< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت شرعیه[1] [2] و وضع برای صحیح یا اعم

گفتیم در مورد حقیقت شرعیه چهار[3] [4] قول است و ما قول چهارم[5] را قبول کردیم و آن اینکه این عبادات در امم سابق[6] هم بوده است و برای آنها الفاظی مانند صلاة و صوم وضع شده بود بنا بر این این الفاظ قبل از بعث رسول خدا (ص) در همین معانی و حقائق به کار می رفت و پیامبر اکرم (ص) نیز همان معانی را به کار برده است.

محقق خراسانی این نکته را قبول دارد که این حقائق در امم گذشته بوده ولی اشکال می کند که از کجا ثابت می شود که همین الفاظ برای آن معانی وجود داشته است. ما این اشکال را در خلال چند مقدمه پاسخ دادیم.

بنا بر این ما قائل به حقیقت لغویه هستیم نه حقیقت شرعیه و یا متشرعه.

ان قلت: نماز و روزه ی مسیحیان با نماز و روزه ی ما متفاوت است چگونه می شود که معنا واحد باشد.

قلت: حج آنها با ما فرق نداشت و هکذا صیام آنها. اگر تفاوتی باشد در نماز است که می گوییم: صلاة برای هیئت صلاتی وضع شده است که در آئین مسیح و شریعت رسول خدا (ص) وجود داشته است. غایة ما فی الباب این هیئت متفاوت است و گاه قصیر است و گاه طولانی تر ولی مشترکات صلاتی بین این دو وجود داشته است.

بنا بر این این الفاظ در آن معانی حقیقت لغوی بوده است و البته اینکه واضع آن الفاظ چه کسی بوده است برای ما مهم نیست. حتی در معلقات سبع کلمه ی صیام وجود دارد و حال آنکه او از شعراء جاهلیت بوده است.

ثمرة فرضیة[7] [8] : این ثمره طبق مبنای ما وجود ندارد ولی از آنجا که این ثمره در کفایه ذکر شده است آن را بیان می کنیم. این ثمره بر اساس قول سوم که قول محقق خراسانی است معنا دارد و آن اینکه شارع مقدس این الفاظ را از معانی لغویه به معانی شرعیه منتقل کرده است و این کار را از طریق وضع تعینی و یا از طریق استعمال به داعی وضع انجام داده است.

اگر در روایتی آمده باشد که رسول خدا (ص) فرموده باشد: اذا رأیتموا الهلال فصلوا. و ما نمی دانیم آیا مراد این است که هنگام رؤیت هلال باید دعا کرد یا باید دو رکعت نماز خواند.

ان ههنا صورا اربعة[9] :

هم تاریخ استعمال معلوم است و هم تاریخ نقل (هم می دانیم پیامبر اکرم (ص) کی این کلام را فرمود و هم می دانیم کی صلاة را بر معنای جدید نقل کرده است مثلا می دانیم که رسول خدا (ص) در سال پنجم هجرت آن را نقل کرده است.) در این حال اگر استعمال قبل از نقل است حمل بر معنای لغوی می شود و الا حمل بر معنای اصطلاحی می شود.

هر دو تاریخ مجهول است. در این صورت کلام مجمل می شود زیرا دو استصحاب با هم متعاض هستند یعنی استصحاب عدم نقل تا زمان استعمال با استصحاب عدم استعمال تا زمان نقل تعارض و تساقط می کنند. بنا بر این چون اصول لفظیه از کار افتاده است نوبت به اصل عملیه می رسد و آن اینکه باید احتیاط کرد زیرا علم اجمالی داریم که یا دعا بر ما واجب است یا نماز و باید هر دو را به جا آورد زیرا در اصول آمده است: اذا کان اللفظ مجملا و دائرا بین المتباینین باید هر دو را آورد زیرا عقل می گوید که اشتغال یقینی اقتضای برائت یقینیه دارد.

تاریخ استعمال معلوم و تاریخ نقل مجهول است. قانون در اینجا این است که استصحاب در معلوم جاری نمی شود زیرا استصحاب مربوط به صورت جهل و شک است. بنا بر این اصالة عدم النقل الی زمان الاستعمال جاری می شود و در نتیجه بر معنای لغوی حمل می شود. یعنی حال که نقل نکرده است تا زمان استعمال پس باید بعد از استعمال نقل کرده باشد. این اصل هر چند مثبت است ولی اشکالی ندارد زیرا اصل مثبت در اصول لفظیه حجّت است.

محقق خراسانی در کفایه اشکال[10] می کند و می گوید: اصل عقلایی در جایی است که شک در نقل داشته باشیم ولی در اینجا در اصل نقل شک نیست زیرا یقین داریم که رسول خدا (ص) نقل را انجام داده است و فقط تاریخ آن را نمی دانیم که آیا قبل از استعمال است یا بعد از آن. بنا بر این نمی توان به اصالة عدم النقل مراجعه کرد. بنا بر این نوبت به اصل عملی می رسد که همان احتیاط است.

مرحوم حاج شیخ صاحب درر[11] قائل است که وضع اول برای ما حجّت است و از آن بدون دلیل نباید رفع ید کرد. بنا بر این باید قائل به لزوم دعا کرد تا دلیل بر خلاف آن ثابت شود.

امام قدس سره[12] قائل است که باید دنبال ظهور بود و با این مطالب نمی توان ظهور را ایجاد کرد. بنا بر این کلام مجمل می شود و باید به سراغ اصول عملیه رفت.

تاریخ نقل معلوم است و تاریخ استعمال مجهول می باشد. مثلا می دانیم رسول خدا (ص) در سال پنجم هجرت این لفظ را به معنای جدید نقل کرده است. در اینجا نیز اصل فقط در مجهول جاری می شود نه معلوم بنا بر این اصالة عدم الاستعمال الی زمان النقل که قرن پنجم است جاری می شود در نتیجه ثابت می شود که استعمال بعد از آن بوده است و باید قائل به حقیقت شرعیه شود (عکس صورت سابقه.)

محقق خراسانی در اینجا اشکال کرده می گوید که ارزش این اصل از قبلی کمتر است زیرا اصل قبلی عقلایی بود و در نتیجه مثبات آن نیز حجّت بود ولی چون عقلاء آن را جاری نمی دانند ما آن را جاری ندانستیم (زیرا عقلاء اصل را هنگام که در اصل نقل شک داشته باشند جاری می کنند نه در جایی که اصل نقل ثابت باشد بلکه در تاریخ آن شک داشته باشند.) ولی این اصل که در اینجا جاری می شود اصل عقلایی نیست بلکه شرعی است در نتیجه مثبتات آن حجّت نیست زیرا اصالة عدم استعمال تا زمان نقل به تنهایی فایده ندارد و باید لازمه ی آن که پس استعمال بعد از نقل بوده است جاری شود و این اصل، مثبت بوده جاری نیست.

حاج شیخ در اینجا نیز قائل است که همان وضع اول که معنای لغوی است باید اخذ شود. امام قدس سره نیز همان اشکال را مطرح می کند و آن اینکه عرف از این نوع اصول غافل است و ما دنبال ظهور عرفی هستیم بنا بر این کلام در این شق مجمل می شود.

 

الامر العاشر: اسامی العبادات اسام لخصوص الصحیح او الاعم[13] [14]

در این امر در دو مقام باید بحث کنیم: یک مقام در عبادات است و مقام دیگر در معاملات. محقق خراسانی این دو مقام را از هم جدا کرده است. این بحث هم در صلاة مطرح می شود و هم در بیع.

نکته ای ادبی: صاحب کفایة یک اشکالی ادبی مرتکب می شود و آن را تکرار هم می کند و آن اینکه در عنوان می گوید: او للاعم منها. [15] افعل تفضیل یا با الف و لام است یا با مِن اضافه از این رو یا باید گفت: للاعم یا لاعم منها.

البته مخفی نماند که در میان اقوال چهارگانه ی بحث سابق بر اساس قول اول که مربوط به باقلانی بود این بحث مطرح نمی باشد زیرا او قائل بود که این الفاظ بر همان معانی لغویه ی خود باقی هستند.

بر اساس قول دوم که می گفت: رسول خدا (ص) این الفاظ را مجازا در معانی جدید استعمال کرده و بعدا از ایشان این الفاظ در آن معانی حقیقت شده است. طبق این قول هم این بحث بی فایده است زیرا رسول خدا (ص) وضع نکرده است بلکه مجازا استعمال کرده است و حال آنکه در این بحث ما دنبال واضع هستند زیرا می گوییم: آیا این الفاظ وضع بر صحیح شده است یا اعم.

بر اساس قول سوم نیز واضح است که این بحث جاری می باشد زیرا صاحب این قول که محقق خراسانی قائل است که رسول خدا (ص) آن الفاظ را وضع کرده است.

اما بر اساس قول چهارم که قول ما بود که قائل هستیم رسول خدا (ص) در این الفاظ هیچ تصرفی نکرده است و این الفاظ در سابق نیز وجود داشته است و رسول خدا (ص) در همان معانی لغوی آنها را به کار برده است و غایة ما فی الباب حدود و شرایطی به آن اضافه کرده است این را باید در ادامه تبیین کنیم.

صاحب کفایه و دیگران درصدد هستند ثابت کنند که این بحث بر اساس هر سه قول اول جاری می باشد.

 

نکته ای در مورد میلاد رسول خدا (ص): شیعه هفدهم ماه ربیع و سنی ها دوازدهم را جشن می گیرند. وهابیت قائل هستند این جشن گرفتن ها بدعت است زیرا در میان صحابه این روز به عید و یا جشن مشهور نبوده است.

ما سؤال می کنیم که آیا فعل صحابی حجّت است یا اینکه ترک آنها نیز حجّت می باشد. اگر قرار باید ترک آنها حجّت باشد باید کل زندگی جدید ما همه بدعت باشد.

ثانیا بدعت در جایی است که دلیل عامی بر انجام کاری در کتاب و سنت نباشد و حال آنکه چنین دلیلی وجود دارد. در قرآن کریم می خوانیم:

در سوره ی انشراح می خوانیم: ﴿وَ رَفَعْنا لَكَ‌ ذِكْرَكَ[16]

این آیه دلالت دارد که خداوند منت بر رسول خدا (ص) خدا گذاشته و بیان می دارد که او را بلند آوازه کرده است. بنا بر این جشن ما در تاریخ میلاد ایشان و خواندن آیات و اشعار پرمعنا آیا موجب بلندآوازه شدن رسول خدا (ص) می شود یا ارزش ایشان را پائین می آورد. واضح است که این کار موجب بلندآوازه شدن ایشان می شود.

دیگر اینکه در سوره ی مائده می خوانیم که اگر برای ما از آسمان مائده بفرستی ما آن را روز عید قرار می دهیم: ﴿قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ[17]

آیا مائده ای که شکم ده دوازده نفر را سیر می کند ارزشش بیشتر از میلاد رسول خدا (ص) است که مائده ای آسمانی است که دنیا را هدایت کرد و قلب ها را سیر نمود. بنا بر این این روز بیشتر مستحق این است که به عنوان عید معرفی شود.

دیگر اینکه حب النبی از اصول اسلام است کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿قُلْ‌ إِنْ‌ كانَ‌ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‌ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين[18]

آیا اجتماع ما به عنوان عید مظهر حب است یا بغض؟ یکی از مظاهر حب این است که رسول خدا (ص) را تکریم و تعظیم کنیم و در این روز آیاتی که در شأن ایشان نازل شده است را بخوانیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo