< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

98/01/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی اصالة الصحة فی فعل الغیر

گفتیم شیخ انصاری چهار قاعده را به یک مناسبت مطرح کرده است. مناسبت این بود که این قواعد را با استصحاب بسنجیم و ببینیم کدام یک مقدم است. قاعده ی ید و قاعده ی تجاوز و فراغ را بحث کردیم. قاعده ی اصالة الصحة فی فعل الغیر و قاعده ی قرعه باقی مانده است.

اما قاعده ی اصالة الصحة فی فعل الغیر:

المقام الاول: معنای این قاعده

حق این است که قاعده ی تجاوز فی فعل النفس و قاعده ی اصالة الصحة فی فعل الغیر دارای منشأ واحد هستند. به قول مرحوم محقق داماد، هر دو از یک مساس باز می شوند و آن اینکه کسی که عاقل و متعهد است و می خواهد کاری را برای غرضی انجام دهد، طبعا آن را به نحو احسن و صحیح انجام می دهد نه به شکل باطل. فرقی نیست که فعل، فعل خودش باشد یا فعل غیر.

البته شرطش این است که صورت عمل محفوظ نباشد و الا اگر صورت عمل محفوظ باشد جای شک نیست. اما در قاعده ی تجاوز صورت عمل محفوظ نیست زیرا از محل تجاوز شده است. در فعل غیر هم این صورت محفوظ نیست زیرا من در نزد او (غیر) نیستم. مثلا کسی نماز میّت می خواند و من طبق این قاعده باید بگویم که نمازش صحیح است.

المقام الثانی: این از ابتکارات مرحوم شیخ انصاری و ما قبل از او ندیدیم کسی این نکته را متذکر شده باشد.

اصالة الصحة دو معنا دارد: گاه اخلاقی است و گاه فقهی.

اصالة الصحه ی اخلاقی این است که انسان با مردم معاشرت و برخورد خوبی داشته باشد.

آیه ی اول: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً[1]

خداوند در این آیه می فرماید: سوء ظن پیدا نکنید و الا دنبال تجسس می روید و بعد به غیبت مبتلا می شوید.

اینکه می گوید بدگمان نباشید یعنی حسن ظن داشته باشید. حتی اگر کسی از میخانه بیرون آمد نباید گفت که آنجا رفت تا شراب بخورد بلکه باید گفت که او آنجا رفته تا امر به معروف و نهی از منکر کند.

در روایتی آمده که مؤمن باید چهار نوع امنیت داشته باشد: امنیت مالی، جانی، عِرضی و امنیت در ذهن بنا بر این بدگمانی حرام است:

قال رسول الله (ص): إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مَالَهُ وَ أَنْ يُظَنَ‌ بِهِ‌ ظَنَ‌ السَّوْءِ.[2]

 

آیه ی دوم: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‌ إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ‌ حُسْناً[3]

در این آیه نکته ی جالبی است و آن اینکه وقتی به بستگان می رسد می فرماید: باید به آنها نیکی کنید. و وقتی به اجانب می رسد می فرماید: ﴿وَ قُولُوا لِلنَّاسِ‌ حُسْناً﴾ یعنی باید زبان و برخورد خوش داشته باشید. هر دو اصالة الصحه ی اخلاقی است. اما نسبت به بستگان علاوه بر برخورد، خوش نیکی هم باید بکند یعنی به آنها عیدی دهد و یا با آنها رفت و آمد داشته باشد و به ملاقات آنها برود.

در اینجا روایاتی هم وارد شده است:

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ:‌ ضَعْ‌ أَمْرَ أَخِيكَ‌ عَلَى‌ أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ (یعنی دلیل بر خلاف پیدا شود.) وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا.[4]

 

عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ فِي قَوْلِهِ‌ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ‌ أَحْسَنَ‌ مَا تُحِبُّونَ‌ أَنْ يُقَالَ لَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَلِيمَ الْعَفِيفَ الْمُتَعَفِّفَ.[5]

 

سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‌ءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ‌ قَوْمٌ‌ ثِقَاتٌ‌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً (پنجاه نفر) وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ.[6]

در اینجا این سؤال مطرح می شود که چگونه باید قول یک نفر را تصدیق کرد و در مقابل قول پنجاه نفر را تکذیب نمود.

شیخ انصاری در رسائل از این اشکال پاسخ داده و آن اینکه تصدیق قول آن یک نفر به این است که بگوییم: او طبق عقیده ی خود راست می گوید. تکذیب پنجاه نفر هم به این است که حرفشان ممکن است خلاف واقع باشد ولی از لحاظ عقیده راست می گویند.

 

صاحب وسائل الشیعه در باب جهاد بابی به نام باب المعاشرة است که حاوی روایات اخلاقی بسیار خوبی است.

این روایات به اصالة الصحه ی اخلاقی حمل می شود یعنی باید با مردم معاشرت خوبی داشته باشیم، قول آنها را تصدیق کنیم و با آنها بدرفتار نباشیم.

اما اصالة الصحة بالمعنی الفقهی: یعنی اگر کسی عملی را انجام می دهد ما بر آن عمل، ترتیب اثر بدهیم. مثلا کسی که نماز میّت می خواند باید بگوییم درست می خواند و یا کسی را اجیر کرده ایم از طرف ما به حج رود که باید بگوییم حج را درست انجام می دهد. یا کسی که مال یتیم را می فروشد که باید بگوییم او متولی امر یتیم است. یا اگر کسی قربانی می کند و شک داریم اوداج اربعه را بریده یا نه باید بگوییم بریده است و در نتیجه گوشت گوسفند را بخوریم.

اگر کسی برای میّت نماز می خواند و من اصالة الصحة در مورد نماز او نداشته باشم باید خودم یک بار دیگر آن نماز را تکرار کنم.

البته در نماز جماعت باید احراز کنیم که فرد عادل است تا بتوانیم پشت سر او نماز بخوانیم زیرا اصالة الصحة فی فعل الغیر در جایی است که اگر آن را در فعل غیر جاری نکنیم خودمان باید عهده دار آن شویم. بله، اگر عدالت امام جماعت احراز شد ولی نمی دانیم حمد و سوره ی او صحیح است یا نه نباید اعتنا کنیم.

ادله ی این قسم از اصالة الصحة:

شیخ انصاری دلیل هایی برای آن اقامه می کند:

الدلیل الاول: طبیعة العمل

در طبیعت همه چیز را حمل بر صحت می کنیم مثلا کسی صاحب فرزند می شود که نباید بپرسیم کور است یا بینا زیرا طبیعت بر این است که بینا باشد و کور بودن شاذ است. همچنین اگر کسی بگوید که باغش میوه آورد آن را حمل بر میوه های سالم می کنیم زیرا در طبیعت 99 درصد صحت وجود دارد و یک درصد بر فساد است. بنا بر این اگر کسی اسبی را بخرد و اسب لنگ باشد او حق فسخ دارد زیرا اصل در مبیع بر صحت است.

در افعال انسان هم آن را حمل بر صحت می کنیم. زیرا او عالم، عاقل، متعهد و ملتزم است.

طبق این معنا فروعاتی مطرح می شود:

1- کسی گوسفند را سر می برد که باید حمل بر صحت کنیم.

2- کسی بر میّت نماز می خواند که باید بگوییم: ان شاء الله صحیح می خواند.

3- کسی را به حج فرستادیم تا از طرف ما حج به جا آورد که باید بگوییم حج را صحیح انجام داده است.

4- اولیایی هستند که برای فرزندانشان تجارت می کنند که باید بگوییم تجارت آنها ان شاء الله به نفع متولی علیه است.

5- کسی متولی وقف است و کارهایی در مورد وقف انجام می دهد.

و موارد مختلف دیگر.

نقول: این دلیل تا حدی خوب است ولی این دلیل لبی است و در موارد شک نمی توانیم به آن تمسک کنیم زیرا اطلاق ندارد.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ دلیل دوم می رویم که در مورد روایات است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo