< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

98/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: متعارض غیر مستقر

شیخ انصاری ابتدا متعارض مستقر را بحث می کند و بعد به سراغ متعارض غیر مستقر می رود. ولی ما ابتدا متعارض غیر مستقر که جمع دلالی دارد را بحث می کنیم. امام قدس سره نیز به همین شکل بحث می کرد.

این مسأله شش صورت دارد و در جلسه ی گذشته یک صورت را بحث کردیم و آن اینکه یک طرف عام است و طرف دیگر مطلق.

الصورة الثانیة: اگر هر دو طرف اطلاق باشد ولی اطلاق در یک طرف شمولی است مانند: «لا تکرم الفاسق» که در حقیقت همه ی فاسق ها را می گیرد و در طرف دیگر بدلی مانند: «اکرم عالما». اکنون در شریح قاضی بحث است که به کدام دلیل باید عمل کنیم و او را باید اکرام کرد یا نه.

آیت الله نائینی دو بیان دارد یک بیان از شاگرد او آیت الله خوئی است و بیان دیگر از شاگرد دیگر او شیخ محمد علی کاظمی است. در هر صورت محقق نائینی می فرماید: اطلاق شمولی مقدم بر اطلاق بدلی است.

ما فقط تقریر آیت الله خوئی را از ایشان نقل می کنیم: موضوع در اطلاق شمولی الطبیعة الساریه است که به آن قضایای حقیقیه می گویند. فاسق در «لا تکرم الفاسق» تمامی فاسق ها را شامل می شود و هیچ یک را نباید اکرام کرد.

اما موضوع در اطلاق بدلی، صرف الوجود است یعنی اگر در «اکرم عالما» یک نفر را هم اکرام کنیم امتثال صورت می گیرد.

همچنین در اول، حکم منحل به احکام متعدده می شود و حکم، به تعداد فاسق، تکثیر می شود بنا بر این چون حقیقت آن طبیعت ساریه است به تعداد موضوع ها حکم داریم. ولی در دومی چون صرف الوجود در آن کافی است یک حکم بیشتر نداریم.

بنا بر این اگر اطلاق بدلی را بر شمولی مقدم کنیم و شریح قاضی را اکرام نماییم در واقع از میان صد عالم فاسق یکی را اکرام کرده ایم و در یکی به عام شمولی عمل نکرده ایم ولی اگر عکس کنیم هیچ تصرفی صورت نمی گیرد. زیرا «لا تکرم الفاسق» را اگر بر «اکرم عالما» مقدم کنیم ضرری به «اکرم عالما» وارد نمی شود زیرا موضوع آن یک حکم است و اگر ده ها عالم فاسق را اکرام نکنیم ضرری به عام بدلی وارد نمی شود.

یلاحظ علیه: برای بیان عرض خود دو مقدمه بیان می کنیم:

مقدمه ی اولی اینکه اطلاق از نظر ما معنایش آن چیزی نیست که دیگران می گویند بلکه عبارت است از «ما وقع تحت دائرة الحکم تمام الموضوع». بنا بر این در مثال: «اعتق رقبة»، «رقبة» تمام الموضوع است. ولی اگر بگوید: «اعتق رقبة مؤمنة» دیگر «رقبة» تمام الموضوع نیست. ما قبول نداریم که اطلاق عبارت است از طبیعت ساریه و حقیقت منتشره. بنا بر این در این لحاظ فرقی بین اطلاق شمولی و بدلی نیست. اما شمول و بدل، از حکم عقل فهمیده می شود که در اطلاق شمولی می گوید: ترک الطبیعة یتحصل بترک تمام افراده. اما در اطلاق بدلی می گوید: ایجاد طبیعت به ایجاد طبیعت واحده تحقق می پذیرد.

مقدمه ی ثانیه این است که همان گونه که اگر بدلی را مقدم کنیم احتیاج به تصرف در دیگری دارد عکس آن هم صادق است که اگر شمولی را مقدم کنیم احتیاج به تصرف در بدلی داریم.

اما اگر «اکرم عالما» را مقدم بر «لا تکرم الفاسق» کنیم باید در اطلاق شمولی تصرف کنیم و یک فرد را از تحت آن خارج کنیم.

عکس آن نیز همین گونه است یعنی اگر «لا تکرم الفاسق» را بر «اکرم عالما» مقدم کنیم باید در اطلاق بدلی تصرف کنیم زیرا اطلاق بدلی عبارت است از اکرم هذا العالم او ذلک العالم او ذلک العالم و هکذا بنا بر این اگر یک نفر را اکرام نکنیم باید یکی از این «او» ها را حذف کنیم.

حق این است که با این ادله ی عقلی نمی توان ظهور عرفی درست کرد.

الصورة الثالثة: اذا دار الامر بین کون الشیء ناسخا او مخصصا

مثلا در آیه ی قرآن می خوانیم: ﴿فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ‌ مِمَّا تَرَكْتُمْ[1] یعنی زن یک هشتم به ارث می برد.

در عین حال در روایات آمده است که زن از «حبوة» که مختصات الرجل است مانند شمشیر، انگشتر و عمامه و احتمالا ماشین شخصی ارث نمی برد و این موارد مال ولد اکبر است. همچنین به نظر من از خانه ی مسکونی ارث نمی برد ولی از اعیانی ارث می برد.

حال دلیل دوم یا ناسخ است یا مخصص می باشد. اگر ناسخ باشد این مشکل پیش می آید که این ناسخ در لسان امام ششم ع وجود دارد و حال آنکه بعد از رفتن رسول خدا (ص) باب وحی و ناسخ بسته شده است.

اما اگر بگوییم مخصص است مشکل دیگری پیش می آید که عبارت است از تأخیر بیان از وقت حاجت و اینکه این مخصص چرا تا زمان امام ششم ع بیان نشده است.

در اینجا ما راه سومی را قبول داریم و آن اینکه به نظر ما تخصیص صحیح است ولی قبح ذاتی را قبول نداریم. شاید مصحلت ایجاب کرده است که مردم تا زمان امام صادق علیه السلام به حکم ظاهری عمل کنند و بعد از آن به حکم واقعی. بنا بر این قبح آن می تواند اعتباری باشد مانند کذب که قبحش اعتباری است یعنی اگر برای نجات مؤمن باشد حسن است و الا قبیح.

بحث اخلاقی:

از امام زمان (عج) روایت است که می فرماید: أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِ‌ إِلَّا إِتْمَاماً وَ لِلْبَاطِلِ إِلَّا زُهُوقاً وَ هُوَ شَاهِدٌ عَلَيَّ بِمَا أَذْكُرُهُ[2]

اراده ی حتمیه ی خدا بر این تعلق گرفته است که حق را تمام کند همان گونه که در قرآن می فرماید: ﴿هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ‌ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[3]

همان گونه که اراده ی او بر این تعلق گرفته است که باطل را پایمال کند همان گونه که می فرماید: ﴿وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ‌ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً[4]

بنا بر این امام زمان (عج) مصداق هر دو آیه است آیه ی اول تا امروز محقق نشده است زیرا بخش اعظم زمین به دست کفار است و حضرت برای اتمام این آیه آمده است.

امام زمان (عج) برای خودش اگر سرباز مسلَّح می خواهد سرباز مصلِح و عالم و کارآمد هم می خواهد تا در ترویج دین به او کمک کنند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo