< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:دلیل حجیّت استصحاب

سخن در ادله ی حجیّت استصحاب است. بر حجیّت آن با ادله ی مختلفی استدلال شده است. در جلسه ی قبل دلیل اول را خواندیم که عبارت بود از بناء عقلاء و آن اینکه آنها بناء بر این دارند که اگر چیزی ثابت شده باشد تا دلیل محکمی بر علیه آن اقامه نشده باشد به همان اخذ می کنند.

اشکال شده است که این بناء در عقلاء ظنی است و آیات ناهی از ظن آن را دفع می کند. اشکال مرحوم محقق نائینی و جوابی که آیت الله گلپایگانی به ایشان دادند را کردیم و سراخر گفتیم که آیات ناهیه ارتباطی به بناء عقلاء ندارد بلکه مربوط به خیالات و توهماتی است که اعراب در مورد اصنام، فرشتگان و مانند آن داشتند.

تنها اشکالی که در بناء عقلاء است این است که عقلاء در امور عادی و متعارف روزه مره بر آن بناء عمل می کنند نه در امور خطیره.

الدلیل الثانی: الاستقراء

واژه ی استقراء مشتق از کلمه ی قریه به معنای ده می باشد. یعنی ما در فقه تتبع کردیم و دیدیم که هر جا چیزی سابقه داشته است همان را اخذ کرده و در نتیجه به استصحاب عمل کرده اند. و فقط سه مورد چنین نبوده است که بعدا بیان می کنیم.

مثلا اگر زنی عادتش هفت روز باشد ولی از هفت تجاوز کرده است و هنوز به ده نرسیده است. علماء می گویند که زن در این سه روز محکوم به حیض است زیرا حیض را استصحاب می کنیم.

یا مثلا در مورد روزه، در یوم الشک که نمی دانیم آخر شعبان است یا اول رمضان، شعبان را استصحاب می کنند. همچنین در آخر رمضان که نمی دانیم آخر رمضان است یا اول شوال، رمضان را استصحاب می کنند.

همچنین گفته اند که اصل همیشه بر ظاهر مقدم است مگر در سه جا که در این سه مورد ظاهر را بر استصحاب مقدم کرده اند:

1.کسی بعد از بول استبراء نکرده است و بعد وضو گرفت و سپس بللی از او خارج شده است که نمی داند مذی است یا بول. شارع در اینجا ظاهر را اخذ کرده است و گفته است وضو باطل می باشد و باید بگوید که بلل مزبور بول است زیرا استبراء نکرده است و ظاهر این است که در مجری قطراتی بوده است که الآن خارج شده است. این ظاهر بر استصحاب وضو مقدم است.

2.در سابق در حمام ها مردم با آب قلیل شستشو می کردند. (مخصوصا در غیر ایران که معمولا خزینه هم وجود نداشت که آب آن کر باشد.) علماء در ماء الحمام که بر زمین جاری می شود این بحث را مطرح کرده اند که پاک است یا نجس. استصحاب می گوید که پاک است زیرا سابقا پاک بوده است ولی ظاهر می گوید این آب نجس است زیرا مردم با بدن ناپاک و آلوده وارد حمام می شده است. این ظاهر بر استحباب مقدم شمرده شده است.

3.کسی رکوع کرده است و نمی داند حمد را خوانده است یا نه. استصحاب می گوید که حمد را نخوانده است ولی شارع بر اساس قاعده ی تجاوز ظاهر را مقدم کرده است زیرا کسی که وارد نماز شده است ظاهر این است که حواسش جمع است و حمد را می خواند و سپس به رکوع می رود.

جواب از استدلال به استقراء این است که با دو مثال نمی توان ادعای استقراء کرد. برای این ادعا باید تمامی ابواب فقه و مسائل آن بررسی شود.

الدلیل السابق: الظن بالبقاء

(این غیر از دلیل اول است) مثلا منزل رفیق من در جای خاصی بود و الآن ظن دارم که خانه اش در همان جا باشد.

جواب آن این است که اصل در ظنون عدم حجیّت می باشد. مضافا بر اینکه گاه حتی ظن هم وجود ندارد. بنا بر این، این دلیل هم از نظر صغری و هم از نظر کبری محل اشکال است.

علت اینکه اصل در ظنون عدم حجیّت است این است که اگر کسی به ظن عمل کند، بدون اینکه بداند این ظن مطابق واقع است یا نه و بعد این را به خداوند نسبت دهد، این کار نوعی تشریع و بدعت است کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ﴾[1]

 

الدلیل الرابع: الاجماع

مرحوم علامه این دلیل را در کتاب خود نقل کرده است و ادعای اجماع کرده است که علماء قائل هستند که اگر چیزی ثابت شود، مادامی که رافعی نیاید اصل را بر بقاء سابق می دانند.

جواب این است که چنین اجماعی مدرکی می باشد. این علماء یا بر بناء عقلاء یا استقراء و یا حجیّت ظن و مانند آن تکیه کرده اند. از این رو وقتی ما مدرک کلام ایشان را صحیح نمی دانیم، اجماع مزبور به کار نمی آید. اجماع در جایی حجّت است که مدرک آن مشخص نباشد.

 

الدلیل الخامس: الروایات

شیخ انصاری ادعا می کند که اولین کسی که با روایات استدلال کرده است پدر شیخ بهاء الدین عاملی است (متوفای 984 در زمان صفویه) او در کتاب خود به نام العقد الطهماسبی با روایات بر حجیّت استصحاب استدلال کرده است.

با این حال ما در کتاب سرائر ابن ادریس دیدیم که او هم به روایات بر استصحاب استدلال کرده است. البته استدلال او کمرنگ بوده است.

در میان این روایات: دو یا سه روایت از زراره نقل شده است.

الروایة الاولی:

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ (حماد بن عیسی متوفای 196 که در جحفه که می خواست برای عمره غسل کند، غرق شد.) عَنْ حَرِيزٍ (حریز بن عبد الله سجستانی. سجستان که همان سیستان است.) عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ أَ تُوجِبُ الْخَفْقَةُ وَ الْخَفْقَتَانِ عَلَيْهِ الْوُضُوءَ (آیا یک یا دو چرت موجب باطل شدن وضو می شود.) فَقَالَ يَا زُرَارَةُ قَدْ تَنَامُ الْعَيْنُ وَ لَا يَنَامُ الْقَلْبُ وَ الْأُذُنُ (گاه چشم می خوابد ولی گوش و قلب نمی خوابد.) فَإِذَا نَامَتِ الْعَيْنُ وَ الْأُذُنُ وَ الْقَلْبُ فَقَدْ وَجَبَ الْوُضُوءُ قُلْتُ فَإِنْ حُرِّكَ إِلَى جَنْبِهِ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهِ (اگر در کنار چنین فردی حرکتی انجام شود ولی او متوجه نشود حکمش چیست؟) قَالَ لَا حَتَّى يَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ قَدْ نَامَ حَتَّى يَجِي‌ءَ مِنْ ذَلِكَ أَمْرٌ بَيِّنٌ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وُضُوئِهِ وَ لَا يَنْقُضُ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ وَ لَكِنْ يَنْقُضُهُ بِيَقِينٍ آخَرَ[2]

شیخ طوسی این روایت را از کتاب حسین بن سعید اهوازی نقل می کند. حسین بن سعید سی کتاب نوشته است. حسین بن سعید اهوازی از اصحاب امام دهم علیه السلام است که در سال 250 بوده است ولی شیخ طوسی در سال 400 به بعد بوده است. بنا بر این شیخ نمی تواند مستقیما از حسین بن سعید نقل کرده باشد. بنا بر این به مشیخه مراجعه می کنیم و آن اینکه شیخ اگر از کتاب کسی چیزی نقل کرده باشد سند خود به آن کتاب را در آخر تهذیب که مشیخه است ذکر کرده است. وقتی به آنجا مراجعه می کنیم چنین آمده است که شیخ می فرماید: حدثنا مفید، حدثنا احمد بن محمد بن الحسن بن ولید، حدثنا ابی محمد بن الحسن بن ولید حدثنا الحسن بن الحسین بن ابان عن الحسین بن سعید الاهوازی. این سند قابل قبول است.

علت اینکه شیخ سند خود به حسین بن سعید را به مشیخه واگذار کرده است به سبب اقتصار در کتاب بوده است.

سؤال زراره در شق دوم از شبهه ی مصداقیه است یعنی می پرسد اگر در کنار فردی که چرت می زند حرکت و صدایی ایجاد شود ولی فرد متوجه نشود آیا این علامت خوابیدن و در نتیجه نقض وضوی اوست؟ زراره معنای نوم را می دانست ولی نمی دانست که آیا مورد فوق هم جزء نوم هست یا نه بنا بر این شبهه ی مورد نظر مصداقیه است. امام علیه السلام نیز می فرماید: در چنین حالتی وضوی او باطل نمی شود زیرا در سابق یقینا وضو داشت و با صرف شک نباید آن یقین را نقض کند.

اما در مورد سؤال اول زراره که می پرسد آیا یک یا چند چرت موجب نقض وضو می شود. فرق آن با سؤال دوم در این است که در مورد دوم، کار با نائم نداریم بلکه با خارج از آن که صدایی ایجاد می شود سر و کار داریم ولی در سؤال اول با خود نائم کار داریم زیرا او چرت می زند.

در اینجا سه احتمال وجود دارد:

احتمال اول این است زراره می خواهد معنای لغوی نوم را یاد بگیرد. بنا بر این شبهه ی مزبور مفهومیه می باشد. امام علیه السلام نیز در جواب برای او شفاف می کند که آیا به خفقه یا خفقان نوم می گویند یا نه.

این احتمال مسلما اراده نشده است زیرا زراره خود عرب و مسلط به لغت عرب بوده است و معنا ندارد که از امام علیه السلام معنای و مفهوم نوم را پرسیده باشد.

احتمال دوم این است که شبهه ی مزبور حکمیه باشد یعنی زراره معنای نوم را می داند ولی نوم درجاتی دارد یکی خفقه است و یکی این است که چشم و گوش نمی شنود ولی قلب آگاه است و گاه قلب هم متوجه نمی شود. بنا بر این زراره می خواهد بداند که نوم به کدام درجه صدق می کند.

احتمال سوم این است که زراره در صدد فراگیری نواقض وضو است یعنی آیا خفقه و خفقتان جزء نواقض وضو هست یا نه.

این احتمال نیز جایی ندارد زیرا در میان فقهاء اسلام کسی قائل نشده است که خفقه و خفقتان جزء نواقض باشد.

همان گونه که گفتیم احتمال اول و سوم صحیح نیست و فقط باید در احتمال دوم بحث کرد و آن اینکه سؤال زراره از شبهه ی حکمیه است و آن اینکه زراره می پرسد کدام درجه از نوم موجب بطلان است که امام علیه السلام جواب می دهد درجه سوم که علاوه بر گوش و چشم، قلب هم به خواب برود.

بر اساس این روایت، استصحاب در شبهات حکمیه نیز جاری می شود.

حال باید دید که کیفیت استصحاب چگونه است زیرا اشکال شده است که این روایت مربوط به باب وضو است و نمی شود از آن در کلیه ی ابواب فقهیه استدلال کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo