< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ی موصله

بحث در اشکالاتی است که به مقدمه ی موصله که صاحب فصول مطرح است وارد شده است. این اشکالات غالبا به سبب عدم تصور صحیح موضوع بوده است.

دو نکته را اگر در نظر بگیریم تمامی این اشکالات قابل رفع است.

اولا: معنای مقدمه ی موصله این نیست که ذی المقدمه ضمیمه به مقدمه شود اگر بگوییم وضوی موصله واجب است معنای آن این نیست که نماز هم ضمیمه به وضو شود.

ثانیا: مراد از وجوب مقدمه ی موصله این نیست که مقدمه، علت تامه برای ذی المقدمه باشد بلکه مرادشان مقدمه ای است که اگر اراده ضمیمه ی آن شود انسان به مقصد برسد و اگر اراده ضمیمه نشود، مقدمه همچنان موصله است.

با این دو مقدمه، اشکالات پنج گانه ای که به مقدمه ی موصله شده است را بیان می کنیم:

اشکال اول[1] : اگر مقدمه ی موصله واجب باشد معنای آن این است که واجب نفسی، تبدیل به واجب غیری شود زیرا نماز باید به وضو متصل شود و وضوی مقید به نماز، مقدمه باشد. بنا بر این نماز که واجب نفسی است باید واجب غیری شود.

امام قدس سره در مقام جواب می فرماید: آنی که جزء مقدمه است عنوان انتزاعی به عنوان موصله است نه وجود ذی المقدمه. وجود ذی المقدمه به وضو متصل نشده است و آنی که به وضو متصل شده است عنوان موصله می باشد. بنا بر این واجب نفسی تبدیل به واجب غیری نمی شود.

این کلام[2] خالی از اشکال نیست و جواب بهتر این است که از آن دو مطلبی که در مقدمه گفتیم استفاده کنیم و بگوییم: معنای موصله بودن این نیست که ذی المقدمه به مقدمه متصل باشد. معنای موصله این است که وضو مقدمه ای باشد که انسان را به ذی المقدمه برساند. زیرا مولی در خارج مشاهده می کند که دو نوع وضو وجود دارد یکی منتهی به نماز می شود و دیگری نمی شود. مولی آنی که به نماز منتهی می شود را طلب می کند.

همچنین در جلسه ی گذشته گفتیم که عنوان موصله، عنوان مشیر است و قید نمی باشد.

اشکال دوم[3] : اگر مقدمه ی موصله واجب باشد پس اگر کسی وضو گرفت ولی نماز نخواند، باید وجوب وضو ساقط نشده باشد. زیرا این وضو موصله نبوده است.

در جواب گفتیم که صاحب فصول هم همین را می گوید و قائل است که وجوب وضو در صورت نخواندن نماز ساقط نشده است.

اشکال سوم[4] : با این بیان مقدمه ی موصله نمی تواند واجب باشد زیرا مقدمه به تنهایی مانند نصب سلم، موصله نیست بلکه باید بعد از آن اراده ی صعود به پشت بام هم وجود داشته باشد. مقدمه با ذی المقدمه با هم هرچند موصل است ولی قابل امر نیست زیرا اراده امری خارج از اختیار است و چیز خارج از اختیار قابل امر نمی باشد. (محقق خراسانی قائل است که اراده امری غیر اختیاری است و در نتیجه قابل امر نمی باشد. ایشان این لغزش را در جاهای مختلف تکرار کرده است.)

یلاحظ علیه[5] :

اولا: این اشکال از اینجا سرچشمه می گیرد که ایشان تصور کرده است که مقدمه ی موصله باید علت تامه باشد. این در حالی است که ما می گوییم: مقدمه ی موصله چیزی است که اگر بعد از آن اراده بیاید انسان را به مقصد برساند. با این بیان، نصب سلم واجب این شرط است یعنی اگر اراده به آن منضم شود انسان را به مقصد می رساند.

ثانیا: محقق خراسانی به اشتباه تصور می کند که هر امری که اختیاری است مسبوق به اراده می باشد یعنی قبل از امر اختیاری باید اراده باشد و چون اراده مسبوق به اراده نیست زیرا در این صورت تسلسل رخ می داد، پس اراده باید خارج از اختیار باشد.

این در حالی است که اراده اختیاری می باشد و چنین نیست که میزان در شناسایی اختیاری از غیر اختیاری سبق اراده باشد. بلکه میزان احد الامرین است: یا باید مسبوق به اراده باشد و یا باید از فاعل مختار بالذات سر بزند. اراده هرچند مسبوق به اراده نیست اما از فاعل مختار بالذات که انسان است سر زده است. خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ‌ لَهُ‌ الدِّينَ‌[6] و اخلاص همان اراده است.

اشکال چهارم[7] : صاحب فصول باید بگوید علت تولیده باید واجب باشد نه غیر علل تولیده.

توضیح اینکه: علل در فلسفه گاه تولیدیه است گاه تسبیبیه. علت تولیدی آن است که بین علت و معلول، اراده ی فرد فاصله نمی اندازد. مانند القاء در آتش که بعد از آن احراق صورت می گیرد و لازم نیست مکلف، احراق را اراده کند. بله قبل از القاء اراده هست ولی بین آن و احراق وجود ندارد.

اراده ی تسبیبیه آن است فرد مقدماتی را فراهم می کند ولی بین آن مقدمات و ذی المقدمه باید اراده ی مکلف وجود داشته باشد. مثلا نصب سلم، مساوی با صعود نیست بلکه فرد باید صعود به پشت بام را هم اراده کرده کرده باشد.

با این بیان اشکال چهارم این است که صاحب فصول باید بگوید: علل تولیدیه واجب است نه تسبیبیه

جواب آن این است که مقدمه ی موصله، علت تامه نیست تا بگوییم بین مقدمه و ذی المقدمه فاصله نیست. بلکه مراد مقدمه ای است که اگر اراده به آن ضمیمه شود مکلف به ذی المقدمه می رسد.

اشکال پنجم[8] : (این اشکال در کفایه موجود نیست.)

این اشکال را به دو بیان ذکر می کنند که یکی از محقق خوئی و دیگری بیان محقق نائینی است و ما اولی را ذکر می کنیم:

محقق خوئی می فرماید: مقدمه ی موصله مستلزم دور است زیرا وجوب مقدمه فرع و وجوب ذی المقدمه اصل می باشد یعنی مقدمه وجوب خود را از ذی المقدمه می گیرد و وجوب مقدمه معلول و وجوب ذی المقدمه علت می باشد.

حال اگر مقدمه ی موصله واجب باشد یعنی وضویی که مقید به نماز باشد واجب است در این صورت صلاة، خود جزء مقدمه می شود و مقدمه مرکب از دو چیز می شود که عبارتند از: وضو و نماز. حال می گوییم: وجوب وضو مقدمی است و از آن سو نماز هم وجوب خود را از وجوب مقدمه گرفته است زیرا جزء به وجوب کل واجب است.

بنا بر این وجوب مقدمه که از وجوب ذی المقدمه در این صورت عکس می شود یعنی وجوب ذی المقدمه از وجوب مقدمه سر چشمه می گیرد.

یلاحظ علیه: ذی المقدمه به مقدمه متصل نیست تا مقدمه مرکب شود و همان گونه که گفتیم، موصله عنوان مشیر است.

 

بحث اخلاقی:

قال علی علیه السلام: كَمْ مِنْ عَقْلٍ‌ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ[9]

امتیاز انسان به وسیله ی عقل است. در زمان مرحوم بروجردی فردی سوئدی نزد ایشان آمد تا نظر ایشان را در مورد مواد الکلی بداند زیرا در آنکارا کنگره ای بود و قرار شد پیامی از آیت الله بروجردی در آنجا بخوانند. پزشک سوئدی علت تحریم الکل را در اسلام سؤال کرد. ایشان در جواب فرمود: امتیاز انسان با عقل است و الکل ضد عقل می باشد.

تمام سرمایه ی انسان با عقل است و انسان با عقل مساوی است و قرآن نیز به همان عقل که نفس است قسم می خورد و می فرماید: ﴿وَ نَفْسٍ‌ وَ ما سَوَّاها[10]

نفس و عقل انسان به قدری شریف است که خداوند به آن سوگند یاد می کند. در این سوره یازده قسم آمده است که یکی از آنها قسم به عقل است.

اما این عقل در صورتی راهنما است که آمر و مستقل باشد نه مأمور ولی اگر مأمور هوی و هوس باشد اسیر می گردد. در جریان یوسف و زلیخا می بینیم که عقل زلیخا تحت هوی و هوس که امیر بودند اسیر بود ولی عقل یوسف امیر بود و به همین دلیل به خدا پناه برد.

اگر عقل انسان از هوی و هوس تبعیت کند انسان بدترین جنبندگان می شود: ﴿إِنَ‌ شَرَّ الدَّوَابِ‌ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ[11]

به مناسبت میلاد با سعادت امام حسین علیه السلام می گوییم: در مورد ایشان گفته شده است: الاسلام محمدی الحدوث، حسینی البقاء. حتی صاحب المنار که گرایش های ضد شیعی دارد جریان کربلا را می ستاید.

در مورد امام سجاد علیه السلام می گوییم: امام سجاد علیه السلام این گونه نبوده است که دعا بخواند و بس بلکه ایشان در این ادعیه مقدار زیادی از معارف را بیان می کند.

در مورد حضرت عباس علیه السلام نیز می گوییم: امام سجاد علیه السلام در مورد ایشان فرمود: أن لعمی العباس یوم القیامة منزلة مقاما و مکانا یغبطه کل الشهداء.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo