< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مستثنیات اصل مثبت و تطبیقات
بحث در مستثنیات اصل مثبت است و گفتیم که اصل مثبت حجّت نیست ولی دو مورد را استثناء کرده اند یکی را شیخ معرفی می کند و آن جایی است که واسطه خفی باشد و اثر واسطه در نظر عرف اثر مستصحب محسوب شود و به عبارت دیگر، به آن واسطه توجه نشود.
نمونه دوم را محقق خراسانی بیان می کند و آن جایی است که بین دو شیء واقعا ملازمه باشد در این صورت در تنزیل هم بین آن دو شیء ملازمه خواهد بود.
مثلا اگر کسی نماز ظهر را نخواند تا وقت بگذرد، عرفا به آن می گویند که نماز ظهر از او فوت شده است و عرف بین ترک و فوت ملازمه می بیند بنا بر این حال که از نظر واقع این ملازمه وجود دارد در مقام تنزیل هم این ملازمه وجود دارد بنا بر این اگر ندانم نماز ظهر را خوانده ام یا نه عدم الاتیان بالظهر را استصحاب می کنم. بنا بر این نباید اشکال شود که آنچه موضوع حکم است فوت می باشد که امری است وجودی نه عدم اتیان که امری است عدمی.
بل محقق خراسانی اضافه می کند: لاجل لزومه او ملازمته مثال قبلی برای لزوم بود یعنی استصحاب عدم اتیان که لازمه اش همان فوت است و اما مثال برای ملازمه: مثلا اگر شارع بگوید: یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب. بعد فرزندی از مادر رضاعی خود شیر بخورد، او که ولد رضاعی است مانند ولد نسبی او می شود. این ملازم با آن است که مادر رضاعی هم مانند مادر نسبی می باشد بنا بر این نکاح او جایز نیست و نظر به او جایز می باشد.

الجهة الخامسة: التنبیهات
در این جهت قانون اصل مثبت را بر مثال هایی تطبیق می کنیم.
المثال الاول: فردی است که گچ کار است و می خواهد وضو بگیرد و احتمال می دهند که در مواضع وضو مانعی وجود داشته باشد. شب است و نمی داند مانعی در بدن او هست یا نه. در اینجا علماء اصالة عدم المانع را جاری می کنند یعنی قبل از گچ کاری مانعی در دست نبود و بعد شک می کنم که مانعی ایجاد شد یا نه و همان عدم را استصحاب می کنم.
شیخ انصاری قائل است که اصل مزبور مثبت می باشد. زیرا صحت وضو اثر شستن پوست است ولی مستصحب ما عدم المانع می باشد که بین شستن پوست و صحت وضو فاصله شده است.
بله می توان گفت که عرف به این واسطه که شستن پوست است توجه ندارد.
نقول طبق مبنای ما استصحاب فوق صحیح است زیرا استصحاب عدم مانع به کار نمی آید زیرا استصحاب امر خارجی صغری ساز است و حتما باید در کنار آن کبرایی هم وجود داشته باشد. اصالة عدم المانع به کبرایی که در شرع آمده باشد احتیاج دارد زیرا در شرع نیامده است که کلما لم یکن مانع فالوضوء صحیح.
المثال الثانی: شیخ انصاری مثال می زند که پدری بود کافر که مسلمان شد و دو پسر دارد که یکی در اول ماه شعبان مسلمان شد و یکی در اول ماه رمضان. برادر اول می گوید که پدر ما در وسط شعبان فوت کرده است و من فقط وارث او هستم زیرا با وجود وارث مسلمان نوبت به وارث کافر نمی رسد. دومی می گوید که پدر در وسط رمضان فوت کرده است بنا بر این او هم ارث می برد.
در اینجا حیات پدر را استصحاب می کنیم بنا بر این باید گفت که او در اواسط ماه رمضان فوت کرده است بنا بر این هر دو ارث می برند.
البته باید توجه داشت که در اسلام دو برادر استصحابی وجود ندارد زیرا تاریخ این دو معلوم است و شکی نیست تا استصحاب شود.
نقول: باید موضوع ارث تشریح شود. دو احتمال وجود دارد:
1.موت المورث متأخرا عن اسلام الوارث. یعنی پدر باید بعد از اسلام پسر فوت کند. اگر موضوع این باشد با استصحاب حیات مورث تا وسط رمضان نمی توان آن را درست کند. موضوع فوق احتیاج به سه چیز دارد، یکی اینکه برادر دوم در اول رمضان مسلمان شد، دوم اینکه پدر، قبلا زنده بود. این دو علم را باید به استصحاب که عبارت است از اصالة بقاء حیات المورّث الی اثناء رمضان تا موضوع فوق نتیجه بخش شود و فقط با استصحاب به تنهایی نمی توان آن را ثابت کرد. بنا بر این یقینا اصل مثبت می باشد.
2.اسلام الوارث فی حیات المورث. اگر موضوع این باشد استصحاب مزبور بلا اشکال است زیرا یکی را با وجدان احراز می کنیم که همان اسلام وارث است و دیگری را با اصل ثابت می کنیم که همان حیات مورث است. شیخ انصاری و محقق نائینی قائلند که اگر موضوع این باشد، استصحاب مشکلی ندارد.
امام قدس سره به این نوع استصحاب اشکالی وارد کرده است و آن اینکه این دو جدا از هم نیستند اسلام وارث و حیات مورث هر دو باید با هم جمع شوند یعنی باید گفت که اسلام وارث باید مقرون به حیات مورث باشد، این مقرون بودن حکم عقل است و موجب می شود که استصحاب فوق مثبت باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo