< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به روایات در استصحاب

بحث در ادله ی استصحاب است و به دلالت روایات[1] [2] [3] رسیده ایم. در این جلسه روایت دوم[4] را بررسی می کنیم:

این روایت را هم صدوق نقل کرده است و هم شیخ طوسی در تهذیب.

شیخ صدوق (متوفای 381 و قبر ایشان در آستان عبد العظیم حسنی است) سندی کوتاه ذکر می کند و می فرماید: حدثنا ابی (علی بن بابویه متوفای 329) عن علی بن ابراهیم (که قبرش در شیخان است او در سال 307 زنده بوده ولی زمان وفاتش مشخص نیست) عن ابیه (علی بن ابراهیم که در قم مدفون است ولی محل قبر او مشخص نیست.) عن حماد (حماد بن عیسی متوفای 212 یا 208) عن حریز (بن عبد الله سجستانی) عن زراره عن ابی جفعر.

اما شیخ طوسی سند مفصلی دارد او نقل می کند از مفید عن احمد بن محمد بن ولید، عن ابیه محمد بن ولید، عن حسین بن حسن بن ابان، عن حسین بن سعید اهوازی عن حماد، عن حریز عن زراره.

ما روایت را از تهذیب شیخ نقل می کنیم که در آن شش سؤال و هفت جواب آمده است زیرا سؤال ششم دو فرع دارد از این رو دو جواب دارد:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِی دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَیرُهُ أَوْ شَی‌ءٌ مِنْ مَنِی فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِیبَ لَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِیتُ أَنَّ بِثَوْبِی شَیئاً وَ صَلَّیتُ ثُمَّ إِنِّی ذَکرْتُ بَعْدَ ذَلِک قَالَ تُعِیدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ قُلْتُ فَإِنِّی لَمْ أَکنْ رَأَیتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ‌ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَیهِ فَلَمَّا صَلَّیتُ وَجَدْتُهُ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِیدُ قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَیقَّنْ ذَلِک فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَیئاً ثُمَّ صَلَّیتُ فَرَأَیتُ فِیهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِیدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَلِک قَالَ لِأَنَّک کنْتَ عَلَى یقِینٍ مِنْ طَهَارَتِک ثُمَّ شَککتَ فَلَیسَ ینْبَغِی لَک أَنْ تَنْقُضَ الْیقِینَ بِالشَّک أَبَداً قُلْتُ فَإِنِّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَینَ هُوَ فَأَغْسِلُهُ قَالَ تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِک النَّاحِیةَ الَّتِی تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَکونَ عَلَى یقِینٍ مِنْ طَهَارَتِک قُلْتُ فَهَلْ عَلَی إِنْ شَککتُ فِی أَنَّهُ أَصَابَهُ شَی‌ءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِیهِ قَالَ لَا وَ لَکنَّک إِنَّمَا تُرِیدُ أَنْ تُذْهِبَ الشَّک الَّذِی وَقَعَ فِی نَفْسِک قُلْتُ إِنْ رَأَیتُهُ فِی ثَوْبِی وَ أَنَا فِی الصَّلَاةِ قَالَ تَنْقُضُ الصَّلَاةَ وَ تُعِیدُ إِذَا شَککتَ فِی مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَیتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُک ثُمَّ رَأَیتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ الصَّلَاةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَیتَ عَلَى الصَّلَاةِ لِأَنَّک لَا تَدْرِی لَعَلَّهُ شَی‌ءٌ أُوقِعَ عَلَیک فَلَیسَ ینْبَغِی أَنْ تَنْقُضَ الْیقِینَ بِالشَّک.[5]
اجمال سؤال ها چنین است:

    1. زراره سؤال می کند که علم تفصیلی به نجاست پیدا کرده است و می داند لباسش نجس است ولی غفلت کرده وارد نماز شده و بعد از نماز متوجهمی شود. حضرت می فرماید: هم لباس را باید آب کشید و هم نماز را باید اعاده کرد.

    2. سؤال می کند که علم اجمالی پیدا کردم لباسم نجس است و گشتم ولی جایش را پیدا نکردم و با آن نماز خواندم و بعد متوجه شدم کجا نجس بود، امام علیه السلام می فرماید: هم لباس را باید آب کشید و هم باید نماز را اعاده کرد.

    3. این سؤال مهم است و تمامی بحث ما روی این بخش متمرکز است: فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَیقَّنْ ذَلِک (بنا بر این ابتدا یقین به طهارت وجود داشت و بعد ظن پیدا کرد که خون به لباس خورده ولی یقین نداشت) فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَیئاً ثُمَّ صَلَّیتُ فَرَأَیتُ فِیهِ (همان دم اول که مظنون بود را دیدم. شیخ احتمال دیگری می دهد که خلاف ظاهر است و آن اینکه خونی را که می بیند در آن این احتمال وجود دارد که بعدا عارض شده باشد.) قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِیدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَلِک قَالَ لِأَنَّک کنْتَ عَلَى یقِینٍ مِنْ طَهَارَتِک ثُمَّ شَککتَ فَلَیسَ ینْبَغِی لَک أَنْ تَنْقُضَ الْیقِینَ بِالشَّک أَبَداً.

    4. اگر یقین و علم تفصیلی حاصل شود که لباسش نجس است ولی حدّ و حدود آن را نمی داند. امام علیه السلام می فرماید: باید احتیاط کنی و مقداری بیشتر بشویی تا یقین پیدا کند که مقدار نجس شسته شده است.

    5. اگر شک حاصل شود که لباس نجس شده است یا نه آیا فحص لازم است یا نه. امام علیه السلام می فرماید: فحص لازم نیست.

اما سؤال سوم محور اصلی بحث است. به این حدیث اشکال واضحی را وارد کرده اند و آن اینکه بین دو صورت اول و این صورت چه فرقی است زیرا در هر سه مورد نماز، در لباس نجس اقامه شده است و اگر در هر سه مورد اعاده کند در واقع یقین را با یقین شکسته است نه با شک؟ البته این اشکال بر اساس احتمال اول در این سؤال است نه بر اساس احتمال دوم که گفتیم خلاف ظاهر است.

در اینجا چند پاسخ داده شده است:

پاسخ اول این است: علت اینکه نمازش صحیح است این است او امر ظاهری داشته است و امر ظاهری دلیل بر اجزاء می باشد اما در صورت اول و دوم چون علم تفصیلی و اجمالی داشت دیگر امر ظاهری وجود ندارد.

این پاسخ صحیح نیست زیرا هرچند امر ظاهری موجب اجزاء است ولی امام علیه السلام حکم به عدم اعاده را مدلّل به امر ظاهری نکرده است بلکه آن را به استصحاب مدلّل کرده است و آن را از باب نقض یقین به شک دانسته است.

پاسخ دیگر که صحیح است این است که باید دید شرط صحت نماز چیست. آیا طهارت واقعی شرط است یا احراز طهارت شرط می باشد. همچنین مانع برای صحت نماز آیا نجاست واقعیه است یا نجاست محرزه؟

اگر شرط، طهارت و نبود نجاست واقعی باشد اشکال وارد است زیرا نماز حائز این شرط نیست اما اگر معیار طهارت و نجاست محرزه باشد اشکال وارد نیست زیرا زراره در اول نماز واجد شرط طهارت بوده است چون یقین به طهارت سابق داشته است و همچنین مانع را واجد نبود زیرا آن را احراز نکرده بود.

بنا بر این قبل از اینکه زراره نماز را شروع کند استصحاب در حق او جاری بود و طهارت را احراز کرده بود و نجاست را احراز نکرده بود. ولی در صورت اول و دوم او طهارت محرزه نداشت.

همچنین اگر بگوییم نماز او در صورت سوم باطل است این بیانگر آن است که ما استصحاب را قبول نکرده ایم. بنا بر این از اینکه استصحاب را قبول کردیم پس شرط که همان طهارت محرزه است را احراز کرده ایم.

ان قلت: زراره محکوم به این حکم است مادامی که همچنان طهارت را احراز کرده باشد ولی وقتی متوجه شده است که استصحاب او صحیح نبوده است و لباس او فی الواقع نجس بوده است باید نماز را اعاده کند.

قلت: در مبحث اجزاء گفتیم که کسی که نماز را می خواند عنوان صلاة بر او منطبق شده است و اجماع داریم که بر یک نفر دو نماز واجب نیست.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ سؤال ششم می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo