< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات استصحاب

التنبیه الحادی عشر: فی تقدم الحادث و تأخره و تقارنه

لا شک که اگر در وجود یک شیء یا عدم آن که حالت سابقه دارد شک کنیم استصحاب می کنیم. مثلا سابقا زید دارای حیات بود و الآن که شک داریم، حیات او را استصحاب می کنیم.

انما الکلام در این است که اگر وجود یک شیء را بخواهیم با دیگری مقایسه کنیم. این مقایسه بر دو قسم است: گاه از باب قیاس به زمان است و گاه از باب قیاس با حادث دیگر.

در مورد قیاس با زمان می گوییم: مثلا زید در روز پنجشنبه یا جمعه فوت شده است ما در اینجا حیات زید را با زمان که روز پنجشنبه یا جمعه است می سنجیم. استصحاب در اینجا بقاء حیات زید تا روز جمعه است. این مورد جای بحث و شبهه نیست.

البته مستصحب را باید از لوازم عادی جدا کنیم. مستصحب در اینجا دو چیز است: یا اصالة بقاء حیاته الی یوم الجمعه است و یا اصالة عدم موته الی یوم الجمعه. این، دو لازم عقلی هم دارد که عبارت است از «حدوث موته یوم الجمعه» یا «تأخر موته الی یوم الجمعه» یعنی عقل می گوید اگر حیات زید تا روز جمعه باقی مانده و فرض هم این است که در یکی از آن دو روز مرده است پس فوت او در روز جمعه واقع شده است یا موت او تا روز جمعه به تأخیر افتاده است. این دو چون اثر عقلی هستند ثابت نمی شوند. اللّهم الا اینکه بگوییم: واسطه در این دو مورد خفی است. بنا بر این اگر نذر کند که حیات زید تا روز جمعه به تأخیر افتاده باشد دو رکعت نماز بخواند در اینجا باید دو رکعت نماز را بخواند.

یا اینکه بگوییم: بین التنزیلین ملازمه است. یعنی اصالة بقاء حیاته الی یوم الجمعه در نظر عرف ملازم است با تأخر حیاته الی یوم الجمعه. عرفا بین این دو یک نوع ملازمه وجود دارد و عرف این دو را از هم منفک نمی داند.

تم الکلام فی قیاس الحادث الی الزمان.

 

اما در مورد قیاس الحادث با حادث دیگر می گوییم: شیخ انصاری این بحث را به شکل راحت و شیوایی مطرح کرده است. ما ابتدا کلام شیخ را مطرح می کنیم و بعد به سراغ کفایه می رویم:

شیخ می فرماید: گاه هر دو حادث مجهول است و گاه یکی مجهول و دیگری معلوم.

اما در جایی که هر دو مجهول هستند: شیخ می فرماید: فرض می کنیم آبی بود قلیل و پاک بعد آن آب را با اضافه کردن آب قلیل به مقدار کر رساندیم. همچنین می دانیم که نجاستی بر آن آب وارد شده است ولی نمی دانیم ملاقات قبل از کر شدن است که در نتیجه آب نجس باشد و یا بعد که در نتیجه آب طاهر باشد. همچنین در مورد کریت که نمی دانیم قبل ملاقات است تا آب پاک باشد یا بعدش که آب نجس باشد.

در اینجا باید دید که اثر بر ملاقات بار است یا بر کریت یا بر عدم این دو. حق این است که اثر بر وجود کریت و ملاقات بار است. اثر کریت پاکی است و اثر ملاقات نجاست است و ما با استصحاب عدم ازلی می خواهیم این اثر را خنثی کنیم.

در اینجا دو استصحاب داریم که با هم تعارض می کنند: یکی این است که سابقا در اینجا حوضی نبود و بعد در آن آبی پیدا شد. آن زمان که آب نبود کر هم نبود و همان را تا زمان ملاقات استصحاب می کنیم در نتیجه آب نجس است و دومی استصحاب اصالة عدم الملاقات الی زمان الکریة است که در نتیجه آب پاک است. در اینجا اثر بر وجود بار است و با استصحاب عدم ازلی می خواهیم آن اثر را از بین ببریم. این دو استصحاب با هم تعارض می کنند ولی باید دید آیا اقتران کریت با ملاقات را می توانیم از آنها متوجه شویم. اگر بگوییم: اقتران ثابت نمی شود بحث تمام می شود ولی اگر بگوییم که اقتران ثابت می شود در این صورت بحث ادامه می یابد و آن اینکه آیا سبق کریت برای عاصمیت لازم است یا اینکه اقتران هم کافی است.

مرحوم نائینی قائل است که حتما باید کریت سبقت داشته باشد بنا بر این چون سبقت ثابت نشده است آب محکوم به نجاست می شود.

اما اگر اقتران هم کافی باشد آب پاک می باشد. به نظر ما اقتران کافی می باشد.

اما کلام المحقق الخراسانی: محقق خراسانی در اینجا افکار بدیعی را وارد کرده و می فرماید: للمسئلة صورتان:

    1. قیاس وجود الحادث عند وجود الحادث الآخر

    2. قیاس وجود الحادث عند عدم الحادث الآخر

بعد اولی گاه به صورت کان تامه است و گاه ناقصه و دومی گاه به شکل لیس تامه و گاه به شکل لیس ناقصه (که ما از لیس تامه تعبیر به نفی تام می کنیم زیرا لیس هرگز تامه نیست.)

بنا بر این چهار صورت ایجاد می شود.

توضیح: اگر وجود شیء را استصحاب کنیم سخن از کان تامه است ولی اگر اتصاف را استصحاب کنیم (که وجودش مسلم و اتصافش مشکوک است) سخن از کان ناقصه است. مثلا «کان زید» به معنای «وجد زید» است و این کان تامه است و «کان زید قائما» از قبیل کان ناقصه می باشد.

اکنون اضافه می کنیم که قسم اول در جایی که کان تامه است چهار صورت محقق می شود:

گاه حادث اول یک حالتش اثر شرعی دارد که همان سبق است ولی تأخر آن اثر ندارد.

گاه حادث اول هم سبقش اثر دارد و هم تأخرش.

حادث دوم هم گاه یک حالتش اثر دارد و گاه هر دو حالتش اثر دارد. یعنی هم سبقش اثر دارد و هم تأخرش.

مثلا دو برادر هستند که یکی عقیم است و دیگری صاحب اولاد است. متأسفانه هر دو فوت شدند، اگر عقیم اول فوت شده باشد آن برادر از او ارث می برد ولی اگر صاحب اولاد، ابتدا فوت شود آن برادر از او ارث نمی برد و ارث او به فرزندانش می رسد.

در اینجا سبق موت عقیم اثر دارد ولی سبق موت غیر عقیم اثر ندارد او چه زودتر از دنیا برود یا دیرتر در هر حال اولادش از او ارث می برند. نتیجه اینکه یک حادث که موت عقیم است فقط یک حالتش اثر دارد ولی حادث دوم که موت غیر عقیم است اصلا اثر شرعی ندارد.

در اول بحث گفتیم که اثر بر وجود بار است و استصحاب عدم می خواهد آن را از بین ببرد در نتیجه می گوییم: اصالة عدم سبق موت العقیم (یعنی عقیم نمرده و الآن که مرده است اصل این است که سابق بر موت غیر عقیم نبوده در نتیجه غیر عقیم از او ارث نمی برد. استصحاب به این گونه است که سابقا که نمرده بود سبق مرگ بر برادر غیر عقیم وجود نداشت و الآن که مرده است همان عدم سبق را استصحاب می کنیم.)

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده سه صورت دیگر از حالت اول در مورد کان تامه را بحث می کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo