< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمر آیات 19 و 20
﴿أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ * لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْميعادَ[1]
آیا کسی که کلمه ی عذاب یعنی جهنمی بودن برای آن ثبت و واجب شده است ... در این بخش از آیه جزاء حذف شده است که باید دید چه چیزی بوده زیرا (من) موصوله ی شرطیه است و آنچه در آیه، بعدش آمده است صله ی آن می باشد و جزایی هم باید بعدش بیاید که حذف شده است و عبارت است از (کمن حق علیه کلمة الجنة یا کلمة الرحمة). مرحوم طبرسی در مجمع البیان این تقدیر را انتخاب کرده است.
گاهی از اوقات افرادی هستند که با آیات قرآن بر عقیده ی خود استدلال می کنند به این گونه که ابتدا عقیده را درست می کنند و بعد به سراغ قرآن می روند تا تاییدی برای آن پیدا کنند. اینها کسانی هستند که بر قرآن استادی می کنند نه اینکه بخواهند از قرآن چیزی یاد بگیرند. بر این اساس جمعی قائل به جبر شده اند و گفته اند که ما در زندگی، اختیاری نداریم، آزاد نیستیم و تحت سیطره ی قدرت دیگری هستیم. این افراد به آیه ی فوق تمسک می کنند و می گویند: بر اساس آیه ی فوق کسانی هستند که کلمه ی عذاب بر آنها مسلم شده است و کسی توان تغییر آن را ندارد.
جواب آن این است کسانی که کافرند بر دو قسمند: بعضی دارای کفر عقیدتی هستند یعنی از ابتدا مؤمن به خدا نبوده اند و هرگز هم مؤمن نشدند. ابوجهل و ابولهب و یا کسانی مانند استالین از ابتدا تا آخر کافر بودند.
در مقابل، کسانی هستند که ابتدا به خدا ایمان داشتند ولی کفرشان عملی است یعنی آنقدر معصیت می کنند که به تدریج قلبشان سیاه و سیاه تر می شود و کارشان به کفر و انکار خدا انجامید. در قرآن مجید آیه هست که به این نوع کفر اشاره دارد و حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مجلس عبید الله به آن اشاره کرد: ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‌ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ[2] یعنی پایان زندگانی کسانی که بدکارند این است که آیات خدا را تکذیب می کنند و آنها را به مسخره می گیرند.
مثلا انسانی است که چهل سال نماز نخوانده است و چهل سال بی عفتی و شراب خواری کرده است. وقتی پیر می شود و احساس خطر می کند برای اینکه وجدان خود را آسوده کند می گوید: شاید معاد، بهشت و جهنم و مانند آن در کار نباشد. بنا بر این بدکاری عملی گاه به بدکاری فکری و عقیدتی منتهی می شود.
بنا بر این آیه ی محل بحث از سوره ی زمر در مورد کسانی است که آنقدر کار بد کرده اند که کارشان منتهی به کفر شده است و در نتیجه کلمه ی عذاب بر آنها واجب شده است و جهنمی شده اند کما اینکه خداوند می فرماید که دوزخ را از دو طائفه پر می کند: ﴿وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعين‌[3]
بنا بر این اگر کلمه ی عذاب بر کسی واجب شده باشد مسبّب آن خود انسان است نه کسی دیگر. این مانند کسی است که بیماری اش به حدی گسترش یافته است که دیگر قابل علاج نیست. قلب هم اگر به حدی سیاه شود که سیاهی همه ی آن را بگیرد این انسان دیگر بر نخواهد گشت و عذاب به سبب عصیان خود او بر او واجب می شود.
در روایت است که وقتی ابن ملجم را نزد امیر مؤمنان علیه السلام آوردند او به امام آیه ی فوق را گفت و مرادش این بود که من اگر هم مقصر باشم و به ناحق شما را ضربت زده باشم ولی من مجبور بودم زیرا خداوند می فرماید که کلمه ی عذاب بر من حتمی شده است و من هم توان تغییر نداشتم.
به هر حال هر کسی مختار است که ایمان بیاورد و یا کافر شود همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ[4]
سپس خداوند می فرماید: ﴿أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ﴾ یعنی ای رسول خدا (ص) آیا تو می توانی کسی را که در آتش است نجات دهی؟
زمانی که این آیه نازل شده بود، ابو جهل و امثال آن زنده بودند بنا بر این چرا خداوند به رسول خدا (ص) می فرماید: آی کسی که الآن در آتش است را می خواهی نجات دهی؟
جواب آن این است که اگر انسان چشم برزخی داشته باشد درک می کند که کسی مانند ابوجهل که الآن در راه زندگی و راه رفتن است در آتش می باشد.
در تاریخ آمده است که فردی نزد عثمان آمد و پرسید شما می گویید که مردگان ما که مشرک اند در آتش اند. این هم استخوان پدرم است که مشرک از دنیا رفت ولی استخوان او سرد است. او به سراغ امیر مؤمنان علی علیه السلام فرستاد و از او درخواست پاسخ کرد. امیر مؤمنان سنگ چخماخ و آهنی را طلب کرد و آهن را به سنگ چخماخ زد و جرقه های آتش از آن بیرون آمد. بعد فرمود هم سنگ سرد است و هم آهن ولی آتش در درون سنگ وجود دارد. این استخوان هم الآن سرد است ولی آتش در درون آن است.
در سوره ی تکاثر آمده است: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ[5]
یعنی اگر مرحله ی علم شما به مرحله ی علم الیقین رسیده باشد از همین الآن دوزخ را می بینید.
امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه ی همام در وصف متقین می فرماید: (فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون‌)[6]
سپس خداوند در آیه ی بعد به سراغ متقین می رود و می فرماید: ﴿لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ
این همان شیوه ی تقابل است که خداوند در قرآن پیش گرفته است که بعد از آیات عذاب، آیات رحمت را بیان می کند. حتی آیه ی قبلی هم بر اساس همین پیشه بود که خداوند می فرماید: آیا کسی که کلمه ی عذاب بر او واجب شده است مانند کسی است که کلمه ی رحمت بر او واجب شده باشد؟
به هر حال لحن این آیه در مقابله مانند آیه ی شانزدهم سوره ی زمر است : ﴿لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ[7] و در این آیه در مورد بهشتیان می فرماید: ﴿لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ
تقوا به معنای ترسیدن از خدا نیست بلکه به این معنا است که در مقابل مخالفت از خدا زرهی بر تن دارند که اجازه ی گناه به آنها نمی دهد.
بعد می فرماید: ﴿تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ﴾ یعنی بر خلاف آنها که تحتشان ظلل است اینها در تحتشان نهرهایی جاری است.
بعد می فرماید: ﴿وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْميعادَ﴾ علت ذکر این جمله شاید اشاره به رد یک اندیشه ی باطل باشد و آن اینکه در آیات قبل که خداوند وعده ی آتش می داد این شبهه مطرح شده بود که خداوند ممکن است فقط بترساند ولی آن را عملی نکند. خداوند اکنون بعد از ذکر آن می فرماید: که این وعده ی الهی است و خداوند هرگز خلف وعده نمی کند.
مضافا بر آن این آیه برای ما این درس را به همراه دارد که ما هم اگر به کسی وعده دادیم به آن عمل کنیم. باید صفات خداوند در ما تجلی پیدا کند و سعی کنیم مظهر صفات خداوند باشیم.
ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ آیه ی بعد می رویم که حاوی تشبیه عجیبی است که کم ارزش زندگی دنیا را بیان می کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo