< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ی واجبه

ما هو الواجب من المقدمة[1] : در این مورد چند قول وجود دارد

قول اول قول مشهور است که می گوید: ذات مقدمه واجب است[2] آنها یک دلیل بیشتر اقامه نمی کنند و آن اینکه علت وجوب مقدمه رفع احاله است و این حالت در تمامی مقدمات موجود است.

 

القول الثانی: صاحب معالم[3] قائل است که مقدمه در جایی واجب است که فرد ذی المقدمه را اراده کرده باشد و الا واجب نیست. ایشان با اضافه کردن این قید خواسته مشکلی را حل کند و آن اینکه اگر انسان وارد مسجد شد و دید مسجد به نجاست آلوده است از آنجا که ازاله ی نجاست واجب فوری است و نماز واجب موسّع باید ابتدا مسجد را تطهیر کند و بعد نماز بخواند. حال اگر کسی مسجد را تطهیر نکرد و نماز را شروع کرد عده ای می گویند نماز او باطل است زیرا: ترک الصلاة مقدمة لازالة النجاسة، و کل ما وجب ترکه حرم فعله. صاحب معالم می خواهد بگوید که نماز فرد صحیح است زیرا مقدمه هنگامی واجب است که فرد ذی المقدمه را اراده کند بنا بر این ترک الصلاة هنگامی واجب است که فرد ازاله را اراده کند و چون فرد چنین اراده ای ندارد بنا بر این ترک الصلاة واجب نیست و در نتیجه فعل الصلاة حرام نمی باشد.

یلاحظ علیه[4] : صاحب معالم می فرماید: مقدمه در صورتی واجب است که فرد اراده ی ذی المقدمه کرده باشد می گوییم: در این صورت وجوب مقدمه لغو می شود زیرا هدف از وجوب مقدمه ایجاد داعی برای انجام ذی المقدمه است و وقتی فرد به اندازه ی کافی برای انجام ذی المقدمه انگیزه دارد معنا ندارد که در او داعی ایجاد کنیم.

 

القول الثالث[5] : این قول نیز از صاحب معالم است و آن اینکه می فرماید: وجوب مقدمه مشروط به اراده ی ذی المقدمه است.

فرق این قول با قول سابق در قضیه ی حینیه و قضیه ی مشروطه می باشد. گاه به شکل قضیه ی حینیه می گوییم: کل انسان متحرک الاصابع حین هو کاتب و گاه به شکل قضیه ی مشروطه می گوییم: کل انسان متحرک الاصابع مادام کاتبا.

در قضیه ی حینیه قیدی وجود ندارد ولی فقط بر مقید قابل تطبیق است. مثلا امام قدس سره مثال می زد که اگر کسی را با عمامه دیده باشیم، عمامه قید نیست ولی رؤیت من غیر این حالت را شامل نمی شود. اما در قضیه ی مشروطه، قید وجود دارد مثلا می گوییم: به خانه ی من بیا بشرط اینکه معمم باشی.

صاحب معالم در قول قبلی قضیه را حینیه گرفته است ولی در این قول آن را شرطیه فرض کرده است.

نتیجه ی این قول مانند قول سابق است و صاحب معالم درصدد درست کردن نماز است.

یلاحظ علیه:

اولا: همان اشکال که به قول سابق وارد کردیم در اینجا نیز وارد است.

ثانیا: در سابق گفتیم که وجوب مقدمه اطلاقا و شرطا تابع وجوب ذی المقدمه است اطلاقات و شرطا. مثلا اگر وجوب نماز مقید به دلوک باشد وجوب وضو نیز مقید به دلوک است. اما چون وجوب نماز مقید به جماعت نیست وضو هم همین است.

بنا بر این نمی شود که وجوب ذی المقدمه مطلق باشد ولی وجوب مقدمه مشروط به اراده ی ذی المقدمه باشد. این در حالی است که وجوب مقدمه از وجوب ذی المقدمه سرچشمه می گیرد.

 

القول الرابع[6] : شیخ انصاری در تقریرات قائل است که مقدمه به شرط قصد توصل به ذی المقدمه واجب است.

از آنجا که نوشته ی شیخ انصاری در دست ما نیست و آنچه داریم نوشته ی مقرر درس ایشان مرحوم شیخ ابو القاسم کلانتر مازندرانی نوری است و عبارات او خیلی یکنواخت نیست در نتیجه سه احتمال در نظریه ی شیخ انصاری داده شده است:

النظریة الاولی فی تفسیر قصد التوصل: شیخ انصاری همان قول اول را انتخاب کرده است و قائل است که مطلق مقدمه واجب است و قصد توصل قید واجب نیست بلکه شرط حصول الامتثال می باشد. یعنی اگر بخواهیم امر غیری که در مقدمه است را امتثال کنیم باید قصد امتثال وجود داشته باشد. بنا بر این وضو به قصد التوصل واجب نیست به گونه ای که قصد التوصل قید وضو باشد فقط اگر فرد می خواهد امتثال کرده باشد و مثیب باشد باید قصد التوصل در او باشد بنا بر این اگر کسی نصب سلم کرده باشد و نیّت او ورزش کردن باشد از مولی طلبی ندارد. جوهر وجوب غیری به گونه ای است که اگر بخواهیم امتثال را تحصیل کرده باشیم باید قصد توصل کنیم. به بیان دیگر، بین وضو و نماز فرق است. در نماز قربة الی الله آن را انجام می دهیم ولی وضو که در خدمت نماز است باید به قصد توصل به نماز انجام شود.

این احتمال با بعضی از عبارات مقرر سازگار است.

احتمال دوم: رفع الحرمة عن المزاحم[7]

نظر شیخ انصاری این است که مطلق مقدمه واجب است ولی اگر بخواهیم از مقدمه ی حرام، حرمت را رفع کنیم باید قصد توصل کنیم.

مثلا انسانی در حال غرق شدن است و مسیر نجات دادن او زمینی است که غصبی می باشد. اگر قصد انسان از رفتن، نجات انسان باشد رفتن در زمین غصبی جایز است ولی اگر قصد فرد نجات غریق نباشد رفتن در زمین غصبی حرام می باشد.

احتمال سوم[8] : واجب، وضو نیست بلکه وضوی مقید به قصد توصل واجب است. یعنی الوضوء المقید بقصد التوصل واجب و قصد توصل قید برای واجب است. این قول قول معروفی است که به شیخ انصاری انتساب می دهند. ظاهرا مراد شیخ انصاری همین است.

بنا بر این اگر انسانی باشد که نماز قضاء به گردن او باشد و او پیش از ظهر وضو بگیرد و حال آنکه نه نیّت نماز قضاء دارد و نه نیّت مسّ قرآن. بعد که وقت داخل می شود با آن وضو نمی تواند نماز بخواند زیرا وضویی واجب است که در آن قصد توصل باشد.

همچنین شیخ به مثال انقاذ غریق و عبور از زمین غصبی مثال می زند.

ثم ان المحقق الخراسانی[9] اورد علی الشیخ ما هذا حاصله: محقق خراسانی در کفایه به شکل مفصل این بحث را مطرح می کند و خلاصه ی آن این است: ملاک وجوب مقدمه رفع الاحالة می باشد. بنا بر این قصد توصل، قیدی است زائد و در ملاک مزبور هیچ دخالتی ندارد و خود مقدمه چه با قصد توصل باشد یا نه در رفع احاله کافی است.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد کلام محقق اصفهانی[10] را نقل می کنیم که شاگرد محقق خراسانی و تصمیم دارد کلام صاحب کفایه را رد کند و کلام شیخ انصاری را به کرسی بنشاند ایشان در نهایة الدرایة فی شرح الکفایة می فرماید: القیود علی قسمین: قید تعلیلی و قید تقییدی. قید تقییدی جزء موضوع است ولی قید تعلیلی جزء موضوع نیست و علت برای حکم است. مثلا در اکرم زیدا العالم. زید جنبه ی تقییدی دارد ولی عالم جنبه ی تعلیلی دارد (لأنه عالم)

عنوان مقدمیت قید تعلیلی است مثلا نصب سلم علت برای رفتن به سطح است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo