< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

98/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت شرعیه

الامر التاسع : فی الحقیقة الشرعیة

فهرست بحث:

    1. دو مقدمه

    2. سه فرضیه مطرح در بحث

    3. چهار قول در مساله

اما دو مقدمه:

    1. امر نهم و دهم یعنی آیا حقیقت شرعیه داریم یا نه و آیا الفاظ عبادات برای صحیح وضع شده یا برای اعم ؟ نتیجه ی بحث گذشته است لذا از تبادر و صحت حمل در هر دو بحث استفاده خواهیم نمود.

    2. شکی نیست که در زمان امیرالمومنین علیه السلام و خلفا این الفاظ در معانی شرعی خود وضع شده و استعمال می شد اما بحث در این است که آیا در زمان پیغمبر هم این وضع صورت گرفته بود یا نه؟

اما سه فرضیه مطرح در بحث:

فرض اول: اینکه بگوئیم عرب ها در زمان جاهلیت اصلا با معانی صلات، صوم،حج و ذکات و...آشنائی نداشته اند و اینها معانی جدیدی است که پیامبر (ص) آنها را آورده است و قبل از حضرت، جامعه عرب با این مفاهیم آشنا نبوده تا چه رسد به اینکه الفاظ برای این معانی وضع شده باشد.

فرض دوم: جامعه عرب با این مفاهیم آشنا بوده و معانی فوق در جامعه آن روز بوده و استعمال می شده اما هنگام استفاده از این الفاظ، معانی لغوی آن به نظر می آمده؛ صلات بمعنی دعا و حج به معنی قصد بوده و در زمان حضرت به معنای جدید منتقل شد و حقیقت پیدا کرد. این همان حقیقت شرعیه است. غالب علماء همین فرض را پذیرفته اند.

فرض سوم که موافق نظر استاد می باشد: این الفاظ در این معانی شرعیه قبل از بعثت پیامبر (ص) وضع شده بوده و استعمال نیز می شده و حضرت در این الفاظ اصلا تصرف نکرده بلکه بخاطر تحریفی که در این معانی رخ داده بود فقط حضرت شرائطی را برای آنها بیان فرمودند و موانعی را حذف نمودند. به عبارت دیگر این الفاظ در آن معانی حقایق لغوی بوده اند.

بررسی فرض اول: این فرض، فرض صحیحی نیست زیرا عرب قبل از اسلام هم حج انجام می داده وهم صوم و صلات بوده است.

اما اقوال مطرح در این مساله:

قول اول از ابوبکر باقلانی که اشعری بوده و خیلی در مذهب اشعری کار کرده، او معتقد است: این الفاظ در همان معانی لغوی هست و تغییری در آنها رخ نداده یعنی همین الآن هم صلات به معنی دعا و حج به معنی قصد و زکات به معنی نمو است، فقط رسول خدا (ص) این الفاظ را آرایش کرده؛ گاهی کم و گاهی زیاد کرده است.

البته این قول مثل فرضیه اول باطل است زیرا کوچکترین دلیلی اقامه نکرده و چطور می شود بگوئیم صلات الآن هم به معنی دعا و حج الان هم به معنی قصد است؟

قول دوم: این الفاظ را حضرت مجازا بکار برده اند و بعد از ایشان حقیقت شده است به صورت حقیقت متشرعه و دو دلیل هم آورده: اگر بخواهد در زمان رسول خدا حقیقت بشود یا باید وضع تعیینی باشد ویا وضع تعیّنی. به صورت وضع تعیینی مثلا حضرت روی منبر بفرمایند: یا ایها المومنون اعلموا وافهموا انی نقلت لفظ الصلات من المعنی اللغوی الی المعنی الاصطلاحی، که حضرت چنین کاری نکرده اند و الا برای ما نقل می شد. پس احتمال وضع تعیینی منتفی است. وتنها می ماند وضع تعیّنی که چون عصر حضرت کوتاه بوده امکان وضع تعینی در این زمان کوتاه وجود نداشته است.

یلاحظ علیه: سخن ایشان در وضع تعیینی صحیح است اما در وضع تعیّنی سخنشان قابل مناقشه است زیرا در عصر حضرت که ده سال در مدینه و سیزده سال در مکه بودند امکان وضع تعیّنی هست مخصوصا که این الفاظ عبادات مثل نماز کثیرا ما استفاده می شده، مثلا برای صلات روزی پنج وعده بالای مأذنه حیّ علی الصلات استعمال می شده.

اما برای وضع تعیّنی یک صورت دیگری هم هست و آن الاستعمال بداعی الوضع: مثلا خدا به شما فرزندی داده و شما می گوئید: حسین ام را بدهید تا او را ببوسم، با این استعمال اسم حسین را برای او وضع می کنید. ممکن است بگوئیم پیغمبر اکرم هم از این طریق الفاظ را در معانی شرعی حقیقت کرده است؛ مثلا اهل مدینه را جمع کرد و فرمود: صلّوا کما رایتمونی اصلّی. پس مانعی ندارد که وضع تعینی یا بر اثر کثرت استعمال باشد و یا بر اثر استعمال بداعی وضع.

بنابراین قول دوم از نظر ما مردود است.

اشکال به استعمال بداعی وضع: این استعمال مستلزم جمع دو لحاظ است؛ هم لحاظ آلی و هم لحاظ استقلالی در یک کلمه. از این نظر که لفظ است و طریق است برای رسیدن به معنا می شود آلی و از این نظر که وضع است می شود استقلالی زیرا برای وضع باید ابتدا آن را مستقل لحاظ نمود سپس وضع کرد.

اما جواب این اشکال: چه اشکالی دارد هنگام استعمال به لفظ هم نگاه شود مثل مرحوم فلسفی که هنگام خطابه خیلی دقت می کردند و الفاظ را گزینش شده بکار می بردند الفاظ زیبا و روان.

اگر معنی آلیت غفلت است، نه اینجا غفلتی از لفظ نیست. و اگر معنای آلیت این است که لفظ را طریق برای معنا قرار بدهیم، این مانعی ندارد که انسان لفظ را طریق برای معنا قرار بدهد اما از آن غفلت نکند. مثل کسانیکه می خواهند زبان خارجی یاد بگیرند وقتی می خواهند جمله بندی کنند هم به لفظ توجه دارند و هم به معنا. بنابراین جمع بین لحاظین اشکالی ندارد.

قول سوم قول صاحب کفایه که غالب اصولیون آن را پذیرفته اند: در عصر رسول خدا(ص) این الفاظ در این معانی حقیقت شده بخاطر کثرت استعمال و از معانی اولشان به معنای جدید انتقال پیدا کردند و این یعنی حقیقت شرعیه.

قول چهارم: قول مرحوم بروجردی و امام (ره)، این قول افضل از قول سوم است هر چند که در نتیجه با هم یکی هستند. ابتدا باید تاریخ را بررسی کنیم که آیا این معانی در جزیرة العرب قبل از بعثت بوده یا نه؟ ثانیاً ببینیم قبل از پیامبر این الفاظ در این معانی به کار می رفت یا نه؟ از آنجا که عربها ناگزیر به شام و یمن می رفتند و شامی ها مسیحی و یمنی ها یهودی بودند و نماز و روزه داشتند درست است که عرب ها بت پرست بودند اما ناچار بودند برای این معانی که نزد شامی ها و یمنی ها بود الفاظی را داشته باشند تا بتوانند آن وقایع را برای هم وطنان خود بازگو کنند. بنابر این عرب ها این معانی را داشته اند و برای این معانی الفاظی هم داشته اند اگر چه خودشان به صلات و صوم و دیگر عبادات اهل کتاب اعتقادی نداشتند زیرا بت پرست بودند.

علاوه بر آن، آیاتی از قرآن که همان سال های اول بعثت نازل شده نشان دهنده این مطلب است که این الفاظ و معانی قبل از بعثت هم بوده

﴿ارایت الذی ینهی﴾[1] ﴿عبدا اذا صلّی﴾[2]

﴿فلا صدّق ولا صلّی﴾[3]

﴿قالوا لم نک من المصلین﴾[4] ﴿و لم نک نطعم المسکین﴾[5]

﴿انا اعطیناک الکوثر﴾[6] ﴿فصلّ لربک وانحر﴾ [7]

حتی در سوره انفال آیه 35 نماز مشرکین در جاهلیت را بیان می کند: ﴿و ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاءً و تصدیةً﴾[8]

نمازشان کنار بیت این بود که بنشینند و کف بزنند و حِرا بگویند. بنابراین، هم این معانی در عصر قبل از بعثت بوده و هم برای این معانی، عرب ها الفاظی داشته اند و هنگام بعثت انگار حضرت آمده است سر سفره ی آماده یعنی الفاظی که در این معانی شرعی بکار می رفته را فقط کمی آرایش و کم و زیاد کرده؛ لا صلاة الا بطهورٍ، لا صلاة الا بفاتحة الکتاب و...

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo