< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله ی اخباری ها مبنی بر عدم حجیّت ظواهر قرآن

بحث در ادله ی اخباری هاست که قائل هستند ظواهر قرآن حجت نیست. [1] [2] به چند دلیل ایشان در جلسه ی گذشته پرداختیم و امروز به سراغ دلیل چهارم[3] [4] ایشان می رویم:

 

الدلیل الرابع: العلم بالتخصیص و التقیید

یقین داریم آیات قرآن (مخصوصا آیات الاحکام) تخصیص خورده اند. مثلا قرآن که می فرماید: انسان می تواند در اموال خود وصیت کند، تخصیص به ثلث خورده است. همچنین آیه ای که می گوید: ثروت انسان بین اولاد تقسیم می شود و امثال آن تخصیص خورده به این که بخشی از اموال به ولد اکبر اختصاص می یابد. با علم به تخصیص و تقیید نمی توان به عموم عام و یا اطلاق مطلق تمسک کرد.

محقق خراسانی از این اشکال دو جواب ارائه می کند:

اولا علم اجمالی ما نشان دار و رنگ دار است. یعنی هر علم اجمالی را شامل نمی شود بلکه علم اجمالی به مخصص و مقیدی است که اگر از آن فحص کنیم آن را پیدا می کنیم. بنا بر این فحص می کنیم و بعد که پیدا کردیم علم اجمالی واقعا منحل می شود و کنار می رود.

ثانیا: ممکن است بعد از فحص همچنان احتمال دهیم که مخصص و مقیدی وجود داشته باشد در اینجا بر خلاف پاسخ قبلی قبلی که انحلال علم اجمالی حقیقی بود، انحلال حکمی پدید می آید یعنی ده مورد از مخصص و مقید را پیدا کردم و شک دارم که مورد یازدهمی هم هست یا نه که علم اجمالی به علم تفصیلی به ده مورد و شک بدوی در غیر آن منحل می شود و در شک بدوی برائت جاری می شود.

نقول: حق همان پاسخ اول است زیرا می دانیم که مخصص ها و مقیدها در کتب اربعه و وسائل الشیعه و مستدرک است. مخصوصا چهارده قرن است که فقهاء متخصص روی فقه کار کرده اند و اگر مخصص و مقیدی بود در طول این مدت به دست این افراد می رسید و بعید است مخصص و مقیدی باشد که به دست ما نرسیده باشد.

 

الدلیل الخامس: العمل بظواهر الکتاب تفسیر بالرأی[5]

شک نیست که تفسیر به رأی حرام است و در روایت آمده است: مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ‌ مِنَ النَّارِ[6] و عمل به ظواهر قرآن از باب تفسیر به رأی است.

در پاسخ ابتدا باید «تفسیر» و «به رأی» را معنا کنیم:

«تفسیر» از «سَفَر» مشتق است و به آن اشتقاق اکبر می گویند که در آن حروف جایشان عوض می شود و «سفر» تبدیل «فسّر» می شود. «سَفَرَ» به معنای باز و بی پردگی است و «مرأة سافرة» یعنی زنی که بی حجاب باشد. به انسان بی حیاء نیز «سافر» می گویند.

«فسَّرَ» یعنی پرده برداری کند کأنه گویا روی قرآن پرده و حجاب است و با تفسیر، آن را بر می داریم. «مسافر» را از این جهت مسافر می گویند که وقتی در خانه است تحت سقف، بازار و مانند آن است ولی وقتی به بیابان می رود دیگر پرده و ساتری برای او نیست.

در اینجا می گوییم که بر روی بسیاری از آیات پرده ای وجود ندارد تا بخواهیم آن را برداریم. البته بعضی از آیات پرده دارد و باید با تفسیر آن را برداریم. مثلا در اینکه اگر زن را طلاق دادیم اگر با او آمیزش نداشتیم باید نصف مهر را بدهیم که در آن پرده ای نیست.

ثانیا: اگر فرض کنیم که عمل به ظواهر از باب پرده برداری باشد قبول نداریم که از باب تفسیر به رأی باشد. زیرا تفسیر به رأی در جایی است که فرد ابتدا موضع خود را مشخص می کند و بعد سعی می کند قرآن را به منظور خود تطبیق دهد. مثلا کسانی که منکر خاتمیت رسول خدا (ص) هستند ابتدا این عقیده را قبول می کنند و بعد به سراغ قرآن می روند و به آیه ی يا ﴿بَني‌ آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ‌ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي‌ فَمَنِ اتَّقى‌ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ[7] تمسک می کنند معنای آن این است که «ان یأتینکم رسل» یعنی بعد از رسول خدا (ص) رسولانی خواهند آمد.

این از باب تفسیر به رأی است زیرا کلام مزبور از باب خطاب خداوند به فرزندان آدم و حوا است در زمانی که آن دو از بهشت بیرون رفتند و رسول خدا (ص) حاکی آن خطاب است نه اینکه خود رسول خدا (ص) خطاب به مردم آن آیه را فرموده باشد.

اما کسی که به ظواهر عمل می کند ابتدا به سراغ قرآن می رود و بعد با فهمی که از قرآن به دست می آورد عقیده ی خود را اتخاذ می کند. کسی که عمل به رأی می کند به قرآن استادی می کند ولی مجتهد و کسی به ظواهر قرآن عمل می کند از قرآن شاگردی می کند.

تمامی فرق اسلامی همه از قرآن برای خود دلیلی ارائه می کنند و حال آنکه قرآن فقط یک فرقه را تأیید می کند. ما بقی همان مفسرین به رأی هستند که سعی می کنند قرآن را با عقیده ی خود تفسیر کنند.

 

الدلیل السادس: التحریف بالقرآن الکریم[8]

اخباری ها قائل هستند که قرآن تحریف شده است از این رو ممکن است این تحریف در آیات الاحکام اثر گذاشته باشد یعنی آیاتی که حذف شده باشد شاید قرینه بر آیات موجود باشد و وقتی قرینیت از بین برود دیگر ظواهر قرآن نمی تواند حجت باشد.

محقق خراسانی از این اشکال سه جواب می دهد که به نظر ما سست است مخصوصا دلیل سوم او:

اولا: از کجا معلوم که تحریف بعضی از آیات در آیات الاحکام أثر گذار باشد.

ثانیا: شاید آن آیات که حذف شده اند هرچند اثر گذار بوده اند ولی از کجا معلوم که در آیات الاحکام اثر گذاشته باشند.

ثالثا: فرض کنیم که علم اجمالی داریم که یا در بقیه ی آیات (غیر از آیات الاحکام) اثر گذاشته است و یا در پانصد آیه ای که در آیات الاحکام است در اینجا می گوییم که این علم اجمالی منجز نیست زیرا قانون کلی این است که «یشترط فی تنجیز العلم الاجمالی ان یکون محدثا للتکلیف علی کل تقدیر» مثلا دو زن است، یکی در اینجا است و یکی در هند و نمی دانم کدام یک بر من محرم هستند. این علم اجمالی منجز نیست زیرا من به زنی که در هند است دسترسی ندارم یعنی اگر زنی که در اینجا است محرم باشد علم اجمالی منجز است ولی اگر آن زنی که در هند است محرم من باشد محدث تکلیف نیست زیرا از محل ابتلاء خارج است.

ما نحن فیه نیز از این قبیل است و آن اینکه اگر در آیات الاحکام اثر گذاشته باشد محدث تکلیف است ولی اگر در غیر این آیات باشد محدث تکلیف نیست. بنا بر این این علم اجمالی به کار نمی آید.

نقول: پاسخ سوم ایشان بسیار سست است زیرا علاوه بر آیات الاحکام، آیات توحید و معاد و مانند آن نیز محل ابتلاء است. فقیه فقط به آیات الاحکام نمی نگرد بلکه به ما بقی آیات نیز توجه دارد.

بنا بر این پاسخ صحیح این است که اصلا ما منکر تحریف هستیم و قرآنی که در اختیار ماست همان قرآنی است که به رسول خدا (ص) نازل شده است و حتی یک کلمه به آن اضافه و یا کاسته نشده است. زیرا خداوند می فرماید: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ‌ لَحافِظُونَ‌[9] همچنین در آیه ی دیگر می فرماید: ﴿لا يَأْتيهِ‌ الْباطِلُ‌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ[10] و تحریف، باطلی است که بر اساس این آیه نمی تواند به سراغ قرآن بیاید. روایات تحریف همه بر خلاف قرآن است. احادیثی که می گوید روایات را بر قرآن عرضه کنید و اگر با آن مخالف بود کنار بگذارید دلیل بر باطل بودن روایات تحریف است. روایات تحریف هرچند بسیار زیاد است همه به سه نفر می رسد که کذاب و وضاع و یا ضعیف الفکر هستند.

البته اهل سنت روایات تحریف را که در کتب صحاح آنها آمده قبول می کنند ولی قائل هستند که آیاتی که حذف شده اند منسوخ التلاوة هستند. ما می گوییم: منسوخ التلاوه همان تحریف است و آنها فقط اسم آن را عوض کرده اند.

آیت الله خوئی در جلد اول تفسیر البیان این موضوع را به خوبی بحث کرده است. همچنین است کتاب آلاء الرحمن مرحوم بلاغی و کتاب المیزان در تفسیر سوره ی حجر. آیت الله معرفت نیز رساله ای دارد به نام «صیانة القرآن من التحریف». اخیرا در مشهد کتابی چاپ شده که صد و بیست و شش نص از علماء شیعه را جمع آوری کرده اند که قائل به عدم تحریف قرآن شده اند. یکی از آن موارد از صدوق است که در کتاب اعتقادات می گوید: اعتقاد ما این است که از کتاب الله تعالی نه چیزی کم شده و نه چیزی بر آن اضافه شده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo