< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمر آیه ی 38 تا 41
خداوند در آیه ی 38 از سوره ی زمر می فرماید: ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَني‌ بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ[1]
ابتدا جامعه ی عرب موحد بودند یعنی معتقد بودند که زمین و زمان و کل عالم یک خالق بیشتر ندارد. ولی در مرتبه ی پائین تر که عبارت بود از تدبیر عالم و ربوبیت، مشرک بودند و قائل بودند که کار جهان و تدبیر جهان به افراد متعددی سپرده شده است که یا ملائک هستند و یا بت ها.
اینجاست که خداوند بعد از سخن گفتن از خلقت آسمان و زمین، از تدبیر آنها سخن می گوید.
خداوند در آیه ی فوق به رسول خدا (ص) می فرماید: که اگر از آنها بپرسی که خالق آسمان و زمین کیست همه یک صدا می گویند که خالق، فقط خداوند است.
بعد اضافه می کند. به مشرکان بگو که آنهایی که شما آنها را رب می رسانید آیا اگر من بخواهم به بنده ام خیری و یا ضرری برسانم آیا آنها می توانند جلوی آن را بگیرند؟ اگر نمی توانند پس به آنها بگو که همان خالق، رب هم می باشد. بنا بر این از وحدت در خالقیت به وحدت در ربوبیت باید پی برد.
باید توجه داشت که (ضُرّ) غیر از ضرر است. مراد از ضرر همان ضرر مالی است ولی ضُرّ اعم است و ناراحتی روحی و روانی هر دو را شامل می شود.
به هر حال گاه اثر محیط، جلوی عقل انسان را می گیرد و الا خود بت پرستان می دانند که بت ها نمی توانستند کاره ای باشند ولی آنها عقل خود را کنار گذاشته اند و خداوند می خواهد عقل آنها را دوباره شکوفا کند.
مثلا عربی بود که با بت به بیابانی رفت و احتیاج به قضای حاجت داشت و برای اینکه به بتش توهین نشود، آن را به کناری گذاشت و دورتر رفت و قضای حاجت کرد و بعد که برگشت دید که روباهی آن را آلوده کرده است همان جا متنبه شد که این چه خدایی می تواند باشد که نمی تواند ضرر روباهی را از خودش دفع کند. گاه می گویند که این جریان مربوط به ابوذر است که همین موجب شد که موحد شود و بعد شنید که در مکه پیغمبری آمده است که به توحید دعوت می کند بنا بر این توحید او قبل از آن بود که به محضر رسول خدا (ص) برسد.
الآن مثلا ژاپن بهترین مهندس ها را دارد ولی آنها بت پرست هستند و به خدایان متعددی متعقدند. دخترانشان معتقدند که خدایانی است که شوهررسان می باشد به همین دلیل برای پیدا کردن شوهر به بت خانه هایی که حاوی خدایانی است که به شکل زشتی نقش آفرینی شده اند متوسل می شوند.
سپس خداوند در خاتمه می فرماید: ﴿عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ
معمولا در تفسیر این بخش می گویند که باید انسان خدا را در همه کار وکیل بگیرد. اگر معنای آیه این باشد، معنای توکّل این است که خدا را باید وکیل گرفت و در نتیجه خداوند همه کاره می شود و ما باید هیچ کاره باشیم. این بر خلاف آموزه های اسلام است. مانند اینکه وقتی آیه ی رزاق بودن خداوند نازل شد، عده ای در خانه نشستند و گفتند وقتی خداوند روزی رسان است پس ما چکاره هستیم. رسول خدا (ص) به آنها تذکر داد که خداوند با اسباب رزق می دهد. بنا بر این معنای آیه ی محل بحث هم این است. اگر مراد وکیل گرفتن خدا باشد باید خودمان کنار رویم مانند کسی که در فروش خانه کسی را وکیل می گیرد و بعد خودش کنار می رود و همه کار را وکیل انجام می دهد.
اشتباه در این است که متوکل غیر از موکل است. یعنی ما موکل نیستیم بلکه متوکل می باشد. اگر خداوند می فرماید: (علیه یوکل الموکلون) تفسیر فوق صحیح بود ولی خداوند می فرماید: ﴿عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ
مراد این است که متوکلون در زندگی بر خدا اعتماد می کنند و این کلام صحیحی است زیرا بشر در زندگی مستقل نیست و در هر حالی به خداوند نیاز دارد. این مانند چراغ می ماند که اگر یک لحظه ارتباطش با منبع نور که برق است قطع شود کلا خاموش می شود. جهان هم اگر یک لحظه از خداوند نور نگیرد عدم محض می شود.
این مسأله در سوره ی مبارکه ی طلاق آمده است.
سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[2]
(مکانة) مشتق از (کان) مشتق است که مصدر میمی و یا اسم زمان و مکان است و به معنای منزلت است و میم در آن زائد است.
ولی گاه گفته می شود که از (مَکَن) است که به معنای قدرت و استطاعت است. بنا بر این آیه ی فوق می گوید ای قوم! یعنی ای قریش و یا ای مشرکان! در همان قدرت و استطاعت و یا در منزلت خود باقی بمانید و من هم در توحید خود باقی می مانم و سرآخر مشخص می شود که حق با شما است یا ما.
این منطق انبیاء است در عقائد است که نصیحت و موعظه می کنند و بعد می گویند که ما فشاری بر شما نمی آوریم و اکراهی در دین نیست و بعد واقعیت بر شما مشخص می شود. البته مخفی نماند که احکام قابل فشار است و باید امر به معروف و نهی از منکر شود ولی در عقائد نمی توان این کار را کرد.
آنگاه در آیه ی بعد می فرماید: ﴿مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ[3]
بین این دو عذاب فرق در این است که اولی در دنیا است مانند همانی که در جنگ بدر رخ دارد که ابوجهل و ابو سفیانی که آن همه ادعا داشند در جنگ بدر شکست خوردند و در کمال وقاحت فرار کردند. و هفتاد نفر کشته شدند و جنازه اشان داخل چاه ریخته شد و رسول خدا (ص) با آنها سخن می گفت که آیا وعده ی خدا را راست یافتید. فردی از حضرت پرسید آیا آنها صدای شما را می شنوند؟ و رسول خدا (ص) فرمود شما از آنها شنواتر نیستید ولی آنها ماذون به جواب دادن نیستند. جمعیتی که با نهصد سوار حرکت کردند و روزی 9 شتر برای غذا قربانی می کردند و تا دندان مسلح بودند و می گفتند ما بر نمی گردیم تا کار این پیامبر را یکسره کنیم، شکست خوردند.
این سوره مکی است و آیه ی فوق یکی از آیاتی است که از غیب خبر می دهد. این عذاب، موقت است ولی در آخرت عذاب دیگری هم منتظر آنها است که دائمی است.
آنگاه خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى‌ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيلٍ[4]
در این آیه، ﴿لِلنَّاسِ﴾ متعلق به ﴿الْكِتابَ﴾ است یعنی نباید در سینه ی رسول خدا (ص) بماند بلکه باید به مردم منتقل شود. بسیار خوب است که مجالس قرآن برپا می شود و مردم قرآن را حفظ می کنند. اما در رژیم سابق قرآن بیشتر مخصوص استخاره و خواندن در مجالس عزاداری و مانند آن بود.
باء ﴿بِالْحَقِّ﴾ به معنای ملابسه است یعنی همراه با حق است و متعلق به ﴿أَنْزَلْنا﴾ نیست بلکه متعلق به همان ﴿الْكِتابَ﴾ می باشد.
بعد می فرماید: ﴿فَمَنِ اهْتَدى‌ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيلٍ
یعنی ای رسول خدا (ص) تو فقط منظر و مرشد و هادی هستی و وکیل آنها نیستی که آنها کار را به تو بسپارند.
در آیه ی بعد سخن از توفی انسان است که باید بحث کنیم که مراد از توفی آیا میراندن انسان است و اگر چنین است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo