< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقاصد الشریعه

این بحث، بحث جدیدی است و در کتب اصولی ما به شکل منسجم وجود ندارند هرچند جسته و گریخته در کلمات اصحاب ما مواردی از آن مشاهده می شود. گاه از آن تعبیر به «علة الحکم» می کنند و گاه به «حکمة الحکم» و گاه «روح الحکم» و یا «روح شریعت». مثلا می گویند اگر چیز علت حکم باش دهم معمم می تواند باشد و هم مخصص ولی اگر حکمت باشد نه معمم است نه مخصص.

ابتدا یک مسأله ی کلامی را مطرح می کنیم و آن اینکه آیا افعال الله معلل به اغراض است یا نه. یعنی کارهای خدا روی غرض و هدف است یا خالی از غرض و هدف می باشد.

اهل حدیث و اشاعره قائل هستند که افعال خدا معلل به اغراض نیست و الا اگر معلل به اغراض باشد لازم می آید که خداوند محتاج و فقیر باشد و خود را با این اغراض و اهداف غنی کند. این در حالی است که خداوند غنی مطلق است. ما اگر به دنبال کاری می رویم به سبب این است که در خود احساس نیاز می کنیم و با آن کار نیاز خود را برطرف می کنیم. مثلا در خود احساس گرسنگی می کنیم و در نتیجه غذا می خوریم و یا احساس نیاز به مال پیدا می کنیم در نتیجه به سراغ کسب و کار می رویم. اگر افعال خدا معلل به اغراض باشد معنای آن این است که خداوند در حد ذات احساس نیاز می کند و نیاز خود را با آن عمل ها برطرف می کند. (این بحث به شکل مفصل در مواقف، تألیف ایجی و شرح آن توسط میر شریف بیان شده است)

یلاحظ علیه: اشاعره با اینکه در میان آنها افراد برجسته فراوان است مانند ایجی و میر سید شریف ولی چون در عقائد مقلد ابو الحسن اشعری هستند دلیل فوق را پذیرفته اند. این در حالی است که باید فرق گذاشت بین اینکه غرض به خالق بر می گردد یا به مخلوق. این غرض اگر عائد به فاعل باشد اشکال فوق صحیح است ولی اگر غرض عائد به مخلوق باشد یعنی خداوند مخلوق را عبث خلق نکرده است بلکه او را خلق کرده تا به مقام عالی از نظر انسانیت برسد در این صورت دو کار انجام می گیرد. هم فعل خداوند از عبث بودن بیرون می آید و هم مخلوق به هدف عالی می رسد.

به عنوان نمونه انسانی است که بسیار متمکن است و به فقیری وجهی می دهد. این برای آن نیست که او در خود احساس نیاز می کند بلکه برای این است که در فقیر احساس نیاز می کند و می خواهد که او به کمالی برسد. به همین دلیل معتزله قائل هستند که افعال خداوند معلل به اغراض است و اثر آن به مخلوق بر می گردد نه خالق.

نقول: افعال الله در دو مورد معلل به اغراض است: تکوین و تشریع

اما در مورد تکوین می گوییم: هدف از خلقت انسان شناخت و عبادت خداوند است ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ[1] خداوند نیاز به شناخته شدن ندارد بلکه بشر به وسیله ی شناخت خداوند اوج می گیرد. هم چنین می فرماید: ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلا ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ[2] و یا می فرماید: ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبين‌[3] یا اینکه می خوانیم: ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ[4] به هر حال آیات در این زمینه بسیار است.

در بسیاری از آیات وقتی خداوند از افعال خود صحبت می کند از کلمه ی «بالحق» استفاده می کند که معنای آن این است که این کار باطل نیست و غرضی در کار می باشد.

اما معلل بودن افعال خداوند به اغراض در تشریع: تمامی افعال خمسه ی خداوند معلل به اغراض است و این همان چیزی است که در مقاصد الشریعه به دنبال آن هستیم. در این زمینه آیات و روایات بسیاری وارد شده است.

در دلیل عقلی می گوییم: خداوند خود را حکیم می داند و حکیم مطلق در عالم تکوین و تشریع کار عبث انجام نمی دهد.

آیات در این زمینه بر دو قسم است: گاه آیا صریح در تعلیل است و گاه تلمیح و اشاره به تعلیل دارد.

مثلا خداوند خمر و قمار را حرام کرده است زیرا: ﴿إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون‌﴾[5]

در روایات است که حرمت شراب چهار مرحله داشت و در سه مرحله شراب خورده می شد و در مرحله ی چهارم که شراب را ترک کرده اند آیه ی فوق بوده است.

در آیه ی دیگر می خوانیم که خداوند می فرماید: انفال در دست رسول خدا (ص) است تا در میان فقراء و مساکین مصرف کند: ﴿ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‌ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ[6] یعنی چنین کردیم تا اموال دنیا در دست اغنیاء دست به دست نگردد و ما امروزه نشود که اموال در دست یک دهم جمعیت دنیا است و ما بقی بی بهره هستند.

در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‌ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ[7] حکمت بدنامی نکردن به بت ها این است که بت پرستان از روی جهل بر می گردند خدای شما را مورد سب قرار می دهند.

این آیات نشان می دهد که تشریع خداوند بی سبب و بی حکمت نیست. همچنین در آیه ی وضو آمده است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ... ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[8] بنابراین حکمت وضو و غسل تطهیر انسان است نه سخت گرفتن بر انسان.

در آیه ی قصاص هم آمده است که این کار موجب حیات در جامعه است: ﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[9] گفته می شود که کوتاه ترین عبارت در قرآن که دارای معنای عالی است همین آیه است که خداوند می فرماید: ﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ

در آیه ی دیگر می خوانیم که زید پسر خوانده ی رسول خدا (ص) بود و در میان عرب رسم بود که اگر پسرخوانده همسرش را طلاق داد پدر نمی تواند همسر او را بگیرد. خداوند برای کوبیدن این رسم به رسول خدا (ص) دستور می دهد که همسر زید را که زید او را طلاق داده است بگیرد زیرا: ﴿لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‌ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِم‌[10]

یا اینکه می فرماید: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم[11] ‌ که علت در آن ترساندن دشمنان است.

اما در روایات اگر کتاب علل الشرایع مرحوم صدوق را مطالعه کنیم به شکل کامل به این روایات دسترسی پیدا می کنیم.

به عنوان نمونه در روایتی از امیر مؤمنان ع می خوانیم: فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَى الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْمُحِقِّ وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْيَ‌ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ...[12]

و در روایت دیگری می خوانیم: عن امیر مؤمنان ع: مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّكَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّيَامِ فِي الْأَيَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْكِيناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِيعاً لِأَبْصَارِهِم‌[13]

همچنین خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها از معجزات است و در طول تاریخ بشر زنی پیدا نشده که به این زیبایی و به این فصاحت و بلاغت و آن هم بالبداهة چنین خطبه ای را ارائه نماید. در این خطبه می خوانیم: فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَةِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ...[14]

به هر حال، از مجموع آیات و روایات متوجه شدیم که افعال خداوند معلل به اغراض است هم در تکوین و هم در تشریع.

بخش دیگر این است که آیا احکام الله که معلل بالاغراض است می تواند در دست فقیه قرار گیرد و کمک کند که او احکام الله را استنباط نماید؟ اهل سنت در اینجا بسیار وسیع وارد شده اند ولی ما این وسعت را قبول نداریم و قائل هستیم که در مرحله ی تزاحم می توان حکم خدا را استنباط کرد یعنی اگر دو حکم با هم تزاحم پیدا کردند می توانیم اقوی ملاکا را انتخاب کنیم. ولی در مرحله ی دوم که اهل سنت به شکل وسیع در آن وارد شده اند و قائل هستند که می توانند حکم جدید هم بسازند ما اشکال می کنیم. یعنی ما قائل نیستیم که در کتاب کتاب و سنت و اجماع و عقل چیزی به نام مصالح الشریعه هم وجود دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo