< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب کلی قسم چهارم و تنبیهات

بحث در قسم چهارم از اقسام استصحاب کلی است که آیت الله خوئی اختراع کرده است و البته این استصحاب در کلمات محقق همدانی هم وجود دارد و آن اینکه زید در خانه است و صدای قرآنی هم از آنجا می آید و احتمال می دهیم قاری همان زید باشد و یا فرد دیگری باشد. حال زید از خانه رفته است و ما بقاء انسان را استصحاب می کنیم.

مثالی فقهی: زید شب پنجشنبه جنب شده و غسل کرده است. او در روز جمعه در لباس خود منی می بیند و احتمال می دهد که همان منی قبلی باشد و احتمال می دهد چیز جدیدی باشد.

در اینجا می گوییم: یقین دارم هنگام خروج منی جنب بودم، اگر اولی باشد غسل کردم ام ولی اگر منی جدید باشد غسل نکردم در نتیجه همان جنابت را استصحاب می کنیم.

در استصحاب قسم دوم دو ماهیّت وجود دارد: غنم و بقر ولی در این قسم یک ماهیّت در کار است که انسانیت است چه زید باشد و چه قاری

اما فرق آن در استصحاب قسم سوم این است که قسم سوم، سخن از احتمال است و سبب آن مذکور نیست یعنی زید در خانه بوده و احتمال می دهم عمرو با خروج او داخل شده باشد ولی در اینجا سبب که صدای قاری است وجود دارد.

نقول: فرمایش محقق خوئی از چهار جهت محل بحث است: موضوعا، حکما، مثالا و استدلالا.

اما موضوعا: این قسم از استصحاب عین استصحاب قسم سوم است. تفاوت آن این است که در قسم سوم، هم احتمال وجود دارد و هم سبب علم در آن معلوم نیست ولی در اینجا احتمال هست و البته سبب علم که صدای قاری قرآن است نیز معلوم می باشد.

اما حکما: ما در عالم مفاهیم نمی توانیم استصحاب کنیم زیرا استصحاب در خارج جاری می شود نه آنچه در ذهن است. استصحاب می خواهد امر خارج را بیان کند در نتیجه متیقن غیر از مشکوک است زیرا متیقن عبارت بود از انسانیت در ضمن زید و انسانیت دیگر در ضمن قاری است.

اما مثالا: این مثال با ممثّل فرق دارد. مثال ایشان جنابت است و می فرماید: در جنابت شب جمعه با روز جمعه احتمال وحدت است و احتمال تعدد (در اینجا در هر دو مورد سخن از جنابت است). این در حالی است که مثال، در اولی یقین به انسان است و در دومی یقین به قاری قرآن (قاری قرآن غیر از زید است)

اما استدلالا: ما نحن فیه از باب شبهه ی مصداقیه ی لا تنقض الیقین بالشک است. علی فرض مصداق هست و علی فرض نیست.

اگر این جنابت که روز جمعه می بینم همان جنابت شب پنجشنبه باشد این دیگر از باب لا تنقض الیقین بالشک نیست بلکه از باب نقض یقین به یقین است زیرا غسل آن را به جا آورده ام.

اما اگر جنابت جدیدی باشد این از باب «لا تنقض الیقین بالشک» است.

 

التنبیه الرابع: استصحاب امور تدریجیه

امور تدریجه بر سه صورت است:

الصورة الاولی: گاه سخن از زمان است.

مانند استصحاب شب و روز. شب از خواب بیدار می شوم و آسمان هم ابری است و نمی دانم شب باقی است یا نه که استصحاب بقاء لیل می کنم. یا اینکه غروب است و نمی دانم غروب باقی است یا نه که آن را استصحاب می کنم.

البته لیل، نهار و مانند آن عنوان زمان است زیرا زمان باید عنوانی داشته باشد.

الصورة الثانیة: گاه سخن از زمانی است مانند زمانی که من دارم سخن می گویم. هر امری تدریجی در خارج، امور زمانی نام دارد.

الصورة الثالثة: گاه جامد است که مقید به زمان است. مانند جلوس در مسجد. مثلا می گویند: «اجلس فی المسجد الی الظهر» در اینجا شیء جامد مانند جلوس مقید به زمان است.

اما الصورة الاولی: مانند لیل و نهار که موضوع حکم شرعی است مانند: «صم الی اللیل»

به اجرای این استصحاب سه اشکال مطرح کرده اند:

الاشکال الاول: عدم تصور البقاء

استصحاب عبارت است از «ابق ما کان علی کان» و این در حالی است که زمان، بقاء بردار نیست زیرا زمان، جزءا جزءا پیدا می شود و هر جزئی با جزء دیگر فرق دارد.

و اعلم در زمان اقوالی وجود دارد:

متکلمین قدیم می گفتند خداوند زمان را خلق کرد و عالم را در آن زمان آفرید. (این قول صحیح نیست).

قول دیگر این است که زمان، فعل خداست. (این قول همانند قول سابق قول مهمی نیست).

قول دیگر این است که زمان، مقدار الحرکة است. این قول مهم است یعنی زمان چیزی است که تدریجی است و از مبدأ به منتها می رسیم مانند حرکت دست از یک مکان به مکان دوم.

به بیان علمی تر زمان عبارت است از «الحرکة من القوة الی الفعل» که همان حرکت جوهریه است مثلا درخت روزی هسته بود و اکنون یک درخت بارور شده است.

بنا بر این «خروج الشیء من المبدأ الی المنتهی» را از دو منظر می توان مطالعه کرد: از این جهت که امری تدریجی است (و قار الذات نیست) از آن حرکت انتزاع می شود. و از این جهت که دفعی نیست و زمان بردار است از آن زمان انتزاع می شود.

در سابق می گفتند که زمان مولود حرکت شمس است و بعدها گفتند که مولود حرکت زمین است. اما حقیقت این است که هر حرکت تولید کننده ی زمان است حتی حرکت دست.

از این اشکال در مورد استصحاب زمان به وجوهی پاسخ داده شده است:

الجواب الاول: مرحوم حائری در پاسخ می فرماید: ما قبول نداریم در استصحاب، بقاء شرط باشد. استصحاب فقط دو محور دارد و بس که عبارتند از: یقین و شک.

نقول: این پاسخ را نمی توان پذیرفت زیرا اگر در استصحاب بقاء نباشد، اجتماع نقیضین لازم می آید زیرا یقین و شک با هم جمع نمی شود. یقین باید به حدوث بخورد و شک به بقاء.

همچنین لازم می آید که استصحاب با قاعده ی یقین یکی باشد. در قاعده ی یقین، متعلق یقین و شک یک چیز است ولی در استصحاب متعلق یقین و شک با هم فرق دارد.

ما در پاسخ می گوییم: بقاء هر چیزی به حَسَب خودش است. در اینجا نباید با دید فلسفی نگاه کرد بلکه باید مسأله را از دید عرفی بررسی نمود. آفتاب که بالا می آید نهار شروع می شود و تا دوازده ساعت باقی است. همانند انسان که یک روز کودک بود و بعد به تدریج بزرگ شد ولی موضوع در او عوض نشده است.

سؤال: چند روز قبل گفتیم که استصحاب نهار و لیل صحیح نیست ولی الآن می گوییم صحیح است. آیا آن سخن با این سخن متعارض است؟

پاسخ این است که آن استصحاب نهار و لیل در شبهه ی مفهومیه بود یعنی نهار آیا ذهاب شمس است یا با ذهاب حمره ی مشرقیه حاصل می شود در آنجا گفتیم که استصحاب نمی تواند لغت ساز باشد در آنجا اگر استصحاب می کردیم برای این بود که بگوییم: نهار از لحاظ لغت به معنای ذهاب حمرة مشرقیه است. لذا گفتیم که استصحاب، خارج را دست می کند نه لغت را.

ولی در اینجا سخن از شبهه ی موضوعیه است یعنی نمی دانم آفتاب غروب کرده است تا در نتیجه نهار تمام شده باشد یا نه. در اینجا استصحاب نهار جایز است.

 

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی به امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: يَا عَلِيُّ نَجَا الْمُخِفُّونَ‌ وَ هَلَكَ الْمُثْقِلُون‌[1]

تجربه نشان داده است که انسان های سبک بار سریع به مقصد می رسند. در سال 1332 به اصفهان می رفتیم. وسط راه ماشین خراب شد. من چیزی خاصی نداشتم و آن را برداشتم و سریع ماشین دیگری گرفتم و به مقصد رسیدم ولی کسانی که چمدان در بالای ماشین داشتند، مدتی صبر کردند تا ماشین تعمیر شود و بعد حرکت کنند.

در روز قیامت هم کسانی که بارشان سنگین است توقف آنها در محشر زیاد است زیرا باید تمامی آنها بررسی شود.

باید کوشش کرد در صحیفه ی اعمال ما از آنجا که معصوم نیستیم لا اقل گناهان کمتری وجود داشته باشد. جوارح انسان باید دارای قید و بند باشد و حتی فکر ما هم باید دارای قید و بند باشد. باید نسبت به افراد دیگر خوش بین بود نه بدبین.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo