< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به روایات بر حجیّت استصحاب

بحث در سه روایت است که عبارتند از:

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ کلُّ شَی‌ءٍ نَظِیفٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ وَ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَلَیسَ عَلَیک[1]

سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُنْشِدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَاءُ کلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى یعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ[2]

 

عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ کلُّ شَی‌ءٍ هُوَ لَک حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَینِهِ فَتَدَعَهُ...[3]

برای راحت تر شدن بحث همان روایت اول را بحث می کنیم. گفتیم که در دلالت این روایات چهار نظر است:

النظریة الاولی: جعل الطهارة الظاهریة فقط (او جعل الحلیة الظاهریة)

یعنی اگر شک در طهارت و یا حلیت چیزی کنیم برای ما طاهر است و حلال تا علم به خلاف پیدا کنیم. مشهور این حدیث و امثال آن را این گونه معنا کرده اند. ما نیز همین فهم را قبول داریم و طبق این نظریه هیچ مشکلی در حدیث وجود ندارد.

النظریة الثانیة: جعل الطهارة الظاهریة عند الشک و استصحابها

در این نظریه علاوه بر نظریه ی قبلی استصحاب هم داخل است. این نظریه مربوط به صاحب فصول است و شیخ آن را در رسائل به خوبی بحث کرده است و آن اینکه. در کل شیء که مشکوک الطهارة و الحلیة باشد فهو طاهر و حلال.

بنا بر این صاحب فصول عبارت «مشکوک الطهارة و الحلیة» را مقدر می داند و علت آن ذیل حدیث است.

بله این طهارت و حلیت ظاهری یک روزه نیست بلکه استمرار دارد «حتی تعلم انه قذر»

یلاحظ علیه:

اولا: در جلسه ی گذشته گفتیم که گاه قاعده ی طهارت بر استصحاب مقدم است و گاه استصحاب بر قاعده ی طهارت مقدم می باشد. اگر ابتدا قاعده ی طهارت جاری شود در ادامه همان قاعده ی طهارت را جاری می کنیم و نیازی به استصحاب نداریم. بنا بر این هر استمراری عبارت از استصحاب نیست. استصحاب فقط در حکم واقعی راه دارد.

ثانیا: نیازی به استصحاب نیست زیرا حالت دوم با حالت اول یکسان است و در هر دو صرف الشک کافی است که حکم به طهارت و حلیت کنیم.

ثالثا: صاحب فصول کلمه ی طاهر را در دو جا خرج کرده است یک بار آن را خبر قاعده ی طهارت قرار داده است و بعد آن را مبتدا برای استصحاب قرار می دهد و می گوید که این طهارت مستمر است تا علم به نجاست حاصل شود. این در حالی است که کلمه ی طاهر یکی بیشتر نیست و نمی تواند در دو جا استعمال شود.

رابعا: مراد از شیء در «کل شیء طاهر» مشکوک الطهارة است بنا بر این باید گفت معنای حدیث چنین است: «کل شیء حتی تعلم انه قذر طاهر» بعد ایشان «حتی تعلم» را به معنای استصحاب می گیرد که این هم صحیح نیست زیرا «کل شیء» را در دو جا خرج کرده است. بنا بر این غایت گاه جزء مبتدا شده است و گاه جزء استصحاب.

النظریة الثالثة: جعل الطهارة الواقعیة و استصحاب الطهارة الواقعیه (بنا بر این سخن از طهارت ظاهری نیست)

محقق خراسانی چون اشکالات شیخ بر صاحب فصول را دیده است این نظریه را اتخاذ کرده و از طهارت و حلیت ظاهریه سخن نمی گوید و می فرماید: کل شیء بما هو هو طاهر و حلال. بنا بر این هر چیزی که خداوند خلق کرده است بالذات طاهر واقعی است.

ایشان قید بما هو هو را اضافه می کند تا اشکال صاحب فصول که ذیل را جزء مبتدا قرار داده بود به کلام ایشان وارد نشود.

غایت در طهارت واقعی عبارت است از: الی ان یلاقی النجس. یعنی عبای من پاک است تا خون به آن برسد.

غایت در شک در طهارت واقعی عبارت است از: علم به نجاست. بنا بر این طهارت باقی است و استمرار دارد تا علم به نجاست حاصل شود.

محقق خراسانی قائل است که غایت در حدیث که می فرماید: «حتی تعلم انه قذر» غایت برای شک در طهارت واقعی است بنا بر این استصحاب ثابت می شود. «حتی تعلم انه قذر» نمی تواند غایت برای طهارت واقعی باشد زیرا غایت در آن ملاقات است نه علم به نجاست.

با این کار تمامی اشکالاتی که بر صاحب فصول بار کرده بودیم رد می شود: یکی از اشکالات ما این بود که هر استمراری عبارت از استصحاب نیست بلکه استصحاب عبارت است از استمرار طهارت واقعی و محقق خراسانی نیز همین را قائل است.

اشکال دوم این بود که غایت گاه در صدر است و گاه در ذیل و با بیان محقق خراسانی این اشکال نیز دفع می شود زیرا قید بما هو هو را اضافه کرد یعنی طهارت واقعی دو نوع غایت دارد. غایت در طهارت عبارت است از ملاقات با نجس و غایت در شک در طهارت عبارت است از علم به نجاست. حال که ذیل می گوید: «حتی تعلم انه نجس» از آن استفاده می کنیم که مراد استصحاب است زیرا معنای آن این است که اگر شک در بقاء طهارت کردی باید بگویی طاهر است. بله اگر امام علیه السلام می فرمود: «حتی تلاقی النجس» نمی توانستیم از آن استصحاب را استفاده کنیم.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده نظر خود را نسبت به کلام محقق خراسانی بیان می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo