< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی لا ضرر

بحث در هیئت ترکیبیه ی «لا ضرر و لا ضرار» است. گفتیم علماء چهار گونه آن را معنا کرده اند. معنای اول از شیخ انصاری است که می فرماید: اگر بخواهیم آن را بر خارج عرضه کنیم کذب لازم می آید زیرا ضرر و ضرار دنیا را پر کرده است از این رو باید آن را مختص به تشریع بدانیم آن هم یا از باب مجاز در حذف است یعنی حکم را مقدر بدانیم و بگوییم: «لا حکم ضرری» یا از باب مجاز در کلمه یعنی از «ضرر»، «حکم» اراده شده است.

بنا بر این هر حکمی که تشریع شده است و ضرری نیست اگر منتهی به ضرر شود باید آن را کنار گذاشت. این قاعده هم در عبادات مانند وضو جاری است و هم در معاملات.

نقول: ظاهر روایات، این است که مبدأ ضرر در «لا ضرر» انسان است نه حکم شرعی. بهترین دلیل همان جریان سمره می باشد که مبدأ ضرر بر انصاری شده بود. همچنین در مسأله ی شتر، مبدأ ضرر شریکی بود که اصرار داشت شتر را سر ببرند. همچنین در مسأله ی شفعه یا آب بئر، مبدأ ضرر انسان می باشد نه حکم شرعی.

به هر حال اگر مبنای شیخ را قبول کنیم قاعده ی لا ضرر از ابتدای طهارت تا انتهای دیات جاری است ولی اگر مبدأ ضرر، حکم شرعی نباشد بلکه انسان باشد، لا ضرر در احکام شرعی مانند وضو و غسل و غیره جاری نمی باشد و لا ضرر مخصوص باب عقود و ایقاعات مانند معاملات غبنی و امثال آن می شود که کسی در این معاملات بخواهد به دیگری ضرر برساند.

القول الثانی: محقق خراسانی

ایشان به نقطه ضعفی از کلام شیخ توجه کرده است ولی نه آنچه ما گفتیم. به نظر او اشکال دیگری در کلام شیخ آمده است و آن اینکه بلاغت را باید در کلام بلیغ حفظ کرد.

امام قدس سره در این مورد به اشعار فرزدق مثال می زد:

هذا الذی یعرف البطحاء وطئته * و البیت یعرفته و الحل و الحرم

یعنی امام سجاد علیه السلام کسی است که خاک های بطحاء و خانه ها و در و دیوار او را می شناسند. در اینجا بلاغت این است که آن مبالغه را حفظ کنیم نه اینکه کلمه ی «اهل» را در تقدیر بگیریم و بگوییم: اهل بطحاء او را می شناسند.

همچنین در مورد آیه ی ﴿وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتي‌ كُنَّا فيها وَ الْعيرَ الَّتي‌ أَقْبَلْنا فيها‌[1] می فرمود: نباید اهل را در تقدیر گرفت و گفت: «و سئل اهل القریة» بلکه برادران یعقوب می گفتند که حتی در و دیوار مصر هم شاهد هستند که یوسف دزدی کرده است.

همچنین امام علی علیه السلام می فرماید: «یا اشباه الرجال و لا رجال» یعنی ای کسانی که مرد نیستید نه اینکه مرد کامل نیستید.

بنا بر این حفظ بلاغت به این است که نه چیزی در تقدیر بگیریم و نه قائل به مجاز در کلمه شویم و الا بلاغت آن صدمه می بیند.

محقق خراسانی که به این نکته توجه داشت راه حل دیگری ارائه کرده است و در تفسیر هیئت ترکیبیه می فرماید: لا ضرر از باب نفی موضوع به لحاظ نفی حکم است. مثلا در «لا شک لکثیر الشک» به ظاهر موضوع نفی می شود ولی در واقع مراد این است که حکمی برای کثیر الشک نیست. همچنین است در «لا شک للامام مع حفظ المأموم و لا للمأموم مع حفظ الامام»

به هر حال نظر محقق خراسانی از لحاظ نتیجه فرق زیادی با شیخ انصاری ندارد زیرا از نظر محقق خراسانی نیز مبدأ ضرر همان احکام است.

سپس اضافه می کند: «الحکم الذی ارید نفیه بنفی الضرر هو الحکم الثابت للافعال بعناوینها»

یعنی در «لا ضرر و لا ضرار» حکم روی وضو بما هو هو رفته است ولی در حال ضرر آن حکم را حذف می کنیم.

یلاحظ علیه: اگر واقعا ما نحن فیه از قبیل «لا شک لکثیر الشک» است بنا بر این باید حکم ضرر را برداریم نه حکم وضو را و این بر خلاف اجماع است.

از این اشکال می توان پاسخ گفت و آن اینکه نباید لا ضرر را با «لا شک لکثیر الشک» قیاس کنیم بلکه باید با «حدیث رفع» آن را مقایسه کنیم مثلا در «رفع النسیان» حکم نسیان برداشته نمی شود زیرا فرد باید مثلا سجده ی سهو را به جا آورد در اینجا مراد از نسیان حکم منسی عنه است نه حکم نسیان. همچنین در «رفع الخطاء» حکم خطا برداشته نشده است زیرا فرد باید کفاره هم بدهد بلکه حکمی که از روی خطاء صادر شده است برداشته می شود و در نتیجه فرد را به خاطر قتل خطا نمی کشند.

در ما نحن فیه نیز مراد «الفعل المقرون بالضرر» است. بنا بر این ضرر جنبه ی طریقی دارد نه موضوعی یعنی لا ضرر طریق به آن افعال و اعمالی است که فی حد ذاته ضرری نیستند ولی گاه مبتلا به ضرر می شوند.

در عین حال، اشکال ما به شیخ انصاری به ایشان هم بار می شود و آن اینکه در آیات و روایات مبدأ ضرر فقط انسان معرفی شده است نه احکام.

 

بحث اخلاقی:

امام حسن مجتبی ع خصائص ممتازی دارد و یکی از آن خصائص که حتی دشمن هم به آن اعتراف دارد صبر و بردباری بسیار زیاد ایشان است. در جلوی ایشان فحاشی می کردند و حضرت چیزی نمی گفت و در عوض از آنها دلجویی می کرد سعی می کرد که نیاز آنها را برطرف کند.

هنگامی که حضرت را در بقیع دفن کردند مروان بن حکم گریه می کرد و می گفت: به سبب اینکه صبر و بردباری این فرد همانند کوه های مدینه بود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo