< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تبعیض در تقلید و تقلید ابتدایی از میت

سخن در تنبیهاتی بود که در مبحث تقلید از اعلم باقی مانده است.

التنبیه الرابع: التبعیض فی التقلید[1]

این تنبیه، جدید است و در کتب اصولی مطرح نشده است و آن اینکه سابقا دایره ی علم فقه وسیع نبود و یک فرد می توانست در تمامی ابواب فقه سرآمد روزگار شود ولی امروزه بر اثر روابط زیاد، فقه و مسائل ضروری اجتماع بیش از سابق شده است. مثلا معاملاتی پیدا شده است که در سابق نظیری نداشت، در حج و سایر عبادات وسائلی ایجاد شده است که در سابق نبوده است بنا بر این اگر یک نفر پیدا شود که در عبادات، معاملات، سیاسات، احوال شخصیه (مانند طلاق و نکاح) اعلم باشد بسیار مشکل است.

فنقول: چه مانع دارد که فقهاء تقسیم شوند و گروهی در بخش عبادات کار کنند و گروهی دیگر در بخش معاملات و هکذا.

این کار اشکال عقلی و شرعی ندارد و در هر زمینه می توان از اعلم در آن مورد تقلید کرد. ما مشروح این مسأله را در مقدمه ی (المواهب فی تحلیل احکام المکاسب[2] [3] ) بحث کرده ایم.

البته باید بحث شود که این کار به چه نحوی عملی است، آیا از شأنیت مرجعیت می کاهد و یا نه ولی به هر حال این فرضیه ای است که باید روی آن کار شود.

 

التنبیه الخامس: فی تقلید المیت ابتداء[4] [5]

این بحث در مقابل بقاء بر میّت است که بعدا آن را مطرح می کنیم.

اهل سنت همه عامل به این مسأله هستند مثلا از ابو حنیفه که در سال 150 فوت کرده است و یا از شافعی که در سال 204 فوت کرده است یا از احمد بن حنبل که در سال 241 فوت کرده است و یا از مالک که در سال 179 فوت کرده است تقلید می کنند.

آیا چنین تقلیدی جایز است مثلا کسی ابتداء از علامه ی حلی تقلید کند. این مسأله در کتب اصولی و فقهی ما از زمان علامه مطرح شده است و او این مسأله را در دو کتاب تهذیب الاصول و نهایة الاصول مطرح کرده است.

اما کسانی که قائل به بطلان تقلید ابتدایی از میّت شده اند: (شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار، اسامی ایشان را ذکر کرده است.)

علامه ی حلی (متولد 648 و متوفای 726)

خواهر زاده ی او به نام ضیاء الدین اعرجی در کتاب منیة اللبیب فی شرح التهذیب للعلامه (او در سال 740 زنده بوده است ولی وفات او در دست نیست.)

شهید اول در کتاب ذکری (متولد 734 و متوفای 786)

فرزند علامه در کتاب ایضاح الفوائد (متوفای 771)

محقق ثانی در جامع المقاصد و می فرماید: اگر کسی بگوید که تقلید از میّت جایز است او سهمی از علم اصول ندارد. (متوفای 940)

شهید ثانی در مسالک (متوفای 965)

محقق اردبیلی در شرح ارشاد (متوفای 993)

شاگرد محقق اردبیلی و فرزند شهید ثانی شیخ حسن صاحب معالم

مرحوم محقق سبزواری در کتاب کفایه

محقق بهبهانی (متوفای 1240)

در مقابل، میرزای قمی در کتاب قوانین تقلید از میّت را جایز دانسته است و علت آن این است که او قائل به انسداد شده است و قائل است که باب علم و علمی مسدود می باشد در نتیجه باید به ظن عمل کرد. از این رو تقلید از میّت چون یکی از اقسام ظن است می تواند مورد عمل قرار گیرد.

اخباری ها نیز قائل به تقلید از میّت هستند. آنها در واقع قائل به بطلان تقلید هستند و می گویند فقط باید از حکم امام علیه السلام تقلید کرد.

 

دلیل المخالف لتقلید المیت[6] :

دلیل اول: الدلیل العقلی

اصالة عدم حجیة رأی احد علی احد در اینجا جاری می شود الا ما خرج بالدلیل. قول مجتهد حیّ استثناء شده است زیرا اگر انسان تقلید نکند، شریعت از بین می رود. بنا بر این تقلید از میّت داخل در اصل مزبور است.

 

دلیل دوم: الاجماع

همانگونه که اسامی علمایی که قائل به بطلان تقلید از میّت هستند را نقل کردیم مشخص می شود که علماء بر بطلان تقلید از میّت اجماع دارند.

یلاحظ علیه[7] : اجماع مزبور مدرکی است و شاهد آن این است که از زمان علامه مطرح شده است. بله اگر از زمان صدوق مطرح بود می شد گفت که آنها به دلیلی اعتماد کردند که به دست آنها رسیده بود ولی ما به آن دست نیافته ایم. ولی از آنجا که از قرن هفتم به بعد مطرح می شود این علامت آن است که آنها به نصی که به دست ما نرسیده باشد استناد نکرده اند. (ما اعتقاد داریم که اجماع متقدمین کشف از دلیلی می کند که به دست مجمعین رسیده ولی به دست ما نرسیده است ولی اجماعات بعدی علامت آن است که اجماع آنها از روی استنباط بوده است و چنین استنباطی برای خودشان حجّت است نه برای ما.)

 

ادلة الموافق[8] : کسانی که قائل به جواز تقلید ابتدایی از میّت هستند به ادله ی بسیاری تمسک کرده اند.

الدلیل الاول: اطلاق الآیتین

اطلاق آیه ی نفر و سؤال هم موردی را شامل می شود که منذر حیّ باشد و یا میّت و یا جایی که سؤال شونده زنده باشد یا مرده.

آیت الله خوئی در کتاب تنقیح از این استدلال جواب داده است: این آیه صریح در حیات است زیرا کسی که از دنیا رفته است نمی تواند انذار کند و یا سؤالی را پاسخ دهد.

یلاحظ علیه: جواب آیت الله خوئی کامل نیست زیرا هرچند دو آیه ی فوق صریح در حیّ است ولی حیات مدخلیت ندارد زیرا آنچه ملاک است سخن اوست بنا بر این بین اینکه سخن از کلام او و در زمان حیات او شنیده شود و بین اینکه از قلم او و حتی بعد از وفات آن شنیده شود فرقی نیست. عرف در اینجا الغاء خصوصیت می کند.

فالاولی ان یجاب بجواب آخر: آیه در جایی است که بین فتوای علماء مخالفت نباشد و حال آنکه می دانیم مجتهدین گذشته با هم اختلافات بسیاری داشتند. در سابق نیز گفتیم که قدر مسلم از روایات ارجاعیه جایی است که در میان آنها علم به اختلاف در فتوا نباشد.

 

الدلیل الثانی[9] : السیرة العملیة بین العقلاء

عقلای عالم در فراگرفتن علم و دانش خود را مقید به حیات معلم نمی دانند. مثلا امروزه ما همه از کتب ملا صدرا و یا سید مرتضی استفاده می کنند و حتی پزشکان از کتاب های ابن سینا استفاده می کنند.

یلاحظ علیه: آموزش علم یک مسأله است و تحصیل عذر مسأله ای دیگر

در آموزش علم بین حیّ و میّت فرق نیست ولی ما در مقام تحصیل معذّر هستیم یعنی عند الله عذر داشته باشیم. یعنی باید در نزد خداوند از مسئولیت بیرون بیاییم. در این مورد شاید عقلاء قائل به احتیاط باشند و بگویند که باید به سراغ معذّریت قاطع رفت (که تقلید از حیّ است) نه مشکوک. در مقام آموزش علم، انسان گاه از کافر هم علم می آموزد ولی بحث تقلید بحث عبودیت و بندگی است. اگر امر دائر مدار بین مشکوک و مقطوع شود، عقلاء به مقطوع عمل می کنند.

 

الدلیل الثالث[10] : استصحاب الحجیة

این دلیل را چهار گونه بیان کرده اند و ان شاء الله در جلسه ی بعد آن را توضیح خواهیم داد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo