< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قسم چهارم وضع[1] و مناشیء وضع[2]

در جلسه ی قبل بحث وضع عام و موضوع له خاص[3] [4] را توضیح دادیم و گفتیم که تبیین محقق عراقی[5] در تصحیح این نوع وضع برای ما قابل قبول است.

امام قدس سره[6] نیز در بین اینکه حکایت و انتقال فرق گذاشت و قائل شد که عام نمی تواند از خاص حکایت کند ولی هیچ مانعی ندارد که انسان از لفظ عام به خاص منتقل شود. ما[7] نیز در جواب گفتیم که انتقال با حکایت این فرق دارد دارد که حکایت همواره ثابت و پابرجا است ولی انتقال بعد از اینکه مسئولیت خود که انتقال دادن ذهن به سمت چیز دیگری است را انجام داده است می تواند از بین برود و در نتیجه وقتی از بین رفته است موضوع از عام بودن منتقلب به خاص می شود.

اما قسم رابع وضع [8] که عبارت است از وضع خاص و موضوع له عام است.

بسیاری از علماء قائل شدند که این نوع از وضع محال است محقق شود زیرا خاص نمی تواند از عام حکایت کند. (بر خلاف قسم سوم که قائل بودند عام می تواند از خاص حکایت کند) اما در این قسم، خاص مانند زید، نمی تواند از عام حکایت کند زیرا خاص، مضیَّق به زمان و مکان است و توان حکایت از عام را ندارد یعنی نمی تواند با خصوصیاتی که دارد از جامع بین آن فرد و سایر افراد حکایت کند.

همان گونه که واضح است محقق خراسانی بر حکایت و عدم حکایت تکیه می کند.

مرحوم مسجد جامعه ای که استاد مرحوم امام قدس سره است و صاحب کتاب وقایة الاذهان[9] [10] می باشد در تصویر این نوع وضع می گوید: می توانیم از دور شخص زید را مشاهده کنیم و بعد چون می دانیم که زید با دیگران جهت جامعه ای دارد، کلمه ی انسان را بر جهت جامعه بین زید خارجی و بین افراد دیگر وضع می کنیم.

مرحوم حاج شیخ در درر[11] مثال دیگری می زند و آن اینکه می گوید: جسمی را از دور می بینیم و نمی دانیم نبات است یا جماد یا انسان ولی می دانیم افراد دیگری نیز مانند او در خارج وجود دارند و من لفظی را بین جهت جامعه بین آن موجود و افراد دیگر وضع می کنم.

مثال سوم را والد ما مطرح کرده است و آن اینکه در یک دست لفظ متر[12] را می گیریم و در دست دیگر آهن خارجی که یک متر است و بعد آن لفظ را بر طول آن آهن و هر آنچه به آن اندازه است وضع می کنیم.

به هر حال محقق خراسانی قائل است که عام می تواند از افراد حکایت کند (از این وضع قسم سوم جایز است) ولی فرد نمی تواند از عام حکایت کند (در نتیجه وضع قسم چهارم صحیح نیست)

امام قدس سره در اینجا همان مبنای خود را تکرار می کند و آن اینکه فرق است بین اینکه واسطه، حاکی باشد یا اینکه سبب انتقال باشد. اگر حاکی باشد نه قسم سوم جایز است و نه قسم چهارم یعنی نه عام می تواند از خاص حکایت کند و نه خاص از عام زیرا حکایت، فرع وضع است و حال آنکه عام برای عام و خاص برای خاص وضع شده است.

اما اگر واسطه، سبب انتقال باشد هم قسم سوم صحیح است و هم قسم چهارم یعنی هم از عام می توان به خاص منتقل شود و هم بر عکس. (مثال های سه گانه ی فوق نیز همه از قبیل انتقال است نه حکایت.)

یلاحظ علیه: همان اشکالی که به ایشان مطرح کردیم در این قسم نیز جاری است با این فرق که در قسم سوم گفتیم که اگر این واسطه که سبب انتقال است از بین برود هم وضع خاص می شود و هم موضوع له ولی در این قسم، اگر واسطه از بین رود هم وضع عام می شود و هم موضوع له زیرا فقط لفظ متر باقی می ماند و یک جهت جامعه.

البته این بحث ها در فقه کاربرد عملی ندارد.

 

به هر حال گفتیم که در جهت رابعه دو بخش است یعنی در مورد وضع بود که آن را تمام کردیم و اکنون به سراغ بخش دوم می رویم:

مناشیء الوضع[13] : گفته شده است که وضع سه منشأ دارد:

وضع تعیینی: مثلا در فرهنگستان، کلمه ای را در مقابل چیزی وضع کرده ایم و یا نام فرزند را حسین می گذاریم. یا مثلا امیر مؤمنان علی علیه السلام که در کعبه متولد شد خطاب آمد: انی سمیتها علیا مشتقا من اسمی الاعلی.

وضع تعیّنی: ابتدا وضع را در غیر ما وضع له با قرینه استعمال می کنند و سپس به سبب کثرت استعمال، معنای اول فراموش می شود و معنای دوم جایگزین آن می شود. مثلا دابه[14] در لغت عرب به معنای هر چیزی است که بر سطح زمین راه می رود ولی الآن در لغت عرب فقط به معنای اسب استعمال می شود. (هرچند در قرآن به همان معنای اول آن به کار برده شده است.)

ان قلت: شما می گویید: وضع تعینی که نتیجه ی کثرت استعمال است همیشه با قرینه استعمال می شود. حال که همیشه با قرینه است چگونه می تواند موضوع له و حقیقت باشد و حال آنکه موضوع له باید بدون قرینه باشد.

قلت: مدتی با قرینه استعمال می شود و بعدا قرینه از بین می رود. بله اگر قرینه همواره باشد و بدون آن معنای جدید به ذهن نرسد مجاز می شود و موضوع له و حقیقت محقق نمی شود.

ان قلت: در تعریف وضع گفتیم که وضع جعل لفظ در مقابل معنا است و حال آنکه در وضع تعیّنی به حمل اولی چنین جعلی وجود نداشته است بلکه خود به خود این لفظ بر اثر کثرت استعمال در مقابل آن معنا قرار گرفت.

قلت: محقق خراسانی به این اشکال توجه داشته است و از این رو در تعریف وضع از عبارت (نحو اختصاص) استفاده کرد. اگر می گفت: (نحو تخصیص) فقط وضع تعیینی را شامل می شد. به عبارت دیگر ایشان از تخصیص که به معنای جعل لفظ در مقابل معنا است استفاده نکرد.

با این حال اضافه می کنیم وضع به حمل اولی همان وضع تعیینی است و این وضع است که غالب می باشد و وضع تعیّنی نتیجه و مصداق وضع است و در واقع از نوع وضع به حمل شایع ثنایی می باشد و به عبارت دیگر، وضع تعینی از اقسام وضع نیست بلکه نتیجه ی وضع است. نتیجه ی وضع این است که هر وقت دابه گفته شود از آن فرس به ذهن می رسد.

وضع به داعی استعمال[15] : (از این بحث در مبحث حقیقت شرعیه استفاده می شود.)

مثلا کسی صاحب فرزند شده است و قرار است پدربزرگ برای او نامی انتخاب کند. او هم می گوید حسین من را به من بدهید. او با این کار هم حسین را استعمال کرد و هم وضع.

مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی که شاگرد محقق خراسانی بود در درس به ایشان اشکال کرد و آن اینکه استعمال به داعی وضع لازمه اش این است که بین لحاظ آلی و استعمالی جمع شده باشد.

توضیح ذلک: جایی که انسان وضع می کند، به لفظ از نظر استقلال نگاه می کند و می گوید: وضعت لفظ الحسین لهذا. اما در استعمال، انسان به آن الفاظ به دید آلیت می نگرد زیرا کسی که سخن می گوید به الفاظ توجه ندارد و فقط به معانی توجه می کند. بنا بر این در این نوع وضع، دو لحاظ استقلالی و آلی باید با هم جمع شده باشد که محال است.

محقق خراسانی در درس به ایشان جواب داد و گفت: گاه سخن از طبیعت لفظ است و گاه سخن از شخص لفظ. در مقام وضع به طبیعت لفظ توجه داریم (حسین یک لفظ کلی است و بر هزاران نفر اطلاق می شود) ولی در مقام استعمال به شخص او توجه داریم. از این رو هنگام استعمال به داعی وضع، موضوع له طبیعة الحسین است و مستعمل شخص حسین می باشد.

یلاحظ علیه: واضع فیلسوف نیست و این دقت ها مربوط به فلسفه می باشد. واضع فردی است عادی. جواب همان است که امام قدس سره فرموده است و آن اینکه جمع بین لحاظ آلی و استعمالی محال نیست. مثلا در کلام آموزش زبان عربی، استاد کلمات را یاد می دهد و شاگردان آرام آرام آن را استعمال می کنند در این حال هم به الفاظ توجه دارد و هم به معانی و توجه او به الفاظ آلی است و توجه او به معنای استقلالی. کسی که تازه زبانی را یاد می گیرد به تک تک الفاظ توجه می کند هرچند کسی که به زبان مادری خود حرف می زند غالبا به الفاظ توجه ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo