< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امتثال اجمالی

بحث در امتثال اجمالی است که در مقابل امتثال تفصیلی قرار دارد. گفتیم اگر علم اجمالی به معنای علم قطعی باشد به این گونه که مولی هرگز حاضر به ترکش نیست، علم اجمالی در آنجا علت تامه بر حرمت مخالفت قطعیه و هم وجوب موافقت قطعیه می باشد.

اما اگر علم قطعی نداریم بلکه حجت لفظی داریم که به اطلاق آن عمل می کنیم در اینجا جای بحث است که علم اجمالی علت ناقصه هست یا تامه.

ان شاء الله در مبحث اشتغال که علم اجمالی در آنجا به معنای علم قطعی نیست بلکه حجتی است که هم تفصیلی را می گیرد و هم اجمالی باید بحث کنیم که آیا مقتضی است یا علت تامه.

المطلب الثانی: آیا علم اجمالی مانند امتثال تفصیلی هست یا نه.

در سه مقام باید بحث کنیم:

    1. امتثال اجمالی در مقابل علم تفصیلی. یعنی فرد با اینکه به علم تفصیلی دسترسی دارد به سراغ آن نمی رود بلکه به سراغ علم اجمالی می رود.

    2. امتثال اجمالی در مقابل حجت تفصیلی. فرد با اینکه به حجت تفصیلی دسترسی دارد به سراغ آن نمی رود و به سراغ علم اجمالی می رود.

    3. امتثال اجمالی در مقابل ظن انسدادی. فرد به ظن انسدادی دسترسی دارد ولی به آن عمل نمی کند بلکه به علم اجمالی عمل می کند.

اما الاول: باید دقت داشت که گاه شبهه قصد قربت است و گاه قصد وجه می باشد و گاه تمییز اجزاء واجب از مستحب می باشد. این شبهه هم وجود دارد که کسی که می تواند یک نماز بخواند ولی به علم اجمالی عمل کرده و به چهار طرف می خواند این کار یک نوع بازیگری به امر مولی است و همچنین گفته اند که عمل مزبور اطاعت نیست. (البته در بعضی جاها دو مورد از موارد فوق راه دارد و گاه بیشتر و گاه همه ی آنها)

ابتدا توصلیات را بحث می کنیم و بعد به سراغ تعبدیات می رویم. مثلا دختری را می خواهیم به عقد کسی در بیاوریم. در اینجا به سراغ تقلید و اجتهاد نمی روم که آیا با «متعت» باید عقد را خواند و یا با «زوجت». در اینجا احتیاط کرده با هر دو عقد را می خوانم زیرا بالاخره پیغمبر اکرم (ص) غیر از این دو چیز دیگری نفرموده است.

به نظر ما این کار اشکالی ندارد ولی در عین حال، اشکال کرده اند که:

اولا: این کار از باب تعلیق است یعنی عقد در اینجا معلّق است زیرا معنای آن این است که «زوجت» ان کان اللفظ صالحا للتزویج و حال آنکه انشاء باید منجز باشد. همچنین است در مورد «انکحت» و تعلیق در عقود باطل است.

ثانیا: فرد نمی تواند قصد انشاء منجز کند و نمی تواند بگوید که من با «انکحت» قصد انشاء کرده ام و هکذا با «متعت» زیرا نمی دانم این لفظ وافی به مراد هست یا نه.

شیخ انصاری و محقق خراسانی از هر دو پاسخ داده اند. اما در مورد اشکال اول گفته اند که عقد معلّق باطل نیست زیرا بسیاری از عقود باطنا معلّق است. مثلا کسی که می گوید: «بعت» یعنی «بعت ان کنت مالکا» هکذا «طلقت» یعنی «طلقت ان کنت زوجا».

ثانیا: اگر عقد معلّق باطل باشد در جایی است که فرد به تعلیق تکلم کند ولی اگر در باطن معلّق باشد و به زبان چیزی نیاید اشکالی بر آن بار نیست.

اما در مورد اشکال دوم گفتند که فرد چگونه قصد انشاء ندارد واضح است که کسی که با «زوجت» و «انکحت» عقد را می خواند قصد دارد که فردی را زوج قرار دهد. بله به خصوص آن لفظ قصد انشاء ندارد ولی اجمالا قصد اجمال وجود دارد. دلیل هم نداریم که حتما قصد انشاء به خصوص یک لفظ خاص وجود داشته باشد.

اما در مورد تعبدیات می گوییم:

صورت اول: گاه چیزی تعبدی است ولی مستلزم تکرار نیست و اگر فرد امتثال اجمالی کند لازم نیست عمل را تکرار نماید. مثلا در روز جمعه فرد نمی داند غسل جمعه واجب است یا مستحب. در اینجا فرد به توضیح المسائل مراجعه نمی کند تا به علم تفصیلی دست یابد. بلکه به حمام می رود و با نیّت قربت غسل جمعه می کند.

در این مثال بحث قصد الوجه و القصد القربة جاری است ولی قصد تمییز و لعب به امر مولی و عدم امتثال در اینجا راه ندارد. در مورد قصد قربت می گوییم: صاحب کفایه آن را به دو گونه معنا کرده است یکی قصد الامر و دومی لله بودن است. در اینجا نیّت می کنم همان امری را که در واقع هست چه واجب باشد چه مستحب. اگر هم قصد قربت به معنای لله بودن است واضح است که عمل من برای خداست.

اما در مورد قصد الوجه می گوئیم. نمی توان غسل جمعه را به نیّت وجوب و یا استحباب آورد. چه نیّت وجوب و استحباب از باب غایت باشد (اغتسل لغایة وجوبه) که از با وصف «اغتسل لوجوبه» ولی در پاسخ می گوییم:

اولا قصد وجه واجب نیست و فقط متکلمین قائل به وجوب آن هستند و در میان فقهاء هم فقط ابن ادریس آن را واجب می داند و این به سبب اطلاق لفظی و اطلاق مقامی است.

اطلاق لفظی همان «اغتسل» است که در آن نیامده «اغتسل لوجوبه او لغایة وجوبه»

اطلاق مقامی عبارت است از چیزی که کثیر الابتلاء است و اگر شارع مقدس آن را نگوید این علامت آن است که واجب نیست. قصد وجه از همین باب است یعنی کثیر الابتلاء است و مغفول عنه است و نوع مردم از آن غفلت دارند حال که شارع به وجوب آن اشاره نکرده این علامت آن است که واجب نمی باشد. در اینجا اگر واجب باشد و شارع چیزی نگوید این بر خلاف حکمت است.

صورت دوم این است که مستلزم تکرار نیست ولی جزء واجب است و خودش مستقل نیست. مانند سوره در نماز که اختلافی است که آیا واجب است یا مستحب. فرد در اینجا از مرجع تقلید نمی پرسد تا به علم تفصیلی دست یابد بلکه احتیاط می کند و سوره را نیز می خواند.

در این صورت، اشکال قصد القربة، قصد الوجه و تمییز الاجزاء الواجبه عن المستحبه وجود دارد. اشکال اول و دوم را در صورت اولی جواب دادیم. اما در مورد تمییز الاجزاء می گوییم: جدا کردن اجزاء واجب از مستحب لازم نیست.

صورت سوم این است که عمل، عبادت است و مستلزم تکرار می باشد. مثلا فرد نمی داند در روز جمعه نماز ظهر واجب است یا جمعه. احتیاط می کند و هر دو را می خواند. این در مورد شبهات حکمیه است و مثال آن در شبهات موضوعیه مانند نماز خواندن به چهار طرف است.

در اینجا چهار اشکال راه دارد (از میان پنج اشکال فقط قصد تمییز جاری نیست). اما اینکه می گویید قصد الامر نیست. گفتیم که قصد الامر دو معنا دارد. مسلم است که محرک من امر مولی است. البته در اینجا نمی توان گفت که ظهر و یا جمعه امر دارد ولی می دانم که امری در میان است که من همان را امتثال می کنم.

اما در مورد قصد وجه که گفتیم واجب نیست. اما در مورد لعب به امر مولی می گوییم: گاه لعب به امر مولی ممکن است پیش آید مثلا کسی ده زیرجامعه که نه تای آن نجس است و یکی پاک. او می تواند لباس پاک را پیدا کند ولی این کار رانمی کند و ده باز نماز با ده زیرجامه می خواند. اما گاه شرایطی بر انسان حاکم است که نمی تواند تقلید کند و یا اجتهاد نماید در اینجا جمع بین دو نماز مانند ظهر و جمعه لعب به امر مولی نیست.

اما در مورد قصد طاعت می گوییم که قصد طاعت در خصوص ظهر و جمعه لازم نیست ولی فی الجمله قصد طاعت وجود دارد.

به بیان دیگر، دو گونه محرک داریم یکی محرک نفسانی است و یکی الهی. کسی که بین دو نماز جمع می کند محرک الهی دارد که همان قصد طاعت است نه محرک نفسانی.

آیت الله بروجردی می فرماید: من هر دو نماز را می آورد و هر کدام را لاحتمال امره و همین مقدار کافی است.

ما قائل هستیم که امتثال اجمالی هر همه ی این موارد جایز است بنا بر این هم می توان تفصیلا به علم رسید به این گونه که اجتهاد کرد و یا از مجتهد تقلید کرد و یا احتیاط نمود.

اما در مورد امتثال اجمالی در مقابل حجت تفصیلی می گوییم: جایی که امتثال اجمالی در مقابل علم تفصیلی اشکال ندارد به طریق اولی در این مورد هم اشکالی ندارد. حجت تفصیلی مانند قول زراره و قول مجتهد که مکلف به سراغ این دو نمی رود و در همه ی موارد فوق به سراغ علم اجمالی می رود.

اما در مورد امتثال اجمالی در مقابل ظن انسدادی می گوییم: مقدمات انسداد پنج تاست. یکی این است که احتیاط واجب نیست و یا احتیاط حرام است. اگر احتیاط واجب نباشد امتثال اجمالی در مقابل ظن انسدادی اشکال ندارد ولی اگر بگوییم که یکی از مقدمات دلیل انسداد حرمت احتیاط فرد در اینجا نمی تواند احتیاط کند.

تم الکلام فی المقام الاول که در مورد مباحث قطع بود

مقام دوم در رسائل و کفایه وجود ندارد و آن عبارت است از حجیّت عقل. یعنی آیا عقل حجت است یا نه. برای این مبحث باید فصل مستقلی داشته باشیم. متأخرین غفلت کرده اند که در مورد حجیّت عقل و فروع آن مبحث جداگانه ای باز کنند. قوانین و تقریرات شیخ به این مبحث اشاره کرده است.

 

بحث اخلاقی:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَنْ‌ تَعَلَّمَ‌ فِي‌ شَبَابِهِ‌ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فِي الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبِيرٌ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الْكِتَابِ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ.[1]

یعنی کسی که جوان است و در دوران جوانی درس بخواند مانند نقش بستن بر روی سنگ است که سال ها ماندگاری دارد. اما اگر کسی در دوران پیری بخواهد درس بخواند چون قوا و فهم و حافظه ی او ضعیف است مانند این است که نقاشی روی آب کند. همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ‌ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْق‌﴾[2]

از نظر روانشناسی نیز همین گونه است. قوای انسانی در دوران جوانی نو است ولی در دوران پیری پیر می شود. البته این قانون، جنبه ی غالبی دارد و ممکن است کسی هم پیدا شود که در دوران پیری به جایی برسد.

خلاصه اینکه کسانی که در دوران جوانی هستند باید اکثر وقت خود را صرف آموزش و یادگیری کنند. همچنین باید آنچه را که می آموزند بنویسند و تا آنجا که می توانند مطالعه و مباحثه کنند. این آموخته ها در دوران پیری هم در ذهن انسان باقی می ماند. انسان اگر پیر شود از فراگیری و حتی عبادت باز می ماند.

یک دور اصول، کافی است اما باید قبل از درس تهذیب، کفایه و رسائل را مطالعه کنند و بعد از درس هم مباحثه کنند و اتخاذ مبنی نمایند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo