< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی لا ضرر

در مورد لا ضرر روایات متعددی وجود دارد که ما فقط بخشی از آنها را مطرح می کنیم. طائفه ی دوم مربوط به روایاتی است که مربوط به داستان سمره نیست.

مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص بَینَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فِی مَشَارِبِ النَّخْلِ (جایی که درختان نخل آب می خورند) أَنَّهُ لَا یمْنَعُ نَفْعُ الشَّی‌ءِ (صحیح نَقع است که مراد همان آب اضافه ای است که بعد از مصرف اهل آن باقی می ماند. که افرادی بودند که بعد از آنکه خودشان استفاده می کردند ما بقی آب چاه را به دیگران نمی فروختند تا مواشی آنها در زمین آنها نچرند.) وَ قَضَى بَینَ أَهْلِ الْبَادِیةِ أَنَّهُ لَا یمْنَعُ فَضْلُ مَاءٍ لِیمْنَعَ فَضْلُ كَلَإٍ (یعنی به دام دیگران آب نمی دادند تا مبادا در آینده دام آنها در آن منطقه برای چریدن بیاید.) وَ قَالَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ.[1]

یک مورد از آنها استدلال به لا ضرر در حدیث شفعه است:

مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ (کلینی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ الْحُسَینِ (متوفای 264) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ (کار او جمع کردن غزوات پیغمبر اکرم (ص) و دیگران از شیعه است) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالشُّفْعَةِ بَینَ الشُّرَكَاءِ فِی الْأَرَضِینَ وَ الْمَسَاكِنِ وَ قَالَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ وَ قَالَ إِذَا أُرِّفَتِ الْأُرَفُ (در قاموس آمده است الاُرفة الحد بین الارضین و جمع آن أُرَفّ می باشد یعنی بعد از آنی که با تخته، زمین ها از هم جدا شد) وَ حُدَّتِ الْحُدُودُ (و حد و حدود افراد مشخص شد بنا بر این شفعه در جایی است که زمین مشاع باشد ولی اگر از حال مشاع در آمد دیگر شفعه ای در کار نیست) فَلَا شُفْعَةَ.[2]

در هر دو روایت ابتدا کلمه ی «قضی» آمده است و در انتها کلمه ی «و قال» (ما در خاتمه ی بحث امروز از این مطلب استفاده خواهیم کرد.)

 

صدوق می فرماید: المسلم یرث الکافر، لقول النبی ص: الاسلام یزید و لا ینقص (یعنی نباید مسلمان بودن وارث سبب شود که از پدر کافر ارث نبرد زیرا اسلام، انسان را بالا می برد و پائین می برد) وَ مَعَ قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: لَا ضَرَرَ وَ لَا إِضْرَارَ فِی الْإِسْلَامِ فَالْإِسْلَامُ یزِیدُ الْمُسْلِمَ خَیراً وَ لَا یزِیدُهُ شَرّاً وَ مَعَ قَوْلِهِ ع‌ الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ‌.[3]

اینکه صدوق سه روایت را پشت سر هم آورده است علامت آن است که صدوق خود، این روایات را جمع کرده است نه اینکه رسول خدا (ص) در یک روایت به این سه تا اشاره کرده باشد. صدوق این سه روایت را ذکر کرده است تا استدلال کند مسلمان از کافر ارث می برد بر خلاف اهل سنت که قائل هستند کافر از مسلم و مسلم از کافر ارث نمی برد.

 

دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ جِدَارٍ لِرَجُلٍ وَ هُوَ سُتْرَةٌ بَینَهُ وَ بَینَ جَارِهِ سَقَطَ فَامْتَنَعَ مِنْ بُنْیانِهِ قَالَ لَیسَ یجْبَرُ عَلَى ذَلِكَ إِلَّا أَنْ یكُونَ وَجَبَ ذَلِكَ لِصَاحِبِ الدَّارِ الْأُخْرَى بِحَقٍّ أَوْ بِشَرْطٍ فِی أَصْلِ الْمِلْكِ وَ لَكِنْ یقَالُ لِصَاحِبِ الْمَنْزِلِ اسْتُرْ عَلَى نَفْسِكَ فِی حَقِّكَ إِنْ شِئْتَ قِیلَ لَهُ فَإِنْ كَانَ الْجِدَارُ لَمْ یسْقُطْ وَ لَكِنَّهُ هَدَمَهُ أَوْ أَرَادَ هَدْمَهُ إِضْرَاراً بِجَارِهِ لِغَیرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى هَدْمِهِ قَالَ لَا یتْرَكْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ وَ إِنْ هَدَمَهُ كُلِّفَ أَنْ یبْنِیهُ.[4]

فردی است که بین خانه ی خود و همسایه دیواری دارد و او برای اینکه به همسایه ضرر برساند این دیوار را خراب می کند در حالی که دیوار سالم است. سپس امام علیه السلام به حدیث لا ضرر از رسول خدا (ص) استناد می کند.

 

شیخ الشریعه استاد مرحوم بروجردی که در کتاب های خود نوآوری های مختلفی دارد این مسأله را در رساله ی خود به نام لا ضرر و لا ضرار مطرح کرده است و آن اینکه آن دو روایتی که یکی در شفعه است و دیگری در بئر آیا لا ضرری که در آن دو ذکر شده است جمع امام علیه السلام است یا اینکه عقبة بن خالد که از اصحاب امام علیه السلام است آن را به روایت ضمیمه کرده است.

مرحوم شیخ الشریعة معتقد است که این جمع مال امام علیه السلام نیست و کار خالد بن عقبه می باشد. بنا بر این لا ضرر فقط در داستان سمرة بن جندب آمده است. (البته در انتهای به ثمره ی اینکه این جمع از امام علیه السلام است یا از راوی اشاره می کنیم.)

البته مخفی نماند که در روایت صدوق، واضح است که صدوق جمع کرده و در روایت بناء بین دو خانه، امام علیه السلام بین آن قضیه و لا ضرر که از رسول خدا (ص) می باشد جمع کرده است ولی در دو حدیث شفعه و بئر نمی دانیم که جمع کردن مزبور از امام علیه السلام است یا از راوی. البته اگر از امام علیه السلام باشد یعنی لا ضرر از رسول خدا (ص) نقل شده است زیرا در این دو حدیث آمده است «قضی رسول الله (ص)...»

خلاصه اینکه آیا از رسول خدا (ص) فقط در مورد حدیث سمره اشاره به لا ضرر شده است یا اینکه در مورد شفعه و بئر هم اشاره به این حدیث فرموده است.

ابتدا شیخ الشریعه یک دلیل برای حدیث شفعه و بئر می آورد و بعد برای شفعه دو دلیل و برای بئر دو دلیل دیگر ذکر می کند.

اما دلیل مشترک او این است که در مسند احمد بن حنبل عُبادة بن ثابت که از اصحاب رسول خدا (ص) است 27 مورد از قضاوت های رسول خدا (ص) را ذکر کرده است و مسأله ی شفعه و بئر را آورده ولی اشاره به لا ضرر نکرده است.

یلاحظ علیه: اگر به کتاب احمد بن حنبل مراجعه می کنیم که عُبادة فقط می خواست مورد قضا را بگوید و هر 27 مورد را یک جا نقل کند و کاری به دلیل آن نداشت. از این رو فقط قضاوت ها را نقل کرده است. این بر خلاف عقبة بن خالد است که علاوه بر اینکه مورد را ذکر کرده است دلیل آن را نیز آورده است به همین دلیل در ابتدای حدیث گفت: «قضی» و بعد در آخر می گوید: «و قال...»

از همین استفاده می شود که نسخه ی صحیح «و قال» نیست بلکه «فقال» می باشد.

 

اما دلیل شیخ الشریعه در مورد حدیث شفعه که جمع مزبور توسط راوی است:

دلیل اول: بین شفعه و لا ضرر مساوات نیست و حال آنکه بین دلیل و مدلول باید مساوات باشد. گاه شفعه هست و ضرر هم هست و آن جایی است که شریک، زمین خود را به یک آدم لا مذهب بفروشد. ولی گاه شفعه هست ولی ضرر نیست مانند جایی که شریک، زمین خود را به انسانی عابد و زاهد فروخته است. و گاه ضرر هست ولی شفعه نیست مانند جایی که زمین بین سه نفر باشد (چون شفعه در زمین دو نفره وجود دارد) و فرد سهم خود را به یک انسان لا مذهب بفروشد.

یلاحظ علیه: ایشان مسأله را موردی مطالعه کرده است رسول خدا (ص) که جمع کرده است کلی بحث کرده است و آن اینکه شریک اگر مسلط باشد و زمین خود را بتواند به هر کس که می خواهد بفروشد این کار نوعی ضرر بر شریک دیگر است.

دلیل دوم: رسول خدا (ص) نمی تواند لا ضرر را دلیل بر شفعه بیاورد زیرا اگر فروش شریک بدون اطلاع شریک خود ضرری باشد شریک باید به حکم لا ضرر عقد او را باطل کند نه اینکه حقی برای خود درست کند که اگر بخواهد آن را برای خود بخرد.

یلاحظ علیه: من اگر مسلط باشم بیع او را باطل کنم و از طرفی خودم هم نخرم ضرر به شریک خود زده ام. باید بین حقین جمع شود و آن اینکه هم بیع او را باطل کنم و هم خودم آن را بخرم و شریک خود را به ثمنی که لازم دارد برسانم (چه بسا مثلا او به ثمن زمین برای معالجه و درمان فرزندش احتیاج داشته باشد).

اما دو دلیلی که شیخ الشریعة در مورد مسأله ی بئر مطرح می کند:

دلیل اول: لا ضرر در بئر نمی تواند دلیل باشد زیرا اگر صاحب بئر بگوید که آب را نمی فروشم این از باب ضرر نیست بلکه از باب سلب نفع است.

یلاحظ علیه: واضح است که کسی که از راه دور حیوانات خود را آورده است اگر به آب دسترسی نداشته باشند حیوانات او هلاک می شوند و او متضرر می گردد.

دلیل دوم: مستحب است که فرد آب چاه را به صاحبان مواشی بفروشد نه اینکه واجب باشد بفروشد.

یلاحظ علیه: ظاهر روایت حرمت نفروختن آب است.

بقیت هنا کلیمة: چه فرقی دارد که جمع مزبور از رسول خدا (ص) باید یا از خالد بن عقبة؟

ان شاء در امر پنجم که در مورد هیئت ترکیبیه لا ضرر است می گوییم: شیخ شریعت معتقد است که لا ضرر به معنای نهی است یعنی «لا تضر» (بر خلاف مذهب شیخ انصاری و محقق خراسانی) به همین دلیل او اصرار دارد ثابت کند که لا ضرر در حدیث بئر و شفعه از رسول خدا (ص) نیست (زیرا به عقیده ی ایشان لا تضر در این دو مورد معنا ندارد).

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo