< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الامر عقیب الحذر[1] [2]

المبحث السادس: اگر مولی نهی کند و سپس امر نماید مفاد آن امر چیست. حتی گاه نهیی در کار نیست ولی مظنه ی آن وجود دارد و در فقه ما بیشتر همین مورد اخیر وجود دارد.

باید دانست که گاه نهی و امر در دو آیه ی جداگانه هستند. مثلا خداوند در سوره ی بقره از قتال در اشهر الحرم نهی کرده می فرماید: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ‌ فيهِ‌ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ[3]

و سپس در سوره ی توبه امر کرده می افزاید: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ‌ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُم[4]

همچنین اینکه محرم نباید شکار کند آن را در دو آیه بیان می کند. ابتدا در سوره ی مائده نهی را بیان کرده می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهيمَةُ الْأَنْعامِ إِلاَّ ما يُتْلى‌ عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي‌ الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُم[5]

سپس در آیه ی دیگر به امر اشاره می کند: ﴿وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا[6]

گاه هر دو در یک آیه جمع شده است مانند مسأله ی حیض ابتدا می فرماید که نباید با زنها نزدیکی کرد و بعد که پاک می شوند در قالب امر، می فرماید: نزدیکی کنید: ﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ‌ قُلْ‌ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّه‌[7]

به هر حال چه هر دو در یک آیه باشند یا دو آیه تفاوتی در مسأله ایجاد نمی کند.

ههنا اقوال اربعة: [8]

القول الاول: امر افاده ی وجوب می کند.

القول الثانی: امر افاده ی ترخیص می کند یعنی نهی قبلی برداشته شده است.

القول الثالث: امر تابع ما قبل النهی است. مثلا قرآن مجید می فرماید: ﴿وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا﴾ قائل به این قول می گوید که این امر بر می گردد به صید قبل از احرام.

القول الرابع: امر در این حال مجمل است و بین وجوب و ترخیص مردد است و دلالت بر هیچ چیز ندارد و باید بر اساس قرائن موجود عمل کنیم.

اما الدلیل قول اول: امر دلالت بر وجوب دارد.

یلاحظ علیه: این قول بسیار ضعیف است. از قائلین به این قول می پرسیم که امر به چه دلیلی دلالت بر وجوب دارد؟ ما قبلا سه مبنا را ذکر کرده بودیم. یکی این بود که صیغه ی امر برای وجوب وضع شده است. دوم اینکه وجوب مقتضای اطلاق است یعنی بعث از نظر اطلاق مساوی با وجوب است و قیدی نمی خواهد اما مستحب به قید احتیاج دارد. مبنای سوم که مبنای ما بود حکم عقل بود یعنی عقل می گوید: دعوت مولی نمی تواند بدون جواب باشد.

هیچ یک از این سه مبنا در امر بعد از حذر به درد نمی خورد. اما مبنای اول در اینجا به کار نمی آید زیرا مطابق اول که امر دلالت بر وجوب می کند مربوط به جایی است که قرینه بر خلاف نباشد و حال آنکه وجوب نهی قرینه بر خلاف است.

اما اگر مبنای شما دومی باشد باز هم در اینجا کاربرد ندارد زیرا اطلاق در جایی است که قرینه بر خلاف نباشد. مقدمات حکمت عبارتند از: اینکه ما یصلح للقرینیة در کار نباشد، مولی در مقام بیان باشد و قدر متیقنی در کار نباشد.

اما اگر مبنای شما سومی باشد که امر مولی نمی تواند بدون جواب باشد می گوییم آن هم در اینجا جاری نیست زیرا این هم در جایی است که قرینه بر خلاف نباشد.

اما الدلیل للقول الثانی: که امر دلالت بر ترخیص می کند.

این قول تا حدی عرفی است. مثلا اگر دولت تصمیم بر اجرای حکومت نظامی بگیرد و بگوید هیچ کس حق ندارد شب بیرون آید. بعد از خروج از وضعیت بحرانی می گوید: ای مردم خارج شوید. این دلالت بر این دارد که آن منع قبلی برداشته شد.

یلاحظ علیه: این کلام خوب است ولی در همه ی موارد قابل اجرا نیست.

اما الدلیل للقول الثالث: که باید به حکم ما قبل نهی رجوع کنیم

یلاحظ علیه: دلیلی بر این قول وجود ندارد و چرا باید حکم ما قبل از نهی را به زمان حال بکشانیم؟ اگر بگویید به سبب استصحاب است می گوییم در استصحاب شرط است که حالت سابقه تا زمان حال باقی باشد و این دو به هم متصل باشند و حال آنکه در ما نحن فیه چنین نیست زیرا سابقا قبل از احرام صید حلال بود و بعد صید حرام شد و الآن هم از احرام بیرون آمدیم. حلیت سابق با حرمت که در وسط آمده قطع شده است و استصحاب جاری نیست.

بله گاه دلیلی اجتهادی وجود دارد که هم حالت قبل از نهی و هم حالت نهی و هم حالت بعد از نهی را شامل می شود. بله صورت نهی خارج شده است ولی شمول آن دلیل حالت قبل از نهی و بعد از نهی را در بر می گیرد.

مثلا قرآن می فرماید: ﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ‌ قُلْ‌ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّه‌[9]

بعد ما یک دلیل سوم داریم که هر سه حالت را شامل می شود: ﴿نِساؤُكُمْ حَرْثٌ‌ لَكُمْ‌ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُم﴾‌[10] یعنی زمانی که خواستید با آنها مجامعت کنید. از این شمول زمان نهی خارج شده است ولی حالت قبل و بعد از نهی تحت این آیه قرار می گیرد.

بنا بر این اقوی قول رابع است و آن اینکه کلام مجمل می شود یعنی نمی توان برای آن یک ضابطه ی کلی صادر کرد بلکه باید هر مورد را به تنهایی مطالعه کرد و ممکن است گاه ترخیص باشد و ممکن است قول سوم باشد که حکم قبل از نهی را بر بعد از نهی می کشانیم و گاهی هم ممکن است نتوانیم از حالت اجمال بیرون آییم.

المبحث السابع[11] [12] : (این مبحث در کفایه مبحث هشتم است) هل الامر یدل علی المرة و التکرار او لا؟

اگر مولی به چیزی امر کند آیا این دلالت بر این دارد که آیا باید یک بار بیاوریم یا چند بار و یا اینکه اصلا بر این مطلب دلالتی ندارد.

لب کلام این است که امر دلالت بر مره و تکرار ندارد زیرا هیئت برای بعث وضع شده است (نه برای وجوب و نه برای طلب) ماده نیز بر طبیعت وضع شده است. پس هیچ دلالتی بر مره و تکرار در آن نیست.

توضیح اینکه:

المطلب الاول: این بحث در جایی است که قرینه ی خارجی بر مرة و تکرار نباشد و الا مطابق همان قرینه عمل می کنیم و بحثی نیست. مثلا در نماز قرینه داریم که باید هر روز آن را تکرار کرد و یا در حج قرینه ی خارجی داریم که یک بار کافی است. این موارد از بحث خارج است. بحث در جایی مانند اطعم است که نمی دانیم مرادش مرة است یا تکرار.

المطلب الثانی: محل نزاع در کجاست؟ آیا محل نزاع در هیئت امر است یا در ماده ی امر یا اینکه نزاع در هر دو جاری است؟

صاحب فصول مدعی است که محل نزاع هیئت امر می باشد. به این دلیل که علماء ادب متفقند که ماده که همان مصدر است فقط بر طبیعت دلالت می کند و اضرب فقط دلالت بر طبیعت زدن دارد و در آن نه وحدت وجود دارد و نه کثرت. سکاکی می گوید: مصدری که مجرد از الف و لام و تنوین باشد فقط دلالت بر طبیعت صرف می کند. (زیرا الف و لام ممکن است دلالت بر کثرت کند و تنوین نیز ممکن است دلالت بر وحدت داشته باشد.)

بنابراین بحث فقط در هیئت است.

محقق خراسانی بر ایشان ایراد کرده می فرماید: این مسأله مبنی بر این است که ماده ی مشتقات مصدر باشد. در این حال اضرب که امر است ماده ای دارد که همان مصدر است و مصدر دلالت بر طبیعت می کند.

ولی از کجا که ماده ی مشتقات مصدر باشد؟ این احتمال هست که مصدر، خود جزء مشتقات باشد و ماده ی اضرب عبارت از ضاد، راء و باء باشد که هیئتی ندارد.

امام قدس سره در تهذیب اشکال محقق خراسانی را رد کرده است. می فرماید: هرچند ماده ی مشتقات مصدر نیست ولی آن ماده (ضاد، راء و باء) در مصدر هم وجود دارد. بنابراین وقتی مصدر دلالت بر مرة و تکرار نکند از این رو ماده هم دلالت بر مرة و تکرار نخواهد کرد.

بنا بر این حق با صاحب فصول است.

بحث اخلاقی:

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ‌ تَقْدِيراً لِمَعَاشِهِ وَ أَشَدُّهُمُ اهْتِمَاماً بِإِصْلَاحِ مَعَادِهِ.[13]

مسیحی های واقعی معتقد هستند که باید دنبال معاد رفت و به دنیا اهمیت نداد و باید رهبانیّت را برگزید.

یهود بر عکس آنها به فکر آباد کردن دنیا هستند و به جهان آخرت اعتقاد زیادی ندارند و در کتاب های آنها بحث از معاد بسیار کمرنگ است.

اسلام در مقابل آن دو، هم به دنیا همیت می دهد و هم به آخرت: ﴿رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً[14]

امیر مؤمنان نیز کسی که هر دو دنیا را در نظر می گیرد را عاقل ترین افراد می داند. انسان باید آرزوهای خود را به مقدار توانش محدود کند و معاش خود را به شکل منظمی برنامه ریزی کند. اگر درآمد انسان کم باشد و انسان برنامه ریزی وسیعی داشته باشد به مشکل بر می خورد. انسان باید دنیای خود را به مقدار توانش بسازد.

سپس در مورد آخرت نیز توجه می دهد که زندگی در دنیا بسیار محدود و کم است نهایت نود و یا صد سال باشد و حتی اگر فرد بعد از این مدت در دنیا همچنان زنده باشد به آن زندگی نمی گویند. اما زندگی آخرت ابدی و جاودانه است و به همین دلیل امام علیه السلام می فرماید: که فرد عاقل باید همت بیشتری برای زندگی معاد داشته باشد. به بیان دیگر وقتی برای زندگی هشتاد ساله ی دنیا تلاش می کنیم باید برای زندگی ابدی بیشتر تلاش کنیم و اهتمام داشته باشیم. ما بر خلاف ابن تیمیه که می گوید جهنم ابدی نیست و بعد از مدتی آتشش خاموش یا سرد می شود قائل هستیم که عده ای هستند که تا ابد در جهنم خواهند ماند: ﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ‌ في‌ نارِ جَهَنَّمَ‌ خالِدينَ فيها[15]

مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: حدود دو هزار آیه در قرآن در مورد معاد است که گاه به تصریح و گاه به شکل غیر مستقیم بر معاد دلالت می کند.

به توصیه ی علامه طباطبایی انسان باید قبل از خواب تفکر کند که در طول روز چه حسناتی را انجام داده است و چه سیئاتی را مرتکب شده و چه ترک اولی هایی را انجام داده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo