< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب کلی قسم سوم[1] و چهارم[2]
سخن در استصحاب کلی است گفتیم در استصحاب کلی قسم اول، اشکالی در اجرای آن نیست ولی در استصحاب کلی قسم دوم احتیاجی به اجرای آن نداریم.
اما استصحاب کلی قسم سوم:
انسانی در خانه است و یقین داریم که از خانه خارج شده است ولی احتمال می دهیم که همراه زید، عمرو هم در خانه بوده در نتیجه کلی انسان را استصحاب کنیم.
یا اینکه زید در خانه بوده و قطعا خارج شده است و احتمال می دهیم همراه خروج زید، عمرو وارد خانه شده باشد.
حالت سوم این است که یک مرتبه قطعا از بین رفته است و احتمال می دهیم که مرتبه ی ضعیف جانشین آن شده باشد، مثلا لباسی بود صد در صد سیاه و سیاهی آن از بین رفته است و احتمال می دهیم به جای سیاهی صد در صد، سیاهی نود درصد باقی مانده باشد.

در این نوع استصحاب چهار قول وجود دارد:
القول الاول: محقق حائری مؤسس حوزه ی علمیه ی قم
القول الثانی: محقق خراسانی قائل است که این نوع استصحاب اصلا جاری نیست.
القول الثالث: شیخ انصاری در قسم اول آن را جاری می داند ولی در دومی و سومی جاری نمی داند.
القول الرابع: ما قائل هستیم که این استصحاب فقط در سومی جاری است.

اما القسم الاول: زید در خانه بود و احتمال می دهیم که همراه او عمرو هم در خانه بوده است و زید قطعا از خانه بیرون آمده است و ما همان جامع که انسانیت است را استصحاب می کنیم.
محقق حائری قائل است که استصحاب در اینجا جاری است زیرا علم به فرد عین علم به جامع می باشد. علم به اینکه زید در خانه است ملازم با این است که علم داشته باشیم انسان در خانه است. بعد می بینیم که فرد از خانه بیرون رفته است و در این حال زید را نمی توانیم استصحاب کنیم ولی وقتی احتمال می دهیم عمرو با زید در خانه بوده است هرچند حدوث آن یقینی نیست ولی جامع را می توانیم استصحاب کنیم.
یلاحظ علیه: آیا مفهوم انسانیت را استصحاب می کنیم یا مصداق خارجی آن را. واضح است که مصداق خارجی آن را استصحاب می کنیم. مصداق استصحاب همان زید است و اگر انسانیتی در کار بوده است در ضمن زید بوده است که قطعا از بین رفته است. بنا بر این اگر جامع را استصحاب می کنیم این جامع در ضمن زید بوده است و حال آنکه ما در مقام این هستیم که اکنون که زید از بین رفته است، جامعی که در ضمن عمرو است را استصحاب کنیم و این همان قیاس می باشد.
در سابق هم گفتیم که در استصحاب وحدت موضوع که همان وحدت قضیه ی متیقنه با مشکوکه است وجود داشته باشد و این در حالی است که در ما نحن فیه چنین چیزی وجود ندارد.
گفتیم که جامع در ضمن زید غیر از جامع در ضمن عمرو است و مستدل، بین وحدت مفهومیه و وحدت مصداقیه خلط کرده است. وحدت مفهومی در ما نحن فیه وجود دارد زیرا مفهوم انسان در زید با مفهوم انسان در عمرو یکی است ولی وحدت مصداقی در اینجا وجود ندارد.
سؤال: سخن از استصحاب کلی است و حال آنکه مستصحب ما جزئی است.
جواب این است که استصحاب مزبور هنگامی که توسط عقل بررسی شود و از خصوصیات، عاری شود کلی ولی در خارج همواره جزئی است.

القسم الثانی: زید در خانه است و احتمال می دهیم که هنگام خروج زید، عمرو خارج شده باشد.
محقق حائری همان استدلال را در اینجا جاری می کند و جواب همان است که گفتیم به این بیان که مفهوم کلی را استصحاب نمی کنیم بلکه مصداق آن را استصحاب می کنیم و واضح است که انسانیت در ضمن زید با انسانیت در ضمن عمرو متفاوت است. و این هم از باب خلط بین وحدت مفهومیه و وحدت مصداقیه خلط کرده است.
اضف الی ذلک: فرق بین استصحاب کلی قسم دوم و این دو قسم از استصحاب کلی قسم سوم واضح است و آن اینکه در قسم دوم از استصحاب کلی گفتیم که حیوانی در خانه بود که مردد بین قصیر العمر و طویل العمر بود.
فرق در این است که در قسم دوم، مشکوک، عین متیقن است زیرا انسانی است که نمی دانم زید است که الآن مرده است و یا عمرو است که الآن باقی است اگر انسانی در خانه باقی باشد همان انسان اول است نه اینکه تبدیل به انسان دوم شده باشد و به بیان دیگر، الباقی هو المتیقن مثلا اگر در خانه زید باشد الآن هم همان زید است و البته مرده ست و اگر عمرو در خانه باشد الآن هم همان عمرو است و باقی است. ولی در دو قسم فوق از استصحاب کلی قسم سوم، زیرا متیقن در ضمن زید است و مشکوک در ضمن عمرو می باشد.
به هر حال در استصحاب کلی قسم دوم گفتیم که ما نیازی به اجرای آن نداریم و قاعده ی اشتغال ما را از اجرای آن بی نیاز می کند.
در این قسم هم می گوییم که ما نیازی به اجرای قسم اول و دوم استصحاب کلی قسم سوم نداریم و آن اینکه مثلا فردی خوابیده است و احتمال می دهد که در خواب محتلم شده باشد بعد از بیدار شدن خود را وارسی کرد و هیچ اثری از جنابت ندید و وضو گرفته است. در اینجا من یقین دارم که خوابیدن و الآن حدث ناشی از خوابیدن از بین رفته است زیرا فرد وضو گرفته است ولی احتمال می دهد که هنگام خواب محتلم هم شده باشد (مانند اینکه زید یقینا خارج شده و احتمال می دهم که با او عمرو هم در خانه بوده باشد.) در اینجا استصحاب جامع که حدث است را جاری می کنیم. این چیزی است که احدی از علماء به آن فتوا نداده است و همه در اینجا طهارت را استصحاب می کنند نه جامع که حدث است.
مثالی دیگر، ما به عطاری ده تومان بدهکاریم و احتمال می دهیم که در کنار آن یک ده کیلو برنج هم خریده باشیم. در اینجا ده تومان را پرداخت کردیم ولی احتمال می دهیم که ده تومان برنج، جانشین بدهی قبلی شده باشد. در اینجا احدی نمی گوید که باید قیمت ده کیلو برنج را هم پرداخت کرد. از اینکه فقهاء در مقام عمل، به این نوع استصحاب بهاء نمی دهند متوجه می شویم که این دو قسم از استصحاب کلی قسم سوم بی ارزش است. (مضافا بر اینکه برهانا نیز آن را باطل کردیم و گفتیم که این نوعی قیاس است نه استصحاب.)

القسم الثالث: سیاهی صد در صد یقینا از بین رفته است ولی احتمال می دهیم که درصد کمتری از آن باقی مانده باشد. در اینجا نمی توان فرد که همان صد در صد است را استصحاب کرد و درصد کمتر آن را هم نمی شود زیرا مشکوک است ولی جامع را می توان استصحاب کرد ولی به یک شرط و آن اینکه مرتبه ی ضعیفه که مشکوک است با مرتبه ی قویه مباین نباشد بلکه از مراتب آن باشد زیرا اگر مباین باشد همان اشکالی که بر صنف اول و دوم بار کردیم بر این هم بار می شود که عبارت بود از (اسراء حکم من موضوع الی موضوع آخر).
مثلا زید صد در صد وسواس بوده است و بعد از آن مقدار وسواسی کمی کمتر شده است ولی نمی داند آیا به درجه ای رسیده است که مانند افراد عادی به آن اهمیت بدهد یا خارج از حد عادی است و نباید به آن اهمیت بدهد. در اینجا می توان جامع وسواسی را استصحاب کند. در اینجا وسواسی کمتر در صورت وجود، با وسواسی قوی متباین نیست و لا تنقض آن را شامل می شود.

ثم ان ههنا قسما رابعا للاستصحاب الکلی[3]اشار الیه المحقق الهمدانی فی مصباح الفقیه و جعله المحقق الخوئی قسما رابعا:
زید در خانه بود و بعد صدای تلاوت قرآن هم از خانه به گوش رسید. احتمال می دهم که این قاری همان زید باشد و احتمال می دهیم که فرد دیگری غیر از زید باشد. بعد زید از خانه بیرون رفت ولی من احتمال می دهم که هنوز انسانی در خانه باشد که در ضمن قاری محقق باشد. من هم احتمال می دهم که قاری همان زید باشد و احتمال می دهم که فرد دیگری باشد و در نتیجه انسانیت را استصحاب می کنم.
فرق این قسم با قسم استصحاب کلی قسم دوم در این است که در قسم دوم، سخن از دو نوع[4] است یعنی یا پشه در خانه است و یا فیل ولی در اینجا یک نوع بیشتر نیست و هر چه هست انسان است.
فرق این قسم با استصحاب کلی قسم سوم در این است که در استصحاب کلی قسم سوم یک علم بیشتر وجود ندارد مثلا علم دارم که زید در خانه است و احتمال می دهم که با او عمرو هم همراه باشد ولی در قسم رابع، دو علم وجود دارد زیرا هم علم دارم که زید در خانه است و هم علم دارم که قاری قرآن هم در خانه وجود دارد.
یلاحظ علیه: انه باطل[5] موضوعا، حکما، مثالا و استدلالا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo