< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی وضو و آیه ی صوم

بحث در اطراف آیات الاحکام است. در آیه ی وضو چند مطلب را بحث کردیم:

اولا لازم نیست دست را از پائین به بالا بشوییم زیرا ﴿إِلَى الْمَرافِقِ﴾ قید برای ﴿أَيْدِيَكُمْ﴾ است و قید برای شستن نیست.

دوم اینکه رجلین را باید مسح کرد و بر طبق هر دو قرائت سخن از مسح می باشد نه شستن و اگر ﴿أَرْجُلَكُمْ﴾ عطف به ﴿وُجُوهَكُمْ﴾ باشد لازمه اش این است که در وسط جمله ی معترضه ای فاصله شده باشد که با حکم قبل مخالف است. عطف بر جوار هم صحیح نیست زیرا این عطف بسیار شاذ است.

مطلب سوم کلام المنار بود که آن را بحث و نقد کردیم.

بقیت هنا کلیمة: سؤال می شود که رسول خدا (ص) بیست و سه سال در میان مسلمانان زندگی کرده و ده سال در مدینه بوده است. یقینا مسلمانان دیده اند که رسول خدا (ص) چگونه وضو گرفته و بالاخره پا را مسح کرده است یا غسل. از این رو این اختلاف بین شیعه و سنی برای چه به وجود آمده است؟

برای پاسخ سه توجیه وجود دارد:

توجیه اول: مسلمانان در همان اول، وحدت نظر داشتند اما قرآن وقتی به شهرستان ها رفت و اختلاف قرائت پیش آمد و قراء ﴿أَرْجُلَكُمْ﴾ را گاه به فتح و گاه با کسره خواندند این سبب اختلاف شد. زیرا قرآن در ابتدا اعراب نداشت و به قرائت قراء اعتماد می کردند و قرآء نیز به اختلاف خوانده اند.

توجیه دوم: طبری این روایت را دارد که «نزل الْقُرْآن بِالْمَسْحِ وَجَرت السُّنة بِالْغسْلِ»[1] یعنی قرآن دستور به مسح می دهد ولی مردم زیربار نرفتند و به سراغ غسل رفتند. شاید رسول خدا (ص) قبل از نزول آیه ی فوق پاها را می شست و بعد که آیه ی فوق نازل شد رسول خدا (ص) مسح کرد ولی مردم همان سنت سابق رسول خدا (ص) را دنبال کردند. این در حالی بود که سنت رسول خدا (ص) توسط قرآن نسخ شده است.

نظیر این مورد که سنت توسط قرآن نسخ می شود در مورد قبله نیز وجود دارد و آن اینکه مسلمانان مدتها به بیت المقدس نماز می خواند و رسول خدا (ص) هفده ماه در مدینه و چند سال در مکه رو به بیت المقدس نماز می خواند ولی قرآن این را نسخ کرد و فرمود: ﴿فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ[2]

از آنجا سوره ی مائده آخرین سوره ای است که بر رسول خدا (ص) نازل شده است هیچ آیه ای از این سوره نسخ نشده است.

توجیه سوم: این اختلاف توسط امویان مطرح شده است و بر اثر سیاست گذاری های آنها، بعد از مدتی بدعت، جای سنت را گرفت.

به عنوان نمونه انس که از صحابه ی رسول خدا (ص) است و صد سال عمر کرد و دوران حجاج را نیز درک کرده می گوید: حجاج بالای منبر است و آیه ی سوره ی مائده را می خواند و بعد می گوید که چون پاهای شما آلوده است آن را بشویید و به مسجد بیایید. البته در آن زمان، بسیاری از مردم پابرهنه بودند و با همان پای کثیف وارد مسجد می شدند:

حدثنا حُمَيْدٌ قَالَ: قَالَ مُوسَى بْنُ أَنَسٍ لِأَنَسٍ وَنَحْنُ عِنْدَهُ: يَا أَبَا حَمْزَةَ , إِنَّ الْحَجَّاجَ خَطَبَنَا بِالْأَهْوَازِ وَنَحْنُ مَعَهُ , فَذَكَرَ الطُّهُورَ , فَقَالَ: «اغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ» وَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنِ ابْنِ آدَمَ أَقْرَبَ إِلَى خَبَثِهِ مِنْ قَدَمَيْهِ (هیچ جا کثیف تر از پا نیست), فَاغْسِلُوا بُطُونَهُمَا وَظُهُورَهُمَا وَعَرَاقِيبَهُمَا (استخوان های اطراف را) ". فَقَالَ أَنَسٌ: صَدَقَ اللَّهُ وَكَذَبَ الْحَجَّاجُ , قَالَ اللَّهُ: {وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ} قَالَ: «وَكَانَ أَنَسٌ إِذَا مَسَحَ قَدَمَيْهِ بَلَّهُمَا.[3]

دیگر اینکه ابی مالک اشعری که از اصحاب رسول خدا (ص) می گوید که در یک اجتماع خانوادگی جمع شدند و گفت که غیر ما کسی نیست گفتند نه و فقط یک خواهر زاده است. ابی مالک گفت که او از ماست. بعد ادامه داد که بیایید وضوی رسول خدا (ص) را برای شما حکایت کنم. از این مشخص می شود که از مسح کردن ترس داشتند و حکومت می گفت که باید پاها را بشویند:

عَنْ أَبِي مَالِكٍ الْأَشْعَرِيِّ أَنَّهُ قَالَ: لِقَوْمِهِ اجْتَمِعُوا أُصَلِّي بِكُمْ صَلَاةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا اجْتَمَعُوا قَالَ: هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ مِنْ غَيْرِكُمْ؟ قَالُوا: لَا. إِلَّا ابْنُ أُخْتٍ لَنَا. قَالَ: ابْنُ أُخْتِ الْقَوْمِ مِنْهُمْ. فَدَعَا بِجَفْنَةٍ فِيهَا مَاءٌ فَتَوَضَّأَ وَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، وَغَسَلَ وَجْهَهُ ثَلَاثًا وَذِرَاعَيْهِ ثَلَاثًا ثَلَاثًا، وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وَظَهْرَ قَدَمَيْهِ، ثُمَّ صَلَّى بِهِمْ.[4]

اخیرا در تفسیر اهل سنت مانند آلوسی دیدیم که می گویند: اشتغال یقینی برائت یقینیه می خواهد و اگر ما پا را بشوییم در آن مسح هم هست ولی اگر مسح کنیم یقین به برائت حاصل نمی شود. بنا بر این اگر بشوییم برائت یقینی حاصل می شود زیرا در شستن مسح هم هست.

نقول: غسل و مسح با هم از قبیل متباینین هستند. غَسل یعنی شستن و مسح یعنی با رطوبت چیزی را مسح کردن. اگر آلوسی و امثال او به دنبال برائت یقینیه هستند باید دو بار وضو بگیرند یکی با غسل پا و دیگری با مسح آن.

بله اگر غسل و مسح از باب اقل و اکثر بودند کلام او صحیح بود ولی ما نحن فیه از قبیل متباینین هستند مانند نماز ظهر و جمعه که اگر ندانیم کدام واجب است باید هر دو را خواند.

 

الآیة الثانیة: آیة الصوم

قرار است که آیات مجمل را معنا کنیم و ببینیم آیا مجمل هستند یا نه. بحث در آیه ی صوم در این فرع است که افطار برای مریض یا مسافر، رخصت است یا عزیمت.

امامیه قائل است که عزیمت است (یعنی واجب است و اگر افطار نکند عمل حرامی را مرتکب شده است) و آنها حتما باید روزه را افطار کنند. هم مسافر و هم مریضی که روزه برایش ضرر دارد.

ولی تمامی علماء اهل سنت بجز ظاهریه قائل هستند که رخصت است و اگر خواست می تواند روزه بگیرد. بعد اختلاف دارند که افطار کردن ارجح است یا صوم گرفتن، گروهی گفته اند که افطار ارجح است و گروهی صوم را بهتر می دانند.

حال می خواهیم ببینیم که از آیه ی مبارکه رخصت استفاده می شود یا عزیمت.

خداوند در آیات صوم می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ‌ عَلَيْكُمُ‌ الصِّيامُ‌ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[5]

«کَتَبَ» در لغت عرب به معنای نقاشی در سنگ است یعنی چیزی که دیگر پاک نشود. بعد به تدریج این عبارت در معنای «فَرَضَ» استعمال شده یعنی این حکم، پاک شدنی نیست.

﴿أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ[6]

از چهار دلیل استفاده می شود که افطار عزیمت است:

الدلیل الاول: ترتّب وجوب صیام عدة من ایام آخر علی العنوانین (المریض و المسافر)

توضیح اینکه آیه می گوید که کسی که مریض است و سفر، واجب است که در عده ای از ایام أخر روزه بگیرد. جزاء باید فعل باشد و جمله ی اسمیه ی ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ نمی تواند به تنهایی جزاء باشد مگر اینکه فعل «یجب» را در تقدیر بگیریم. بنا بر این اگر صیام روزهای دیگر بر من واجب است دیگر نباید روزه ی ماه رمضان بر من واجب باشد. اگر هر دو واجب بود معنای آن تخییر بود بین اینکه روزه بگیریم و یا روزهای دیگر قضای آن را به جا آوریم و این در حالی است که وجوب در جمله ی جزاء تعیینی است نه تخییری.

الدلیل الثانی: التقابل بین الجملتین

خداوند در آیه ی بعدی می فرماید: ﴿شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‌ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ‌ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ[7]

گفته شده است که مراد از ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ‌ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾ دیدن هلال باشد یا اینکه فرد مسافر نباشد. این با ﴿فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ تقابل دارد و معنای آن این است که کسی که شهر رمضان را درک کند باید روزه بگیرد ولی اگر مریض و در سفر باشد نباید روزه بگیرد.

الدلیل الثالث: وحدة السیاق

خداوند مریض و مسافر را در کنار هم ذکر کرده است. سیاق اقتضاء می کند که حکم هر دو یکسان باشد. اگر برای مسافر روزه گرفتن جایز باشد، باید برای مریض هم جایز باشد و حال آنکه شرع به مریض اجازه نمی دهد. زیرا روزه برای مریض یا مضر است و یا حرجی و وحدت سیاق اقتضاء می کند که حکم مسافر هم همین باشد. بنا بر این نمی توان گفت که مریض نباید روزه بگیرد ولی مسافر می تواند در سفر روزه بگیرد. این با وحدت سیاق منافات دارد.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ دلیل چهارم می رویم. همچنین به این سؤال باید پاسخ دهیم که اگر روزه در سفر حرام است چرا خداوند می فرماید: ﴿أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ[8]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo