< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/06/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعاریف اجتهاد[1]

محقق خراسانی بعد از آنکه مقاصد را تمام کرده است خاتمه ای[2] دارد به نام الاجتهاد و التقلید. شیخ انصاری در رسائل این بحث را مطرح نکرده است ولی در رساله های مختلفی این بحث را عنوان کرده است.

فنقول:

خاتمة فی الاجتهاد و التقلید.

فههنا مقامان:

المقام الاول: الاجتهاد

المقام الثانی: التقلید.

در اجتهاد چند فصل وجود دارد:

الفصل الاول: فی تعریف الاجتهاد و الآثار المترتبة علیه

التعریف الاول: غزالی (متوفای 505) از علماء اهل سنت در تعریف اجتهاد می گوید: بذل المجتهد وسعه فی طلب العلم باحکام الشریعة.[3]

در ابتدا باید توجه داشت که مجتهد یا از کلمه ی جُهد اخذ شده است و یا جَهد. اگر از کلمه ی جَهد اخذ شده باشد به معنای مشقت است و اگر از جُهد اخذ شده باشد به معنای توان می باشد.[4]

مجتهد هم باید توانش را بذل کند و هم باید مشقت را تحمل کند.

به هر حال به تعریف غزالی دو اشکال وارد است:

الاشکال الاول: تعریف او دوری است زیرا در تعریف اجتهاد، مجتهد را اخذ کرده است و می گوید: بذل المجتهد. در تعریف نباید معرِّف در تعریف معرَّف اخذ شود.

الاشکال الثانی: این گونه نیست که مجتهد همواره دنبال احکام رود بلکه گاه به دنبال وظائف می رود. مثلا اصول عملیه از باب بیان وظیفه است نه حکم شرعی. مثلا حدیث رفع صرفا می گوید که در صورت عدم علم، برائت جاری می شود و بدین گونه وظیفه ی فرد را مشخص می کند اما اینکه فی الواقع چه حکمی در آن مورد جاری است آن را بیان نمی کند.

بنا بر این مجتهد باید به دنبال دو چیز باشد: هم به دنبال احکام شریعت باشد که همان امارات است که عبارت است از: کتاب و سنت و عقل و اجماع. هم به دنبال وظائف مانند اصول عملیه باشد.

 

التعریف الثانی: آمدی ‌(متوفای 551)‌ از علماء اهل سنت می گوید: استفراغ الوُسع فی طلب الظن بشیء من الاحکام الشرعیة علی وجه یحس المجهتد من النفس العجز عن المزید فیه.[5] [6]

یعنی مجتهد باید آنچه از توان دارد را در طلب ظن به شیئی از احکام شرعیه بذل کند تا جایی که احساس کند بیشتر از آن توان ندارد.

بنا بر این مجتهد صرفا با مراجعه به جواهر نمی تواند حکم صادر کند بلکه باید کلام قدماء و متأخرین را ببیند و اقوال مختلف را بسنجد.

تعریف او سه اشکال دارد:

اولا: تعریف او دوری است.

ثانیا: مجتهد همواره دنبال احکام شرعیه نیست.

ثالثا: او اجتهاد را صرفا در طلب ظن می داند که می گوییم: ظن یا حجّت است و یا نه. اگر حجّت نیست که نباید با آن کاری داشت و اگر ظن، حجّت است باید به جای آن از کلمه ی حجّت استفاده می کرد. ظن، اعم است و نباید آن را در تعریف فوق استفاده کرد.

التعریف الثالث: ابن حاجب از علماء اهل سنت ‌(متوفای 641)‌ تعریف غزالی را اخذ کرده و آن را تغییر داده است: استفراغ الفقیه الوسع لتحصیل ظن بحکم شرعی. [7]

او در دو جای عبارت غزالی دست برده است یکی اینکه به جای المجتهد از الفقیه استفاده کرده است در نتیجه اشکال اول غزالی از او رفع شده است. دوم اینکه غزالی از کلمه ی علم استفاده کرده بود ولی او به جای آن از ظن استفاده کرده است که در نتیجه اشکال اینکه ظن اعم است بر او هم بار می شود.

التعریف الرابع: محقق خراسانی در تعریف اجتهاد می فرماید: ملکة یقتدر بها علی استنباط الحکم الشرعی الفرعی من الاصل فعلا او قوة.[8]

طبق تعریف ایشان اول اجتهاد، ملکه است نه چیزی که حال باشد. بعضی چیزها جزء احوال است یعنی چیزی ممکن است در ذهن باشد ولی ریشه دار نیست و چه بسا بعد از مدتی کوتاه فراموش شود. ولی اگر چیزی در وجود انسان ملکه شده باشد یعنی در ذهن او رسوخ کرده و به این راحتی فراموش نمی شود. مثلا جمع و تفریق و ضرب و تقسیم در ما به شکل ملکه در آمده است.

همچنین با قید فرعی، معارف را خارج کرد زیرا معارف جزء احکام شرعی غیر فرعی است.

قید (من الاصل) یعنی از منابع اولیه مانند کتاب، سنت، اجماع و عقل احکام شرعی فرعی را استنباط کند.

سپس با کلمه ی فعلا او قوة به این نکته اشاره می کند که گاه مجتهد، فعلا مجتهد است مانند مجتهدین حوزه که هر وقت بخواهند می توانند به کتابخانه و سایر منابع مراجعه کنند و احکام شرعی را استنباط کنند ولی گاه به منابع، دسترسی ندارند در نتیجه اجتهاد در آنها به شکل قوه است یعنی ملکه ی راسخه ی اجتهاد در آنها هست ولی فعلا نمی توانند استنباط کند.

به هر حال با دقت در تعریف محقق خراسانی متوجه می شویم که فقه شیعه در مقایسه با فقه اهل سنت از دقت بیشتری برخوردار است.

البته این اشکال در کلام محقق خراسانی است که ایشان قید شرعی را اضافه کرده است هرچند در ابتدای کفایه اضافه کرده است: الحکم الشرعی او ما ینتهی الیه المجتهد.

در کتب اهل سنت اجتهاد به معنای دیگری نیز آمده است و آن اینکه آنها می گویند که مسائلی که در اصول اربعه است شامل اجتهاد نمی شود آنچه از آنها به دست می آید صرف ترجمه است. اجتهاد در جایی است که نصی در کار نباشد که در این صورت مجتهد باید بذل جهد کند تا بتواند حکم شرعی را به دست آورد. بنا بر این اجتهاد مخصوص ما لا نص فیه است.

اجتهاد به حدی سخت و مهم است که شیخ انصاری در مبحث انسداد جمله ای دارد و آن اینکه می فرماید: وفقنا الله للاجتهاد الذي هو أشد من طول الجهاد. [9] یعنی خداوند اجتهاد را روزی ما کند که اجتهاد از جهاد در جبهه نیز مشکل تر است.

اجتهاد بسیار مشکل است و به استفراغ الوُسع احتیاج دارد. مجتهد ابتدا باید عنوان مسأله را به دست آورد. بعد باید اقوال مسأله را بررسی کند که آیا این مسأله بین فقهاء معنون است یا نه. اگر معنون نباشد خود مشکلی است و اگر باشد باید ببیند که علماء در این مورد چه گفته اند. همچنین باید اقوال اهل سنت را در مسأله بررسی کند زیرا اقوال آنها بر تفسیر روایات قرینه است. همچنین باید دید آیا این مسأله در روایات ما عنوان شده است یا نه. همچنین باید دید که در مسأله چند قول وجود دارد و دلیل هر کدام چیست و قول اقوی را انتخاب کند. البته این مسیر، مسیر اجمالی است


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo