< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب کلی قسم سوم

در استصحاب کلی قسم دوم گفتیم که در بعضی موارد جاری است ولی در بسیاری از موارد احتیاج به آن نیست.

اما استصحاب قسم سوم: از کلام شیخ انصاری در رسائل استفاده می شود که این قسم خود اقسام ثلاثه دارد:

الاول: زید در خانه بود و احتمال می دهم همراه زید عمرو هم در خانه بود. زید یقینا خارج شده است و من احتمال می دهم که انسانیت در خانه با بودن عمرو قائم باشد. بنا بر این احتمال بودن عمرو، مجوز استصحاب است و ما کلی انسانیت را استصحاب می کنیم.

الثانی: زید در خانه بود و کسی هم با او نبوده ولی احتمال می دهیم هنگام خروج زید، عمرو وارد خانه شده باشد در نتیجه کلی انسانیت را استصحاب می کنیم.

الثالث: لباس من سیاه بود و یقین دارم آن سواد صد در صد از بین رفته است و احتمال می دهم بیاض صد در صد شده باشد و احتمال می دهم که درجه ی کمی از سیاهی باقی مانده باشد. در اینجا همان سیاه بودن را استصحاب می کنیم. (در مثال اول و دوم سخن از دو چیز است ولی در اخیر، سخن از یک چیز می باشد.)

اقوال در مسأله: به عنوان مقدمه می گوئیم: برای بررسی یک مسأله ابتدا صور مسأله و سپس اقوال در مسأله را باید بررسی کرد. در کتاب «عروة الوثقی» مشاهده می شود که تسلط بر صور مسأله خود نیمی از استدلال است.

القول الاول: آیت الله حائری مؤسس حوزه در کتاب «درر الاصول» معتقد است که این قسم از استصحاب مطلقا جاری است.

القول الثانی: محقق خراسانی در کفایه کلا منکر این قسم از استصحاب است.

القول الثالث: شیخ انصاری در رسائل قائل است که استصحاب در صورت اول و سوم جاری است، در صورت دوم جاری نیست.

القول الرابع: از نظر ما، صورت اول و دوم جای استصحاب نیست و فقط در صورت سوم جاری است و البته در آن قائل به تفصیل هستیم.

اما الصورة الاولی: شیخ حائری قائل است که در اینجا استصحاب جاری است زیرا هرچند فرد، عوض شده است و زید از خانه رفته است ولی انسانیت محفوظ است و فقط منشأ انتزاع انسانیت عوض شده است یعنی احتمال می دهیم عمرو جانشین زید شده باشد. ما در استصحاب با منشأ انتزاع کاری نداریم و همان کلی برای ما مهم است.

شیخ انصاری هم همین دلیل را قبول دارد و قائل است که قسم از استصحاب جاری است.

یلاحظ علیه: ما در استصحاب با مفاهیم کار نداریم بلکه با خارج کار داریم و می گوییم: متیقنِ ما زید بود و آن هم یقینا از بین رفته است. اگر این استصحاب جاری باشد قضیه ی متیقنه غیر از مشکوکه می شود، وقتی انسانیتِ در ضمن زید از بین رفته است نمی توان با انسانیتِ در ضمن عمرو آن را استصحاب کرد.

به بیان فلسفی، طبیعی در خارج متعدد است و انسانیت زید، غیر از انسانیت عمرو است و انسانیت هر انسانی غیر از دیگری است. بنا بر این اگر در مسجد، صد نفر هستند، صد انسان طبیعی وجود دارند. مَثَل انسان طبیعی به افراد مانند آباء و افراد است یعنی افراد که متعدد هستند، انسانیت هم متعدد است. نتیجه اینکه ما در خارج چیزی به نام جامع (به قید جامعیت) نداریم زیرا وجود مَدار وحدت است یعنی وجود تشخّص دارد و جامع به قید جامعیت نمی تواند در خارج وجود داشته باشد.

خلاصه اینکه استصحاب در این قسم جاری نیست.

اما الصورة الثانیة: شیخ انصاری قائل است که در این قسم استصحاب جاری نیست زیرا متیقن غیر از مشکوکه است یعنی متیقن انسانیت زید است و مشکوک انسانیت عمرو می باشد.

نقول: همین اشکال در قسم اول هم جاری است و نمی دانیم چرا ایشان این اشکال را در آنجا بیان نکرده است.

بنا بر این استصحاب قسم ثالث در این قسم هم جاری نیست.

مثالی دیگر: اگر من به زید ده دینار بدهکار باشم و احتمال دهم که علاوه بر آن یک کیلو گندم هم بدهکار بودم. در اینجا ده دینار را به زید پرداخت کردم آیا در اینجا می توان کلی بدهکاری را استصحاب نمود؟ کسی در اینجا چنین نمی گوید و همه می گویند که علم اجمالی به علم تفصیلی در دادن ده دینار تبدیل می شود و شک بدوی در بدهکاری یک کیلو گندم.

مثال دوم: فرض می کنیم زید خوابیده است و احتمال می دهد در خواب جنب شده باشد از خواب بیدار می شود و وضو می گیرد آیا در اینجا می توان استصحاب حدث کرد به این گونه که احتمال می دهیم همراه نوم، جنابت هم بوده است؟ هیچ فقیهی این استصحاب را جاری نمی کند و همه قائل به انحلال علم اجمالی به علم تفصیلی در نوم و شک بدوی در جنابت می باشند.

از اینجا مشخص می شود که این استصحاب به کار نمی آید و کسی نمی تواند به نتیجه ی آن ملزم گردد.

اما الصورة الثالثة: شیخ انصاری قائل به جریان استصحاب است.

این را با مثالی فقهی توضیح می دهیم: انسانی مبتلا به وسوسه است و کثیر الشک می باشد. او بعد از مدتی کمی خوب شده است و احتمال می دهیم به تمام معنا مانند انسان عادی شده می باشد و یا اینکه هنوز درصدهایی از شک در او باقی مانده است. آیا احکام کثیر الشک بر او بار می شود یا نه.

نقول: در اینجا باید تفصیل دارد و دید که آیا آن مرحله ی نازله یک فرد مغایر شمرده می شود مثلا از صد در صد شک، به ده درصد رسیده است در اینجا استصحاب جاری نیست ولی اگر چنین نباشد مثلا شک او به جای صد در صد به هفتاد درصد رسیده باشد که این فرد مغایر شمرده نمی شود استصحاب جاری است.

 

استصحاب قسم چهارم: این استصحاب از اختراعات آیت الله خوئی است ولی ما نظیر آن را در کلام محقق همدانی دیده ایم.

زیدی در خانه است و در همان زمان کسی با لحن زیبا قرآن می خواند ما احتمال می دهیم که آن قاری همان زید باشد و احتمال می دهیم که غیر او باشد. (در مثال محقق خوئی زید در خانه است و می دانیم یک قرشی هم در خانه است و نمی دانیم آن قرشی همان زید است یا فرد دیگر)

در این قسم از استصحاب بر خلاف سه قسم قبلی که یک عنوان قطعی داشتیم و یک عنوان مشکوک، در اینجا سخن از دو عنوان است: زید و قاری. ولی در عین حال، تعدد فرد قطعی نیست.

مثالی دیگر: زید شب پنجشنبه جنب شده و غسل کرده است. او در روز جمعه در لباس خود منی می بیند و احتمال می دهد که همان منی قبلی باشد و احتمال می دهد چیز جدیدی باشد.

در اینجا می گوییم: یقین دارم هنگام خروج منی جنب بودم، اگر اولی باشد غسل کردم ام ولی اگر منی جدید باشد غسل نکردم در نتیجه همان جنابت را استصحاب می کنیم. (آیت الله خوئی این مثال را متذکر می شود و حکم به جنابت می کند.)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo