< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجزاء [1] [2]

بحث در اجزاء است و باید در چند مقام بحث کنیم و اکنون به مقام دوم رسیده ایم. مقام اول در مورد این بود که امتثال هر امری چه واقعی باشد یا اضطراری و یا ظاهری موجب سقوط همان امر است.

در مقام دوم بحث در این است که آیا امتثال امر اضطراری (واقعی ثانوی) [3] سبب سقوط امر اختیاری می شود یا نه. مثلا اگر کسی با تیمّم نماز بخواند و بعد آب پیدا کند آیا این موجب سقوط امر اختیاری می شود یا اینکه وقتی آب پیدا کرد باید دوباره وضو بگیرد و نماز بخواند.

عذر گاه غیر مستوعب است یعنی فرد در بخشی از وقت فاقد آب است ولی در بخش دیگر قبل از آنکه وقت تمام شود آب پیدا می کند و گاه مستوعب است یعنی در کل وقت، آب یافت نمی شود.

ابتدا عذر غیر مستوعب را بحث می کنیم البته باید توجه داشت که منظور این نیست که من بدانم مستوعب نمی باشد بلکه در واقع مستوعب نباشد:

محقق خراسانی ثبوتا چهار صورت را بحث می کند و بعد آن را در مقام اثبات بحث می نماید. مراد از ثبوت این است که آیا نماز اضطراری وافی به مصلحت امر اختیاری هست یا نه. اثبات در مورد دلالت دلیل است یعنی آیه ی ﴿فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا[4] تا چه حد دلالت دارد.

الصورة الاولی: گاه نماز با تیمّم در حالت اضطرار وافی به مصلحت نمازی است که در حال اختیار و با طهارت مائیه خوانده می شود. یعنی نمازی که با وضو باشد اگر قربان کلی تقی می باشد به همان اندازه نماز با تیمّم این خصوصیت را دارد.

الصورة الثانیة: نماز با تیمّم وافی به مصلحت نماز با طهارت مائیه نیست ولی اگر نماز را با تیمّم بخوانیم دیگر نمی توانیم نماز را با طهارت مائیه بخوانیم. یعنی در عالم ثبوت نمی توان بین آن دو جمع کرد و بین آنها گویا یک نوع تعارض و تضاد وجود دارد.

آیت الله شیخ محمد علی کرمانی که از اساتید بود هنگام تدریس این بخش از کفایه مثال خوبی می زد و می گفت: کسانی که شکم درد داشتند هم می توانستند مسهل بخورند و هم جوشانده. مسهل کاملا اثر می کرد ولی جوشانده اثرش کم بود ولی اگر کسی آن را می خورد اجازه نداشت مسهل بخورد زیرا موجب بروز مشکلاتی در فرد می شد.

الصورة الثالثة: همان صورت ثانیه یعنی نماز با طهارت ترابیه وافی نیست ولی مزاحم با طهارت مائیه نیز نمی باشد. بنا بر این اگر کسی در اول وقت نماز را با طهارت ترابیه خواند و بعد در داخل وقت آب پیدا کرد می تواند نماز را با طهارت مائیه بخواند.

الصورة الرابعة: مصلحت ترابیه وافی به مصلحت مائیه نیست اما آن مقدار که مصلحت ترابیه کمتر دارد مشکل ساز نیست و واجب نیست که انسان آن را حتما احراز کند.

تمامی صور فوق را باید از نظر اجزاء و از نظر بدار بررسی کنیم.

اما الصورة الاولی: مصلحت طهارت ترابیه با مائیه یکسان است.

واضح است که چنین نمازی مجزی است.

در بدار باید تفصیل داد یعنی نماز مضطر آیا مطلقا وافی به مصلحت است یا زمانی وافی است که فرد از تحصیل آب در وقت مأیوس شود مثلا در آخر وقت باشد.

البته باید توجه داشت که مراد از غیر مستوعب بودن این نیست که من بدانم غیر مستوعب است بلکه مراد این است که در واقع مستوعب نیست ولی من جاهل به استیعاب و عدم آن هستم.

اما الصورة الثانیة: نماز مضطر وافی به مصلحت صلاة مختار نیست اما اگر نماز مضطر را بیاوریم نمی توانیم نماز را با طهارت واقعیه بخوانیم.

حکم بدار در آن این است که بدار در آن جایز نیست زیرا اگر نماز مضطر آورده است دست ما از غرض بالاتر که طهارت مائیه است کوتاه می شود در نتیجه عقل می گوید نباید عمدا بدار کرد و مصلحت بالاتر را از دست داد.

اما در مورد اجزاء می گوییم: اگر نماز مضطر اتیان شود مجزی است البته اگر قصد امتثال بتواند از فرد متمشّی شود. علت مجزی بودن این است که اگر کسی آن را بیاورد دیگر نمی تواند نماز با طهارت مائیه را بیاورد.

اما الصورة الثالثة: مصلحت نماز مضطر وافی به نماز اختیاری نیست ولی آن مقدار که کم دارد لازم الاحراز می باشد و می توان نماز با طهارت مائیه را نیز آورد.

این نماز مجزی نیست و بعد از یافتن آب باید آن را دوباره خواند.

بدار نیز جایز است.

بنا بر این فرد در اینجا مخیّر است در اول وقت نماز را با تیمّم بخواند و در آخر وقت که آب را پیدا کرد آن را تکرار کند و یا اینکه منتظر بماند در آخر وقت نماز را با طهارت مائیه بخواند.

اما الصورة الرابعة: محقق خراسانی در اینجا هرچند قائل است که مجزی است ولی گفته است که بدار در اینجا متعین است.

یلاحظ علیه: محقق خراسانی در صورت چهارم ظاهرا اشتباه کرده است. در اینجا یقینا اجزاء هست اما نمی دانیم چرا ایشان بدار را متعین می داند. زیرا واضح است که انسان می تواند صبر کند و در آخر وقت بخواند. به همین دلیل محشین در حاشیه ی کفایه قائل شده اند که محقق خراسانی اشتباه کرده است و به جای اینکه بگوید یستحب البدار قائل شده است که بدار متعین است. بدار مستحب است زیرا نماز در اول وقت فضیلت دارد و چه بسا نماز اول وقت با تیمّم دارای مصلحت بیشتری نسبت به نماز آخر وقت با طهارت مائیه دارد.

محقق خوئی[5] نیز اشکال دیگری به صورت سوم دارد و آن اینکه می فرماید: اگر نماز مضطر را فرد بخواند و بعد از یافتن آب آن را دوباره بخواند این علامت آن است که نماز مضطر فاقد مصلحت است و بر چنین چیزی نمی توان امر کرد. بنا بر این فرد باید صبر کند و فقط آخر وقت نماز را بخواند.

یلاحظ علیه: نمازی که فرد می خواند فاقد مصلحت نیست بلکه مصلحت ناقصه دارد و به همان اندازه قربان کل تقی است. محقق خوئی گویا تصور کرده است که نماز مزبور صد در صد بی اثر و فاقد مصلحت است.

تم الکلام فی مقام الثبوت (یعنی چهار صورت در آن تصویر کردیم.) به فرموده مرحوم امام قدس سره این صورت ها علم غیب است یعنی از کجا بدانیم که حال کدام قسم مد نظر شارع است تا بر اساس آن سخن بگوییم.

اکنون محقق خراسانی به سراغ مقام اثبات می رود و ادله را بررسی می کند. ابتدا می گوید که آیا دلیل بدل (نماز با طهارت ترابیه) اطلاق دارد یا نه. یعنی آیا اطلاق دارد که هم مستوعب و هم غیر مستوعب را شامل شود یعنی آیه ی ﴿فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا[6] آیا اطلاق دارد بگونه ای که هم داخل وقت و هم خارج از وقت را شامل شود یا نه. اگر اطلاق داشته باشد مسلما مجزی است زیرا برای ما دو نماز واجب نیست و فقط یک نماز واجب است و آن را هم خوانده ایم. زیرا یک امر بیشتر نداشتیم و ما هم همان یک امر را امتثال کرده ایم.

حتی می توان گفت که اطلاق از زاویه ای دیگر صورت اول و چهارم را شامل می شود.

اما اگر آیه اطلاق نداشت و در مقام بیان، استیعاب و عدم آن نداشت در اینجا چون دست ما از دلیل اجتهادی کوتاه می شود به سراغ اصل عملی می رویم و برائت جاری می کنیم زیرا شک می کنیم که علاوه بر نمازی که خواندیم نماز دیگری هم واجب است یا نه و اصالة البرائة را جاری می کنیم.

نقول: محقق خراسانی عالم ثبوت که نوعی علم غیب بود را آن همه بحث کرده است ولی عالم اثبات که نتیجه ساز است را سریع تمام کرده است.

باید هم اطلاق بدل را در نظر گرفت و هم اطلاق مبدل را. اطلاق مبدل عبارت است از: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ[7]

 

بحث اخلاقی:

امام صادق علیه السلام می فرماید: أَفْضَلُ‌ الْعِبَادَةِ الْعِلْمُ‌ بِاللَّهِ‌ وَ التَّوَاضُعُ‌ لَهُ.[8]

باید دید که مراد از (العلم بالله) چیست زیرا همه علم به خداوند دارد حتی اگر بعضی با زبان منکر خداوند باشند وقتی کارشان به مشکل بر می خورد در باطن خود به خدا متوسل می شوند: ﴿فَإِذا رَكِبُوا فِي‌ الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ[9] بنا بر این در طول تاریخ زندگی بشر انسانی یافت نمی شود که از صمیم دل منکر خدا باشد.

مراد از علم در روایت فوق کسی است که با علم خود، تسلیم خداوند باشد و بداند عالم محضر خداست از این رو در ادامه ی حدیث آمده است که باید در مقابل خداوند تواضع کند. عالم محضر خداست و خداوند در آن حاضر است ولی حضور او مکانی نیست بلکه قیومی است. اگر انسان چنین علمی به خداوند باشد دیگر گناه نمی کند. انسان اگر بداند که انسان دیگری مراقب اوست گناه نمی کند چه برسد به خداوند متعال که در همه جا با انسان است: ﴿ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‌ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا[10]

این همان است که انسان هنگام گناه کردن بداند که خدا او را می بیند: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ‌ يَرى‌[11]

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَا يَنْسُبُهُ أَحَدٌ قَبْلِي وَ لَا يَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِي إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِكَ إِنَّ الْإِسْلَامَ‌ هُوَ التَّسْلِيمُ‌[12]

این علم غیر از علم حصولی است بلکه نوعی ادراک قلبی است که انسان خدا را در همه جا حاضر ببیند و در مقابلش تواضع کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo