< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیّت ظواهر

بحث در حجیّت ظواهر[1] است و در جلسات گذشته درباره ی ظن از دو نظر بحث کردیم: امکان تعبد به ظن و وقوع آن[2] [3] . گفتیم در امکان تعبد مانعی وجود ندارد و همچنین در مورد وقوع آن گفتیم که اگر جنبه ی اسناد به خدا بدون علم باشد مسلما حرام است و به اصطلاح بدعت و تشریع می باشد اما اگر با دلیل باشد اشکالی در آن نیست.

به اینجا رسیدیم که اصل، حرمت عمل به ظن است الا ما خرج بالدلیل.

چند مورد را از تحت اصل، بیرون برده اند که عبارتند از:

     حجیة ظواهر

     اجماع منقول

     شهرت

     حجیّت خبر واحد.

اما حجیّت ظواهر: مراد، مطلق ظواهر است چه از کتاب باشد و سنت و یا مانند آن. بنا بر این حجیّت ظواهر از قبیل تخصیص از آن اصل کلی خواهد بود.

البته اگر کسی ادعا کند که ظواهر جزء ظنون نیست بلکه جزء قطعیات است در این صورت خروج ظواهر از باب تخصّص می باشد. اما مشهور آن را جزء ظنون می دانند.

اکنون به سراغ قول مشهور می رویم که قائل هستند ظواهر جزء ظنون است.

به عنوان مقدمة مطالبی را متذکر می شویم.

المقدمة الاولی: فهم مراد متکلم مبنی بر چهار اصل. بحث در سه تای اول صغروی است و در چهارمی کبروی می باشد.

    1. ثبوت الصدور: [4] یعنی ثابت شود که خداوند و پیغمبر آن را فرموده است و یا اینکه مفتی آن را گفته است و دیگران به او دروغ نبسته اند. این کار با تواتر، خبر واحد محفوف به قرینه و با خبر واحد مجرد از قرینه می تواند ثابت شود.

    2. ثبوت الظهور: ثابت شود که کلام او ظاهر در فلان مطلب است. این ظهور در مفردات توسط تبادر و عدم صحت سلب حاصل می شود و در جُمَل از طریق علم صرف و نحو حاصل می گردد. مثلا «ضرب» ظاهر در فلان مطلب و «نصر» و «عالم» ظاهر در فلان مطلب می باشند.

    3. جهة الصدور: [5] یعنی باید بدانیم که متکلم، جدی صحبت کرده است و در مقام تقیه، شوخی و تمرین برای سخن گفتن، نمی باشد.

    4. حجیة الظهور: بحث در این قسم، کبروی است یعنی آیا ظهور حجت است یا نه ولی در سه تای قبل بحث صغروی بود یعنی ظهور وجود دارد یا نه.

المقدمة الثانیة: ما الفرق[6] بین الظاهر و النص؟

هر دو ظهور دارند ولی دستکاری در نص امکان پذیر نیست. اگر کسی در نص دستکاری کند می گویند که او متناقض سخن گفته است ولی اگر کسی در ظاهر دست ببرد فقط می گویند که او خلاف ظاهر را اراده کرده است. ظهور در نص به قدری روشن است که اگر آن را تأویل ببرند و دستکاری کنند همه می گویند که او متناقض سخن گفته است. مثلا آیه ی ﴿يُوصيكُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ‌ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن﴾‌[7] از قبیل نص می باشد.

اما در ظاهر مانند «اکرم العلماء» و بعد شش ماه بعد بگوییم: «لا تکرم العالم الفاسق» این فقط بر خلاف ظاهر است زیرا «اکرم العلماء» ظهور در اکرام تمامی علماء دارد و نقض آن با خاص، در فرد، قابل قبول نیست ولی در عموم و قانونگذاری پذیرفته شده است.

المقدمة الثالثة: چرا علماء، ظواهر را جزء ظنون شمرده اند؟

این به سبب هشت احتمال[8] است که در ظواهر وجود دارد:

    1. از کجا معلوم است که متکلم معنا را قصد کرده است. شاید او اصلا معنا را قصد نکرده باشد.

    2. شاید متکلم قصد معنا کرده باشد ولی معنای مجازی را اراده کرده باشد و قرینه نیاورده باشد.

    3. شاید متکلم در مقام شوخی بوده است.

    4. شاید متکلم لغو حرف می زده است.

    5. شاید متکلم در مقام تمرین بوده است. مثلا کسانی که می خواهند زبان خارجی را یاد بگیرند جملات را تکرار می کنند. به قول امام قدس سره مثلا فرد، کلمه ی «اسحاق» را گفته تا سینه اش صاف شود.

    6. ممکن است متکلم عام را به کار برده ولی خاص را اراده کرده باشد و یا مطلق گفته و مقید را اراده کرده باشد.

به خاطر این احتمالات که در ظواهر موجود است گفته اند که دلالت ظواهر ظنیه است و اصل حرمت عمل به ظن است مگر مواردی که با دلیل خارج شده باشد.

البته عقلاء عالم، ظواهر را حجت می دانند و کارهایشان بر اساس حجت بودن ظهور انجام می گیرد و شارع نیز همین بناء از عقلاء را امضاء کرده است. عقلاء می گویند که اصل عدم این احتمالات است.

یلاحظ علیه: به نظر ما مبنای مشهور در اینجا صحیح نیست و قائل هستیم دلالت ظواهر بر اراده ی استعمالیه قطعی می باشد. [9]

توضیح ذلک: متکلم دو اراده دارد که عبارتند از: اراده ی استعمالیه و اراده ی جدیه.

اراده ی استعمالیه عبارت است از: القاء المعنی فی ذهن المخاطب. مثلا وقتی متکلم می گوید: «رأیت اسدا» و یا «رأیت اسدا فی الحمام» او درصدد این است که معنا را در ذهن مخاطب ایجاد کند. اما اینکه اراده ی جدیه هم دارد یا نه مسأله ی دیگری است.

اراده ی استعمالیه با جدیه فرق می کند. گاه این دو صد در صد با هم یکسان هستند مثلا متکلم می گوید: «رأیت اسدا فی الحمام» و واقعا رجل شجاع را اراده کرده است.

ولی گاه اراده ی استعمالیه وجود دارد ولی اراده ی جدیة با آن متناقض است و این در جایی است که سخن از عام و خاص و یا مطلق و مقید باشد. مثلا مولی به اراده ی استعمالیه می گوید: «اکرم العلماء» و بعد از دو ماه می گوید: «لا تکرم الفساق من العلماء» که در این صورت اراده ی استعمالیه با جدیه پنجاه درصد مطابق است. گاه این دو اراده صد در صد با هم اختلاف دارند و آن در جایی است که متکلم در مقام دروغ گفتن، و یا شوخی کردن و لغو سخن گفتن باشد.

دیگر اینکه علماء می گویند: دلالت لفظ بر ظواهر ظنی است. ما از آنها می پرسیم که مراد شما اگر از ظنی اراده ی استعمالیه است دلالت مزبور نمی تواند ظنی باشد. زیرا اراده ی استعمالیه که عبارت است از القاء معنی در ذهن مخاطب یقینا وجود دارد و آن هشت احتمال ضرر به آن نمی زند زیرا معنی در ذهن مخاطب ایجاد شده است چه متکلم معنا را قصد کند یا نکند و یا در مقام تمرین باشد یا نباشد و یا لاغی باشد یا نه و مانند آن. شاعر عرب در این خصوص می گوید[10] :

غیری جنا و انا المعاقب فیکم ****** و کأننی سبّابة المتندم

یعنی دیگری جنایت کرده و من را عقاب می کنند همان گونه که کسی که پشیمان است انگشت اشاره ی خود را گاز می گیرد.

همچنین اگر آن هشت احتمال سبب شود که دلالت لفظ بر معانی در ظواهر ظنی باشد. این هشت احتمال در نص نیز وجود دارد.

بنا بر این ثابت کردیم که دلالت ظواهر بر مراد استعمالیه، قطعیه است.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ دلالت ظواهر بر مراد جدی[11] می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo