< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/03/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احزاب آیه ی 4.
﴿ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‌ جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاَّئي‌ تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبيلَ[1]
در این آیه بخشی از سنت های جاهلی کنار زده می شود.
سنت هایی که در میان مردم رایج است بر دو قسم است:
گاه سنت هایی به نفع مردم است هرچند جنبه ی مذهبی ندارد. مثلا مردم در اول فروردین چند روز را به عنوان عید ملی تعطیل می کنند. در این روز به خویشاوندان سر زده، خانه تکانی می کنند و به مسافرت می روند. چنین سنت هایی لازم نیست باطل شود.
در مقابل، سنت های خرافی و در مقابل عقل است و شارع مقدس هرگز آنها را تجویز نمی کند و بلکه با آنها مبارزه می کند. معصومین همواره با این سنت های جاهلی در مبارزه بوده اند.
در زمان جاهلی گاه کسی از دست زنش عصبانی می شد و در نتیجه به او می گفت: پشت تو همانند پشت مادر من است: (ظهرک کظهر امی). بعد با چنین جمله ای زن را بر خود حرام ابد می کرد کما اینکه مادر بر انسان حرام است. خداوند می فرماید: این تشبیه موجب نمی شود که زن، مانند مادر انسان شود.
خداوند در ابتدا می فرماید: که هر انسانی یک قلب بیشتر ندارد: ﴿ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‌ جَوْفِهِ﴾ (این جمله را بعدا توضیح می دهیم.)
سپس ادامه می دهد: ﴿وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاَّئي‌ تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ﴾ و همسران خود را که با آنها ظهار کرده اید، مادران شما نیستند.
سپس خداوند نکته ای در مورد سنت دیگر جاهلی بیان کرده می فرماید: ﴿وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ﴾ یعنی خداوند ادعیاء که همان فرزند خوانده ی شما هستند را فرزند شما نمی داند. ادعیاء جمع دعیّ است که گاه به معنای کسی است که نسبش مجهول است و معلوم نیست پدر او کیست و مادرش چگونه به او باردار شده است کما اینکه امام حسین علیه السلام می فرماید: و قد جعلنی الدعی بن الدعی بین الثنتین و مراد حضرت عبید الله بن زیاد و یا یزید بن معاویه بوده است. این واژه گاه به معنای فرزند خوانده می آید که در آیه ی مزبور نیز به همین معنا استعمال شده است و خداوند می فرماید: فرزند خوانده ی شما فرزند واقعی شما نیستند. زیرا فرزند واقعی کسی است که از صلب انسان باشد و این هیچ ارتباطی به فرزند خوانده ندارد که از نطفه ی فرد دیگر است و حتی زن انسان نیز در خلقت آن تاثیری نداشته است.
﴿ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ﴾ اگر هم آنها را فرزند می خوانید چیزی است که در زبان خود چنین می گویید ولی در واقع فرزند شما نیستند.
﴿ذلِكُمْ﴾ متشکل از دو عبارت است. یکی ذلک یعنی همین مسأله که مسأله ی ظهار و مسأله ی فرزند خواندگی است و کم یعنی شما مخاطبین.
انبیاء حتی در دوران کودکی با سنت های جاهلی مبارزه می کنند. آمده است که رسول خدا (ص) حدود چهار یا پنج سال بود و نزد حلمیه زندگی می کرد. حلیمه فرزندانی داشت که به صحرا می رفتند. رسول خدا (ص) به حلیمه فرمود که او را نیز همراه آنها به صحرا بفرستد. حلیمه در آن روز هنوز یکتاپرست نبود بلکه به مسأله ای خرافی اعتقاد داشت به همین دلیل به گردن رسول خدا (ص) مهره ای یمنی آویزان کرد. رسول خدا (ص) از علت آن پرسید و حلیمه گفت که این تو را از شر دشمنان حفظ می کند. او آن را از گردنش کند و فرمود: ان معی من یحفظنی. من خودم کسی را دارم که حافظ و نگهبان من است.
همچنین در تاریخ آمده است که رسول خدا (ص) از طرف خدیجه ی کبری عازم شام بود و با کسی مشغول داد و ستد بود. طرف مقابل چیزی گفت و برای اینکه رسول خدا (ص) باور کند که او راست گفته است به لات و عزی قسم یاد کرد. رسول خدا (ص) در جواب فرمود: شاهد باش که این دوتایی که تو به آنها قسم خورده ای موجب خشم و غضب من هستند. رسول خدا (ص) در آن زمان حدود 24 یا 26 ساله بود.
حتی بعد از مبعوث شدن رسول خدا (ص) به رسالت در سال هشتم هجرت، فرزند او ابراهیم بر اثر مشیت حق تعالی از دنیا رفت. هنگامی که از وفات او آگاه شد مغموم و مهموم بود و حتی شاید می گریست. یکی از اصحاب او که هنوز افکار جاهلی را در فکر داشت به ایشان عرض کرد: یا رسول الله شما ما را از گریه کردن بر مردگان نهی می کردی حال چرا خودت گریه می کنی. حضرت در پاسخ فرمود: من از گریه بر اموات نهی نمی کند زیرا من لا یَرحم لا یُرحم. گریه بر از دست رفتگان، امری طبیعی است. من فقط گفته ام که اگر به مصیبتی گرفتار شدید چیزی نگویید که مورد خشم خداوند باشد. جنازه ی ابراهیم در مسجد بود و رسول خدا (ص) می خواست بر او نماز بخواند که آفتاب کسوف کرد. مردم گفتند که این به سبب مصیبتی است که بر رسول خدا (ص) وارد شده است. این اندیشه ی جاهلی هرچند به نفع رسول خدا (ص) بود زیرا موجب می شد مردم تصور کنند که حتی آسمان هم بر مصیب ایشان عکس العمل نشان داده است با این حال رسول خدا (ص) بر منبر رفته فرمود: يا أيها الناس إن الشمس و القمر آيتان من آيات الله يخوف الله بهما عباده لا ينخسفان لموت أحد و لا لحياته فإذا رأيتم ذلك فافزعوا إلى ذكر الله في الصلاة [2]
ای مردم! ماه و آفتاب بر مرگ و حیات کسی گرفته نمی شود. اگر ماه و خورشید گرفت، باید دو رکعت نماز بخوانید. سپس به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: بلند شد و فرزند من را تجهیز و دفن کن. رسول خدا (ص) حتی تجهیز و دفن فرزند را به تأخیر انداخت و ابتدا با عقیده ی جاهلی مردم مبارزه کرد.
به هر حال در آیه ی فوق با دو سنت جاهلی مبارزه شده است.
اما تفسیر ﴿ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‌ جَوْفِهِ﴾ و ارتباط آن به بحث ما.
علامه ی طباطبایی در تفسیر آن می فرماید: این عبارت مربوط به دو آیه ی قبلی است که خداوند دستور به تقوا، عدم اطاعت کافرین و منافقین داده و اضافه کرده بود که باید از دستورات وحیانی تبعیت کند: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً وَ اتَّبِعْ ما يُوحى‌ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً[3]تقوای الهی و اطاعت از او با اطاعت از شیطان جمع نخواهد شد. یا باید از خداوند اطاعت کرد یا از غیر خدا. قلب در اینجا کنایه از نفس و یا عقل است.
صاحب کشاف متوفای 528 که اهل ازبکستان است نظر دیگری دارد و می گوید: این بخش از آیه مربوط به دو سنت جاهلی است که در ادامه ی آیه ذکر شده است. یعنی بین مادر و همسر نمی توان هر دو را یکسان قرار داد و نمی شود یک زن هم همسر باشد و هم مادر. هکذا یک فرزند نمی تواند هم فرزند واقعی باشد و هم فرزند خوانده.
سپس خداوند در خاتمه می فرماید: ﴿وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبيلَ﴾ یعنی خداوند حق را بیان می کند و قول شما که غیر حق است باطل است و من شما را به راه راست هدایت می کنم.





[2] عوالی اللئالی، ج 2، ص 221.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo