< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شروع هشتمین دوره ی اصول

بحث ما بر اساس مطالب کفایه است و سپس مطالبی را اضافه می کنیم از این رو قبل از بحث باید کفایه را مطالعه کرد.

صاحب کفایه ابتدا مقدمه ای را ذکر می کند و در آن سیزده جهت را بیان می کند و سپس در جلد اول چند مقصد را بحث می کند که عبارتند از:

اوامر

نواهی

مفاهیم

عموم و خصوص

مطلق و مقید

بعد وارد جلد دوم می شود.

 

الجهة الاولی: موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة

محقق خراسانی در این جهت هفت بحث را مطرح می کند. چهار تای آن مربوط به مطلق دانش های بشر است (اعم از فقه و اصول و ریاضیات و طبیعیات و غیره) و سه بحث از آن مربوط به علم اصول فقه است.

آن چهار بحث عبارتند از:

تعریف موضوع علوم

تفاوت موضوع علم با موضوعه مسأله ی یک علم مثلا در موضوع علم نحو، کلمه و کلام است ولی مسأله ی آن مانند این است که کل فاعل مرفوع

آیا می شود که علمی بدون موضوع باشد یا اینکه تمامی علوم باید موضوع داشته باشد.

تمایز بین علوم به چه چیزی است آیا به موضوع است یا به اغراض.

اما سه بحث دیگر که مربوط به علم اصول است عبارت است از:

موضوع علم اصول

تعریف علم اصول

تفاوت مسأله ی اصولیه با قاعده ی فقهیه

محقق خراسانی در عرض دو صفحه کل این هفت بحث را مختصرا مطرح می کند.

 

الجهة الاولی: فی تعریف موضوع العلم

هر علمی برای خودش موضوعی دارد. محقق خراسانی در تعریف موضوع علم می فرماید: موضوع کل علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة ای بلا واسطة فی العروض

مثلا موضوع علم طب، بدن انسان است. بنا بر این بدن انسان را فرض کرده و سپس از عوارض آن بحث می کنیم یعنی چه چیزی مایه ی صحت است و چه چیزی مایه ی بیماری است.

مخفی نماند که یک اشکال ادبی در کلام محقق خراسانی وجود دارد و آن اینکه از ایشان می کنیم که چرا از کلمه ی عوارض که جمع عارضه است استفاده کرده است. ایشان بهتر بود که به جای آن از کلمه ی اعراض که جمع عرض است استفاده می کرد.

 

لفظ اعراض ذاتیه مرکب از دو کلمه ی عرض و ذاتی است که باید این دو را توضیح داد:

اما العرض: عرض گاهی در فلسفه و حکمت مطرح می شود و گاهی در علم منطق

عرض در اصطلاح فلسفه: عرض در فلسفه در مقابل جوهر است. یعنی موجود یا جوهر است یا عرض. پنج جوهر و نه عرض وجود دارد که در فلسفه بحث شده است. جوهر ماهیّتی است که «اذا وجد، وجد لا فی موضوع» ولی عرض ماهیّتی است که که «اذا وجد، وجد فی موضوع». یعنی جوهر در تحققش احتیاج به موضوع ندارد ولی عرض در تحققش احتیاج به موضوع دارد.

جوهر پنج چیز است: عقل (مجرد)، نفس (مجرد)، جسم، ماده (هیولی)، صورت (جسم از ماده و صورت ترکیب می شود. (جسم هرچند مکان می خواهد ولی مکان موضوع نیست.)

عرض نه چیز است: کیف (چگونگی مانند رنگ)، کم (اندازه)، وضع، یفعل، ینفعل، متی و غیرها

عرض در منطق: عرض در منطق در مقابل چیزی است که نه نوع باشد، نه جسم و نه فصل که خود یا عرض عام است یا عرض خاص. به عبارت دیگر عرض چیزی است که مقوّم نباشد بلکه خارج محمول باشد بنا بر این حتی گاه جوهر در فلسفه، در منطق می تواند عرض باشد. مثلا ناطق نسبت به حیوان، مقوّم نیست از این رو می گویند: ناطق عارض بر حیوان می باشد.

اما الذاتی: ذاتی دو معنا دارد که هر دو در منطق مطرح شده است یک اصطلاح مربوط به قدماء است مانند ابن سینا، فارابی و خواجه نصیر و دیگری مربوط به متأخرین می باشد مانند حاجی سبزواری.

نظریه ی متأخرین: چیزی که بر چیزی عارض شود اگر اتصافش حقیقی باشد به آن عرض ذاتی می گویند ولی اگر مجازی باشد به آن عرض قریب می گویند.

اتصاف حقیقی و ذاتی مانند الماء جار. زیرا اتصاف جریان به آب حقیقی است و واقعا آنی که جاری است آب است. اما در مقابل آن، اتصافی مجازی وجود دارد مثلا می گویند: المیزاب جار. این اتصاف مجازی است و به سبب علاقه ی حال و محل این مجاز را مرتکب می شوند. این را عرض قریب می گویند.

محقق خراسانی همین عرض قربی را انتخاب کرده است. عبارت واسطه در عروض در عبارت است از محقق خراسانی همان مجاز است.

توضیح اینکه واسطه بر سه قسم است:

واسطة فی الثبوت. مثلا آتش نسبت به حرارت آب از این نوع است زیرا اگر آتش نباشد، آب داغ نمی شود. بنا بر این واسطه در ثبوت یعنی چیزی علت برای چیزی دیگر باشد.

واسطة فی الاثبات. چیزی است که سبب حصول علم می شود مثلا دودی را مشاهده کرده ایم که فهمیدیم آتشی روشن است. دود نسبت به آتش علت نیست بلکه آتش علت دود است ولی مشاهده ی دود سبب علم به آتش می شود.

واسطة فی العروض. چیزی سبب می شود که موصوف مجازی، متصف به وصف شود. مانند المیزاب جار که علاقه ی حال و محل، واسطه در عروض است. یعنی از اینکه آب روی میزاب است و میزاب نیز حالّ است این موجب می شود که صفات واقعی آب را به میزاب دهیم. این نوع مجاز از باب مجاز مرسل است نه مجاز استعاره.

اذا علمت هذا فاعلم که محقق خراسانی مطابق صاحب منظومه قائل است که موضوع هر علم چیزی است که از عرض ذاتی بحث می کند یعنی اتصاف موضوع به آن صفت حقیقی باشد و واسطه در عروض نخواهد (هرچند ممکن است واسطه در ثبوت را لازم داشته باشد.)

مرحوم مشکینی در توضیح اضافه می کند که گاه عروض وصف به موصوف بدون واسطه است. مانند عروض تعجب به انسان. تعجب عرض ذاتی انسان است.

گاه نیز واسطه دارد ولی واسطه در آن امر مباین است. مانند آتش که مباین با آب است ولی همان آتش موجب گرم شدن آب می شود و در نتیجه عرض ذاتی آن است.

گاه ممکن است واسطه، اخص باشد مانند: الحیوان ضاحک. عروض ضحک بر انسان به سبب واسطه ی اخص است که همان انسان می باشد.

گاه واسطه اعم است مانند: الانسان ماش که ماشی عارض بر انسان است ولی واسطه ی آن حیوان است که اعم می باشد.

خلاصه اینکه همین مقدار که اتصاف وصف به موصوف، حقیقی باشد و مجازی کافی است. اما در مثال زید، عالم ابوه از باب واسطه در عروض است زیرا عالم بودن پدر ارتباطی به زید ندارد.

اما توضیح عرض قریب: عرض قریب چیزی است که اتصاف در آن مجاز و غیر واقعی است مانند: (و اسئل القریة) واضح است که سؤال از قریه مجاز است و مراد اهل قریه می باشند.

تم الکلام فی اصطلاح المتأخرین فی العرض الذاتی و ان شاء الله در جلسه ی بعد به توضیح کلمات قدماء در مورد عرض ذاتی می پردازیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo