< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال بر عدم حجیّت خبر واحد

گفتیم: کسانی که با اخبار بر عدم حجیّت خبر واحد[1] استدلال کرده اند به چهار[2] دسته از اخبار روی آورده اند که باید تک تک این اخبار را از لحاظ سند و دلالت بررسی کنیم.

صنف اول[3] یک روایت بیشتر نداشت و آن هم ناظر به احکام شرعیه نبود بلکه در مورد این بود که امام علیه السلام گاه پشت سر بعضی از اصحابش بدگویی می کرد و این به سبب آن بود که حکومت وقت تصور نکند که آن افراد صد در صد با حضرت مرتبط هستند.

قسم دوم[4] می گوید: هر روایتی که مطابق کتاب و سنت است باید اخذ شود. این طائفه از روایات بسیار مهم هستند.

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى (ثقه است) عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ (فطحی و ثقه) عَنْ عَلِی بْنِ عُقْبَةَ (ثقه) عَنْ أَیوبَ بْنِ رَاشِدٍ (ثقه) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا لَمْ یوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ[5]

این روایت موثق است نه صحیح زیرا یکی از راویان امامی مذهب نیست.

 

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا (این عده مشایخ کلینی هستند که همه یا غالب آنها ثقه می باشند) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ (برقی که از کوفه ساکن قم شدند و صاحب کتاب محاسن و متوفای 272 می باشد.) عَنْ أَبِیهِ (که سال وفاتش در دست نیست) عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ (ثقه) عَنْ یحْیى الْحَلَبِی (ثقه) عَنْ أَیوبَ بْنِ الْحُرِّ (ثقه) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ‌ كُلُّ شَی‌ءٍ مَرْدُودٌ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ- وَ كُلُّ حَدِیثٍ لَا یوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ‌.[6]

روایت مزبور صحیحه است.

 

عنه أَحْمَدَ (احمد بن محمد بن عیسی و یا احمد بن محمد بن خالد) عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ (ثقه) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکیرٍ (از خانواده ی زراره ولی فطحی مذهب است) عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ إِذَا جَاءَکمْ عَنَّا حَدِیثٌ فَوَجَدْتُمْ عَلَیهِ شَاهِداً أَوْ شَاهِدَینِ مِنْ کتَابِ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ إِلَّا فَقِفُوا عِنْدَهُ ثُمَّ رُدُّوهُ إِلَینَا حَتَّى یسْتَبِینَ لَکمْ[7]

این روایت مرسله است.

 

حَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِی فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ (این نشان می دهد که پدر شیخ طوسی نیز عالم بوده است. از این استفاده می شود که شیخ که به بغداد آمد پدرش هم همراه او آمد. آنها اصالتا خراسانی هستند هرچند به نظر ما از تبار عرب می باشند آنها در بغداد خدمت شیخ مفید رسیدند. شیخ طوسی متولد 385 است و در سال 408 وارد بغداد شده و استاد او در سال 413 فوت کرده است.) عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ابن قولویه که ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یعْقُوبَ (ثقه است) عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ (ضعیف است) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ انْظُرُوا أَمْرَنَا وَ مَا جَاءَکمْ عَنَّا فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُ لِلْقُرْآنِ مُوَافِقاً فَخُذُوا بِهِ وَ إِنْ لَمْ تَجِدُوهُ مُوَافِقاً فَرُدُّوهُ[8]

 

مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَیاشِی فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ لَا تُصَدِّقْ‌ عَلَینَا إِلَّا مَا وَافَقَ‌ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیهِ ص. [9]

این روایت مرسله است. عیّاشی در سال 320 فوت شده است و بین او و امام باقر علیه السلام حدود دو قرن فاصله است. کتاب عیّاشی دارای سند بود ولی کسانی که کتاب او را استنساخ کردند سندهای آن را حذف کرده اند و فقط متن و یک راوی را آوردند و روایات او را مرسله کردند.

به هر حال، در روایات این بخش هم صحیح است و هم ضعیف و هم مرسل و در کل متضافر و حجت می باشند.

در اطراف این طائفه از روایات می گوییم:

اولا: در درجه ی اول اگر واقعا نظر معصومین به این بود که خبر واحد حجت نیست چرا این گونه سخن گفتند و به صراحت نفرمودند که خبر واحد حجت نیست؟ این علامت آن است که آنها در مقام این نبودند که بگویند، خبر واحد حجت نمی باشد.

ثانیا: اگر قرار است خبر واحد در صورتی که موافق کتاب باشد ارزشمند باشد، خود خبر بی ارزش می شود و همان کتاب است که حجت می باشد.

ثالثا: پیغمبر اکرم (ص) و ائمه ی معصومین هزاران روایت دارند که موافق کتاب نیست هرچند مخالف آن هم نیست. این مسائل در قرآن نیامده است و از باب سالبه به انتفاء موضوع می باشد. مثلا آداب تجارت و تخلی و احکام خیارات در قرآن نیست.

این اشکالات ثلاثه زمینه ساز تفسیر این روایات است که در آینده به آن اشاره می کنیم.

 

الطائفة الثالثة: [10] روایاتی که مخالف کتاب الله نباشد را باید اخذ کرد.

یک روایت در این بخش بیشتر وجود ندارد:

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ مُحَمَّدٍ ص فَقَدْ كَفَرَ.[11]

این روایت خوب است ولی به درد ما نمی خورد زیرا در مورد فتوا است نه روایت.

 

الطائفة الرابعة: [12] روایتی را باید عمل کرد که هم موافق کتاب باشد و هم مخالف با آن نباشد.

این بخش ظاهرا حاوی دو روایت است ولی این دو روایت در واقع یک روایت بیشتر نیست.

عن علی بن ابراهیم عن ابیه ابراهیم بن هاشم عن النَّوْفَلِی عَنِ السَّكُونِی عَنْ‌ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ[13]

این روایت را رباعیات می گویند یعنی کلینی به چهار واسطه از معصوم نقل می کند. در روایات ما ثلاثیات بسیار کم و رباعیات کمی بیشتر است. هر چه واسطه کمتر باشد درجه ی اعتبار بالاتر می رود زیرا اشتباه در آن کمتر می باشد.

نوفلی و سکون عامی مذهب هستند ولی روایات آنها معتبر است.

 

مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ غَیرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَطَبَ النَّبِی ص بِمِنًى فَقَالَ أَیهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّی یوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ یخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ.[14]

به نظر ما این روایت همان روایت قبلی است و نشان می دهد که امام صادق علیه السلام روایت را از پیغمبر اکرم (ص) نقل کرده است.

 

اذا علمت هذه الطوائف الاربعه فنقول:

دسته ی سوم که می گوید حدیث باید موافق با کتاب الله باشد معنایش این است که مخالف با کتاب الله نباشد.

در اینجا دو توجیه وجود دارد:

توجیه اول این است که مراد از روایاتی که می گوید مخالف کتاب حجت نیست به سبب روایاتی است که غلات از اهل بیت نقل می کردند. اگر کسی تاریخ امام باقر و امام صادق علیهما السلام را مطالعه کند متوجه می شود که دو گروه بر اهل بیت دروغ می بستند یکی از آنها دشمنان دانا بودند که احادیثی را جعل می کردند تا ارزش روایات اهل بیت را کم کنند. امام علیه السلام فرموده است که غلات شر خلق الله هستند.

دسته ی دوم دوستان نادان که تصور می کردند اگر به نفع امام علیه السلام روایتی را نقل کنند که مقام آنها را بالا ببرند می توانند از مردم پول بیشتری دریافت کنند. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: مَنِ اسْتَأْكَلَ بِعِلْمِهِ افْتَقَر[15]

اینها کسانی بودند که به نفع ائمه حدیث جعل می کردند تا قلوب شیعیان را جمع کرده و از آنها بهره ببرند.

این روایات در مورد عقائد[16] و مقامات ائمه و انبیاء هستند. در کتب اربعه ی ما حتی یک روایت از این روایات نیامده است.

در کتابی آمده است که فردی می گوید من از شریک (که قاضی سنی و متوفای 170 است) شنیدم که گفت: جعفر بن محمد (علیه السلام) عالم و فقیه است ولی گروه نادانی بودند که بر او وارد می شدند و آنچه از شنیده بودند عکس آن را نقل می کردند.

توجیه دوم:[17] این گروه از روایات را می توان به خبرین متعارضین حمل کرد. یکی اگر دو خبر متعارض به دست ما رسید آنی که مخالف کتاب الله است را کنار گذاشته و آنی که موافق است را می گیریم. حتی اگر دو روایت باشد که یکی عام است و دیگری خاص اگر روایت متعارض داشته باشد ولی آنی که عام است موافق کتاب الله باشد همان را اخذ می کنیم و خاص را کنار می گذاریم.

 

این نکته نیز از بحث دیروز در استدلال به آیات باقی ماند که خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ[18]

مراد از علم، علم فلسفی نیست که اعتقاد جازم باشد بلکه مراد از آن حجت شرعی است. مثلا در لا تنقض الیقین بالشک[19] ، مراد از یقین همان حجت است زیرا زراره که می گوید لباسم پاک بود به خبر واحد که همسرش گفته لباست پاک است عمل کرده بود.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ اجماع[20] [21] می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo