< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره زمر، آیه ی 27 تا 29
﴿وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ في‌ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‌ * قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ[1]
گفتیم مثل در قرآن با مثل هایی که در عرف گفته می شود فرق دارد. در عرف گاه یک کلام یا جریانی اتفاق می افتد که مشهور می شود و بر سر زبان ها می افتد و به عنوان ضرب المثل از آن استفاده می کنند. مَثَل در قرآن این گونه نیست بلکه به معنای تشبیه است.
آیات محل بحث امروز حاوی یکی از این تشبیهات می باشد.
خداوند در آیه ی اول فلسفه بیان این نوع تشبیهات را بیان کرده می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ في‌ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون
یعنی غرض خداوند از این گونه مَثَل ها این است که مردم متذکر و بیدار شوند.
بعد می فرماید این مَثَل ها در ضمن قرآن است. ﴿قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
اولا این قرآن عربی است و معنایش آشکار و فهمش آسان است. ثانیا دارای عوج و کجی نیست زیرا یا مطابق عقل است و یا مطابق فطرت. احکامش مطابق فطرت و معارفش مطابق عقل است. کجی به چیزی می گویند که یا با عقل مخالف باشد و یا با فطرت.
اینکه در ابتدای این آیه کلمه ی ﴿قُرْآناً﴾ آمده است برای تأکید می باشد.
به هر حال ذکر این مَثَل ها برای این است که مردم متذکر شده و تقوا پیشه کنند: ﴿لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
این دو آیه ی مقدمه برای آیه ی سوم است که حاوی مَثَل می باشد: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً
اگر دو کارگر باشند و یکی از آنها تحت نظر یک کارفرما کار می کند و دومی تحت چندین کارفرما کار کند یقینا اولی کارش راحت تر است زیرا اگر یک نفر تحت فرمان ده نفر باشد و هر کدام بخواهند دستور خاص خود را به او بدهند و نظر خود را به او تحمیل کنند، کارگر مزبور هم بخواهد نظر همه را جلب کند به مشکل بسیاری مبتلا می شود.
با توجه به توضیح فوق معنای آیه مشخص می شود و البته مخفی نماند که خداوند به برده مثال می زند که ارباب های مختلفی دارد و می فرماید: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ﴾ یعنی برده ای که چندین شریک و مالک دارد. ﴿مُتَشاكِسُونَ﴾ اینها با هم اختلاف دارند. آیا این مساوی است با کسی که ﴿وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ﴾ یک برده که مخصوص یک مالک است. ﴿هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً﴾ آیا اینها با هم مساوی هستند و آیا کسی هست که اولی را بر دومی ترجیح دهد؟
در هر تشبیهی سه چیز لازم است: مشبَّه، مشبَّه به و وجه شبه. مثلا اگر بگویند زید مانند شیر است، زید، مشبَّه است و شیر مشبَّه به و شجاعت وجه شَبَه است.
در این مثال مشبَّه، مشرک و موحد است و مشبَه به کسی که یک مالک دارد و کسی که دو مالک دارد. مشرک کسی است که قائل به آلهه و خدایان بسیار می داند ولی موحد خود را مملوک یک خدا می داند.
بعد می فرماید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾ یعنی مشرکان این را درک نمی کنند.
قرآن تا آنجا که ما شمرده ایم حاوی پنجاه و نه مَثَل است که همه ی آنها جنبه ی تشبیهی و بیانی دارد و به گونه ای است که با مسأله ی محسوس، مسأله ای معقول را بیان می کند.

کلامی پیرامون امیر مؤمنان علی علیه السلام:
به مناسبت بیست و یکم ماه مبارک رمضان سخنی در مورد امام علی علیه السلام می گوییم و آن اینکه در جلسه ی قبل گفتیم که زندگانی حضرت به پنج قسمت تقسیم می شود که عبارت بود از:
1- از ولادت در کعبه تا بعثت رسول خدا (ص) که حدود ده سال به طول انجامید.
سوم اینکه در طول این زمان به رسول خدا (ص) ایمان آورد.
2- از بعثت رسول خدا (ص) تا هجرت ایشان که سیزده سال به طول انجامید.
3- از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه تا وفات ایشان که ده سال طول کشید.
4- از وفات رسول خدا (ص) تا خلافت ظاهری که بیست و پنج سال بود.
5- از خلافت ظاهری تا زمان شهادت که پنج سال به طول انجامید.
ما به مناسبت شهادت ایشان نکته ای را در مورد بخش پنجم بیان می کنیم:
از اصبغ بن نباته روایت است که وقتی امیر مؤمنان ضربت خورد و در خانه اش بستری بود همه نگران حال او بودیم و منتظر بودیم که ابن ملجم را قصاص کنند. امام حسن علیه السلام از طرف علی علیه السلام پیام آورد مبنی بر اینکه مردم متفرق شوند و اینکه مسأله ی ابن ملجم را خودش رسیدگی می کند بدین گونه که اگر زنده ماند خودش تکلیفش را روشن می کند و اگر از دنیا رفت، حسن بن علی یا دیگران در مورد او تصمیم می گیرد.
اصبغ بن نباته می گوید: همه رفتند و من ماندم. امام حسن علیه السلام بعد از مدتی آمد و گفت مگر پیام امیر مؤمنان را نشنیدی؟ گفتم چرا ولی دلم می خواهد در آخرین روزهای حیات ایشان حدیثی از ایشان بشنوم. از امام علیه السلام اجازه بگیر اگر اجازه نداد بر می گردم.
امام حسن علیه السلام عرض اصبغ را به پدر رسانید و امیر مؤمنان علی علیه السلام اجازه ی ورود داد. امیر مؤمنان از اصبغ همان سؤال را پرسید که چرا نرفته است و اصبغ جواب خود را تکرار کرد. امام علیه السلام فرمود: ای اصبغ، در همین حالت که تو به سراغ من آمدی، من خدمت رسول خدا (ص) رسیدم در حالی که ایشان در بستر مرگ بود و به من فرمود: ای علی! به مسجد برو و یک پله از جایی که من می نشستم بنشین و به مردم سه پیام را برسان: أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِيهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْه‌[2]
اول اینکه کسی که عاق والدین باشد لعنت خدا بر او باد.
دوم اینکه کسی که از مولایش بگریزد لعنت خدا بر او باد.
سوم اینکه کسی مزد اجیری را ندهد یا کمتر بدهد لعنت خدا بر او باد.
بعد می فرماید: به مسجد رفتم و این سه پیام را رساندم بعد از آخر مسجد کسی گفت: ای ابا الحسن! این پیام ها را رساندی ولی توضیحی ارائه نکردی شاید رسول خدا (ص) منظور خاصی داشت که در این شرایط که ایشان در بستر مرگ افتاده است این سه پیام را می رساند.
امام علیه السلام فرمود: نزد رسول خدا (ص) رفتم و حضرت فرمود: ای علی! انگشتت را به من بده و من دادم. سپس فرمود: این سه پیام، تفسیر دارد و فرمود: قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ مَوْلَيَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَى مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَجِيرَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ آمِينَ فَقُلْتُ آمِين‌
ای علی! من و تو دو پدر این امت هستیم و کسی که ما او را عاق کنیم لعنت خدا بر او باد
من و تو مولای این امت هستیم و کسی که از ما فرار کند لعنت خدا بر او باد.
سوم اینکه من و تو کارگر این امت هستیم (زیرا برای این امت بسیار زحمت کشیدیم) کسی که از اجرت ما کم بگذارد لعنت خدا بر او باد.
سپس رسول خدا (ص) آمین گفت و من هم آمین گفتم.
بعد امیر مؤمنان به اصبغ حدیث دیگری می گوید که می توان به منبع کتاب مراجعه کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo