییر کرد و شرایط عوض شد، آنها نیز رنگ عوض کردند.
دومین ویژگی عبارت است از ﴿وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً﴾ زیرا جنگ حدود یک ماه به طول انجامید و این دسته بیشتر به خانه های خود می رفتند و در جنگ و کنار خندق کمتر حضور داشتند.
قلّت می تواند صفت افراد باشد و هم صفت زمان یعنی یا افراد کمی از آنها به جنگ حاضر می شدند و یا در زمان کمی در آن حضور می یافتند.
سپس خداوند در آیه ی بعد به ویژگی های دیگر اشاره کرده در مورد ویژگی سوم می فرماید: ﴿أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ﴾ یعنی این گروه بر ضرر شما بسیار حریص هستند یعنی اگر شما به غنیمتی دست یافتید آنها حرص این را دارند که سهم بیشتری داشته باشند. شحیح به معنای حریص است یعنی این گروه بر ضرر شما حریص تر هستند.
منافقین عصر ما هم همین گونه بودند و این ویژگی ها اختصاص به منافقین زمان رسول خدا (ص) نداشته است.
چهارمین وصف این است که می فرماید: ﴿فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى‌ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ﴾ یعنی وقتی خوف بر سر آنها سایه افکند و دشمن بر آنها غلبه کند می بینی که یا چشم های آنها به طرف بالا می رود گویا در حال مردن هستند یا به راست و چپ می گردد. علت آن این است که این دسته به آخرت ایمان ندارند و مرگ را پایان زندگی می دانند. بنا بر این از مرگ فرار می کنند. بر خلاف کسی که به آخرت و پاداش الهی ایمان دارند. چنین کسانی جبهه را خانه ی عروس تلقی می کنند و خود را دامادی که در شرف پوشیدن لباس دامادی است.
در پنجمین وصف می فرماید: ﴿فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ یعنی هنگامی که دشمن را شما مسلمانان را با زبان های تند و تیز شما را اذیت می کنند.
شاید به این گونه اذیت می کنند که به دروغ می گویند که ما در جبهه بودیم و به ما باید سهم بیشتری دهید. ممکن است گاه اذیت آنها به گونه ای دیگر باشد.
در وصف ششم می فرماید: ﴿أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ﴾ یعنی بر مال بسیار حریص هستند.
در وصف هفتم می فرماید: ﴿أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا﴾ این گروه به خداوند ایمان ندارند.
ممکن است سؤال شود که مواردی در این آیه تکرار شده است زیرا در یک جا می فرماید: ﴿أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ﴾ و در جای دیگر می فرماید: ﴿أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ
جواب این است که در مورد اول یعنی بر ضرر شما حریص هستند یعنی دوست دارند شما متضرر شوید از این رو با بمب گذاری، کارشکنی و مانند آن می خواهند به شما ضرر وارد کنند. ولی در دومین مورد می فرماید: بر مال حریص هستند.
خداوند در خاتمه می فرماید: ﴿فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ﴾ یعنی چون اینها مؤمن نیستند روز قیامت هم از خداوند چیزی طلب ندارند. او هر عملی را اگر هم خوب باشد انجام داده باشد این را برای خودش انجام داده است نه خداوند تا در نتیجه از خداوند انتظار پاداش داشته باشد.
مثلا خداوند در سوره ی توبه می فرماید: ﴿ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُم[3]یعنی مشرک نباید مسجد بسازد و یا آن را تعمیر کند زیرا او این کار را برای خدا انجام نمی دهد و اگر هم چنین کاری کند عملش حبط و نابود است. اگر او خدا را می شناخت، کافر نبود.
اینجاست که خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‌ أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ[4]
بنا بر این حبط اعمال این گروه از کافران و مشرکان، ظلم نیست.
گاه از ما سؤال می کنند که پاستور میکروب را به مردم معرفی کرد و جان بسیاری را نجات داد. یا ادیسون برق را اختراع کرد و خانه ها و مساجد را روشن کرد. اینها باید در آخرت اجر عظیمی داشته باشند.
ما در جواب می گوییم: بله آنها کارهای خوبی را انجام داده اند ولی برای چه کاری آن را انجام داده اند. اگر انگیزه ی آنها الهی باشد باید ماجور باشند ولی شاید به سبب شهرت، پول، خوش خدمتی به دولت و مانند آن این کارها را انجام داده باشند.
به هر حال این خصوصیاتی که برای منافقان بیان شده است برای منافقان عصر و زمان ما نیز قابل تطبیق است. این آیات هرچند در ظاهر از باب قضیه ی خارجیه است ولی در واقع از باب قضایای حقیقیه می باشد و بر سایرین نیز قابل تطبیق است.



[2] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 217.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo