< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاک در تمایز علوم

بحث در جهت چهارم از مقدمه ی اولی است:

الجهة الرابعة: تمایز العلوم

چه چیز موجب شده است که علوم از یکدگر متمایز شود. مثلا علم صرف و همچنین علم نحو در خدمت زبان عربی هستند حال چرا این دو از هم متمایز شده اند؟

در وجه تماز چهار قول وجود دارد:

القول الاول: محقق خراسانی می فرماید تمایز علوم به اغراض است. یعنی تعدد غرض موجب تعدد علم می شود.

القول الثانی: قدماء قائل بودند که تمایز علوم به تمایز موضوعات است و تمایز موضوعات هم به حیثیات است. مثلا علم طب یک موضوع دارد و علم معدن شناسی موضوع دیگری دارد. یا کلمه و کلام موضوع علم نحو و صرف است ولی حیثیت در این دو متفاوت است زیرا در علم نحو اعراب و بناء را بررسی می کنیم و در علم صرف صحت و علت را مشخص می کنیم.

القول الثالث: محقق بروجردی قائل بود که تمایز علوم به محمولات هر علم است. یعنی جهت جامعه در هر علمی از نظر محمول با جهت جامع در علم دیگر فرق می کند. مثلا علم نحو مسائلی دارد که جهت جامع آن اعراب و بناء است.

القول الرابع: امام قدس سره قائل بود که هر علمی بالذات از علم دیگر متمایز است و اصلا جهت مشترکی بین علوم نیست مثلا اگر کسی نخود و لوبیا را با هم مخلوط کند این دو همواره از یکدگر قابل تفکیک هستند و یکی نمی شوند.

 

اما القول الاول: محقق خراسانی می فرماید: هر علمی برای غرض خاصی تدوین شده است. علم نحو برای صون اللسان عن الخطأ تدوین شده است و ابو الاسود دوئلی نیز به این سبب بود که آن را تدوین کرده است.

و الا اگر قرار باشد غرض را کنار بگذاریم و بگوییم که تمیز علوم به موضوعات است باید هر مسأله ای را یک علم مستقل بدانیم. مثلا (کل فاعل مرفوع) باید فی نفسه یک علم باشد و هکذا. آنی که این کثرات را یک علم قرار داده است همان غرض واحد است که بر همه ی این مسائل مترتب است.

خلاصه اینکه اگر غرض واحد باشد ولی موضوعات متعدد باشد یک علم تشکیل می شود ولی اگر غرض متعدد باشد، حتی اگر موضوع، یک چیز باشد، یک علم بیشتر نخواهیم داشت. مثلا موضوع در علم طب و تشریح هر دو بدن انسان است ولی چون غرض در این دو متفاوت است این دو، دو علم جداگانه هستند.

یلاحظ علیه: این نظر بالکل مردود است زیرا

اولا: اگر دو علم کاملا از هم جدا باشند و موضوع در آنها متمایز باشد به گونه ای که هیچ قدر مشترکی بین آن دو نباشد دیگر چه نیازی به تمایز به اغراض است. مثلا علم گیاه شناسی و علم معدن شناسی کاملا از هم جدا هستند و قدر مشترکی بین آنها نیست. این دو علم هرگز با هم مخلوط نمی شوند و جوهرا با هم فرق دارند زیرا یکی در جماد بحث می کند و یکی در موجود زنده حال وقتی این دو علم تمایز ذاتی دارند دیگر نوبت به تمایز به اغراض نمی رسد. در وحله ی اول تمایز به موضوعات است بعد به محمولات و در مرحله ی سوم نوبت به غرض می رسد.

ثانیا: شاید مستشکل بگوید که تمایز به اغراض در جایی صدق می کند که موضوع در آنها یکی باشد مانند علم صرف و نحو. نه در موردی که ما در اشکال اول بیان کردیم که هیچ قدر مشترکی بین آنها نیست.

ما در اینجا نیز می گوییم که تمایز به محمولات است و همچنان نوبت به اغراض نمی رسد. مثلا اگر محقق خراسانی بگوید که ما به الاشتراک در در علم نحو و صرف کلمه و کلام است ولی غرض در یکی صحت و اعتلال است و غرض در دیگری اعراب و بناء. از ایشان می پرسیم که این تعدد غرض از کجا فهمیده می شود. واضح است که این تمایز از محمولات فهمیده می شود زیرا محمولات علم نحو، رفع و نصب و جر است ولی محمولات علم صرف مضاعف بودن، صحیح بودن و امثال آن می باشد. به عبارت دیگر چون محمول ها متفاوت است غرضها هم متفاوت شده است. (باید توجه داشت که غرض مترتب بر محمول است نه اینکه محمول مترتب بر غرض باشد.)

ثالثا: حضرت امام قدس سره در تهذیب الاصول این اشکال را مطرح کرده است که اگر تمایز به اغراض باشد آیا غرض مدوِّن علم مراد است (مانند ابو الاسود دوئلی که علم نحو را تدوین کرد) یا غرض معلم (یعنی اساتیدی که آن علم را تدریس می کنند) است. هر کدام که باشد متأخر از علم می باشد و حال آنکه قبل از غرض ها باید در خود علم متمایزی وجود داشته باشد تا آنها را از همدیگر متمایز کند.

 

القول الثانی: علماء از قدیم الایام می گفتند: تمایز العلوم بتمایز الموضوعات و تمایز الموضوعات بتمایز الحیثیات

یلاحظ علیه: این قول صحیح است ولی کلیت ندارد. این بخش از تعریف که می گویند تمایز علوم به تمایز موضوعات تا پنجاه درصد صحیح است و آن در جایی است که بین موضوعات تباین کلی باشد مانند علم گیاه شناسی و علم معدن شناسی.

ولی بخش دوم آن که می گوید: تمایز موضوعات به تمایز حیثیات است صحیح نیست زیرا این حیثیات از محمولات انتزاع می شود زیرا در علم صرف آمده است که فاعل مرفوع است، و مفعول منصوب می باشد و در علم نحو آمده است فلان کلمه صحیح و یا معتل می باشد. این حیثیات از محمولات انتزاع شده است یعنی وقتی محمولات را در علم نحو مطالعه کردیم و دیدیم کل فاعل مرفوع، شناختیم که محمول در آن مربوط به حیثیت اعراب و بناء است.

از این رو این حیثیت در اصل به سبب همان تغایر محمولات می باشد.

بنا بر این باید گفت که تمایز العلوم گاه به موضوعات است (در جایی که بین موضوعات تباین کلی وجود دارد) و گاه بین محمولات است.

 

القول الثالث: تمایز علوم به تمایز محمولات است.

این قول از آیة الله بروجردی است. ایشان قائل است که محمولات هر علم یک جهت جامعه دارد مثلا محمولات علم صرف یک جهت جامعه دارد که غیر از جهت جامعه ی محمولات عرف صرف است هرچند موضوع در آنها یکی است. از این رو ایشان می فرمود: تمایز العلوم بالجهة الجامعة بین المحمولات المنتسبة الی الموضوعات.

از این رو جهت جامعه در محمولات علم نحو، اعراب و بناء است و جهت جامعه در علم صرف عبارت است از اعتلال و صحت. همچنین موضوع در علم طب و تشریح و وظائف الاعضاء همه یک چیز است که همان بدن است ولی چون جهت جامعه در محمولات آنها با هم فرق دارد این علوم با هم متفاوت شده اند.

یلاحظ علیه: اشکال این قول هم در این است که ادعای کلیت دارد. برای اینکه در جایی که بین دو علم هیچ ارتباطی نیست و موضوع در آنها کاملا متباین است مانند علم گیاه شناسی و علم معدن شناسی در آن هیچ نیازی به محمولات نیست زیرا آنها ذاتا و موضوعا از هم جدا هستند. بله در جایی که بین دو علم وجه مشترکی وجود دارد مانند علم صرف و نحو که هر دو از کلمه و کلام بحث می کنند در اینجا می توان گفت که تمایز علوم به محمولات است.

همچنین در علوم تکوینی بین علم طب و علم وظائف الاعضاء اشتراک است زیرا موضوع هر دو بدن انسان است و بدن انسان گاه از نظر صحت و بیماری مد نظر است که موضوع علم طب می شود و گاه از نظر وظیفه ی هر عضو مورد بررسی قرار می گیرد که در این صورت موضوع علم دیگری می باشد. در این صورت می توان گفت موضوعا یکی هستند و تفاوت آنها به محمولات است.

 

القول الرابع: حضرت امام قدس سره قائل بود که تمایز علوم به خود علم است و هر علمی بالذات با علم دیگر فرق می کند. بله گاه یک مسأله هم جزء علم نحو است و هم جزء علم صرف ولی این نیز مضر نمی باشد زیرا بحث در کلیت یک علم است هرچند در یک مسأله با هم مشترک باشند.

یلاحظ علیه: این کلام هر چند صحیح است ولی ادعای جدیدی نیست و اگر علوم با هم تمایز بالذات دارند به این دلیل است که یا موضوع بین آن دو تباین دارد مانند گیاه شناسی و علم معدن شناسی زیرا این دو علم بالذات با هم فرق دارند ولی در جایی که بین دو علم ما به الاشتراک است تمایز در آنها به محمولات است. به هر حال این قول از مجموع سه قول قبلی انتزاع شده است و کلام جدیدی نیست.

 

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo